eitaa logo
مجموعه اشعار خادم زینب س
384 دنبال‌کننده
181 عکس
356 ویدیو
87 فایل
ارائه ی سبکهای پیشنهادی ارائه ی نظرات پیشنهادات و انتقادات👇 @khademozeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
گریز گریه حضرت رقیه سلام الله علیها به حضرت زهرا سلام الله علیها صدای گریه حضرت رقیه سلام الله علیها باعث ناراحتی یزید لعنت الله علیه و درباریان شد و گریه حضرت زهرا سلام الله علیها باعث ناراحتی غاصبین فدک شد حضرت زهرا را برای گریه اش بیرون کردند و حضرت رقیه هم از شتر افتاد و در بیابان جا ماند
گریز حضرت رقیه سلام الله علیها به حضرت زینب سلام الله علیها یا ابتاه لیتنی کنت الفدی ای پدر ای کاش من برای تو فدا میشدم گریز به کمک خواستن حضرت زینب سلام الله علیها از عمربن سعد و شمر لعنت الله علیهما که مرا جای حسین بکشید و اینکه رو به سیدالشهدا میکنن و میفرمایند ای برادر ای کاش من فدای تو میشدم
برکات حضرت رقیه سلام الله علیها *یُریدونَ اَن یُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم و یَابَی اللهُ اِلّا اَن یُتِمَّ نورَهُ و لَو کَرِهَ الکافِرون* ایه ۳۲ سوره توبه شام حالتی داشت که همه ضد ولایت و ضد امیرالمومنین بودند یعنی معاویه لعنت الله علیه اینجور کار کرده بود که حتی پیرمردی که پیامبر را دیده بود و قران خوانده بود اسلام را رد میکرد حضرت رقیه سلام الله علیها در این شرایط (که سیدالشهدا و اهلبیتش را خارجی میخواندند و اجازه نمیدادند جسد مطهر اهلبیت در قبرستان شام خاک سپاری شود) در شام جان سپرد و مزار مبارکش شد محل اهتزاز پرچم سیدالشهدا علیه السلام ( شامیان که قصد تخربب حرم مطهر سیدالشهدا را داشتند کور شدند و نتوانستند قبر مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها را تخریب کنند) برکت دیگر حضرت رقیه سلام الله علیها  اشک است ، اشک ذکر است سوال : اگه حضرت رقیه سه ساله بود چگونه حرف میزد؟ طبق روایات اهلبیت علیهم السلام در روز به اندازه یک هفته و در هفته به اندازه ی یک ماه رشد میکردند نور خدا درانها ریخته بود ضمن اینکه بعد از گریه حضرت رقیه سلام الله علیها همه ی اطفال و زنان حرم گریه کردند و صدای شیون و ناله بلند شد و به گوش یزید ملعون رسید حضرت رقیه ۸۰۰ کیلومتر اشک ریخته از روز عاشورا تا کوفه و دروازه ساعات و...👈🏻 مراجعه شود به فضائل و برکات اشک برای سیدالشهدا
*حضرت رقیه مداح خرابه شد و اسرا مستمع و گریه کن* اصل سند کامل بهایی( بهانه ی پدر را گرفت در خواب پدر را بسیار مضطرب دید ، سیدالشهدا مضطربِ اهل حرم بود ) *نکته: ذکر لاحول و لاقوه الا بلله از سر مقدس سیدالشهدا برای ارامش اهل حرم بود* اصل و ریشه در تمام کتب مقتل: سر را در اغوش مبارک قرار دادن *دو نفر پس از اغوش گرفتن  سر مقدس به شهادت رسیدند و انسان یک دفعه از اسفل السافلین به اعلی علیین میرسد* حضرت رقیه و همسرمومن  خولی لعنت الله علی خولی وقتی خولی ملعون سر را برد همسرش سر را گرفت و گریه کرد و هرچه خولی تازیانه زد سر را پس نداد و با شمشیر او را زد و کشت ان زن مومن میگفت دیدم اطراف سر مطهر پرندگان سفید همان ملائک دور سر  طواف میکنند ، در حالی شهید شد که سر مطهر در اغوشش بود دومین شهیدی که سر در اغوشش رفت و شهید شد حضرت رقیه است فضجعت و صاحت (از این مصیبت به فجعه امد و فریاد زد) دو روایت است ، یکجا میگوید صیحه زد و قبض روح شد و یا ابتاه و .... را نگفت و جای دیگر میگوید مریض شد و فردایش شهید شد
*چرا  حضرت رقیه سلام الله علیهت سر مطهر را نشناخت؟* میگویند حداقل ده زخم عمیق در صورت حسین بود پیشانی ، لبها خشکیده خیلی سخت است اینجا خواندن قالوا لها راس ابیک اگر سر باباست پس چرا اینجوریست دستان کوچک ان مصباح الهی را گرفت *خرابه مشکات الهی نور حسین مصباح الهی* فرفعته من الطشت حاضنتا از تشت برداشت و به اغوش گرفت و شروع کرد به حرف زدن از ان اول شروع کرد گفتن از کجا امدیم به کجا رسیدیم اینها در مقتل نیامده زبان حال است
قدیمی ترین سند اثبات وجود مقدس حضرت رقیه سلام الله علیها کامل بهاییست که حدودا هشتصد سال پیش جمع اوری شده و از ان قدیمی تر شعر هلال حضرت زینب سلام الله علیهاست و اشاره به فاطمه الصغیره در متن شعر هلال يا هلالا لما استتم كمالا غاله خسفه فأبدا غروبا ما توهمت يا شقيق فؤادي كان هذا مقدرا مكتوبا يا أخي فاطم الصغيرة كلمها فقد كاد قلبها أن يذوبا يا أخي قلبك الشفيق علينا ما له قد قسي و صار صليبا يا أخي لو تري عليا لدي الأسر مع اليتم لا يطيق وجوبا كلما أوجعوه بالضرب نادا ك بذل يغيض دمعا سكوبا يا أخي ضمه اليك و قربه و سكن فؤاده المرعوبا ما أذل اليتيم حين ينادي بأبيه و لا يراه مجيبا اي هلال شب اول ماه زينب چه زود غروب كردي، هيچ فكر نمي كردم من در كجاوه بنشينم و تو بر فراز ني پيش چشم من آئي، و نطحت جبينها الي مقدم المحمل، بي اختيار سر به چوبه ي محمل زد و خون جاري شد؛ اگر به صيغه ي مجهول بخوانيم يعني بي اختيار سر را به چوبه ي محمل زد. علت اين كه زينب «سلام الله عليها» سر برادر را به ماه شب اول تشبيه كرده بود چيست؟ در شب اول ماه مردم مي روند بالاي بامها، و چون ماه نمايان مي شود با انگشتها اشاره مي كنند به هم نشان مي دهند، و ماه شب اول هلال است باريك و ضعيف و كم نور. گويا سر حسين «عليه السلام» از خون پوشيده شده، چهره ي زيبايش همچون هلال، كمي باريك نمايان بوده، و مردم كوفه بالاي بامها و كنار معابر ايستاده، سر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» را به انگشت مانند ماه شب اول به هم نشان مي دادند.
چشام میسوزه از بس که گریه میکنم صدام گرفته خبر داری اتیش به گیسوام گرفته بس که دویدم دیگه زانوام گرفته نمونده نایی که واسه تو گریه کنم دیگه بابایی من توی صحرام اما تو خودت کجایی بگو تو مقتلی یا روی نیزه هایی هرچی صدات زدم بابا نیومدی کاش به سه ساله لااقل سرمیزدی این اولین باره که تنهام میزاری میون صحرا نیمه شب جام میزاری شاید سرت شلوغه بابا سراغی از من نمیگیری دلت میاد ببینی بابا میرم با عمه ها اسیری بند دوم نمیدونم که همه سه ساله ها مثه من بیقرارن؟ شبا که وقت خوابه مثل من بیدارن؟ اینو میفهمن اونا که بابا ندارن دلم نمیخواد ناراحتت کنم ولی پام پُره خاره تنم مثه تو جای سالمی نداره کجا سه ساله تاب تازیونه داره؟ بابا دلم میخواد منو بغل کنی این موهای سوخته رو شونه بزنی بازم بگی لالا لالا دخترکم راستی تو صحرا گم شده عروسکم فدا سرت که سوخته موهام فدا سرت که زخمه دستام تو فکر من نباش بابایی چیزی نپرس از گوشواره هام بند سوم تو فکر اینم اگه بیای چه جوری من پا بشم از جام؟ گفته بودم زخمی شده تو صحرا پاهام داره یکی یکی یکی میریزه موهام میدونی بابا خیلی برا من عمه ها زحمت کشیدن من میدویدم و اوناهم میدویدن با اینکه حال عمه ها بدتره از من بابا بابا بابا بابا بابا بابا از اون بهونه ها دارم که دخترا فقط برا باباهاشون میگیرن و فقط اروم میشن با دیدن اونا نمیدونم که پیر شدم یا توی سه سالگی خمیدم گفته بودی شبیه زهرام حالا شنیده هارو دیدم
با عرض معذرت از ساحت مقدس صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف (زمزمه جانسوز شهادت سلام الله علیها با سلام لطفا در صورت استفاده از این شعر فایل اجرای مجلس رو به ایدی زیر ارسال کنید باتشکر👇👇 @khademozeinab درسته رو نیزه نشستی اما این که میگن یتیم شدم دروغه سایت هنوزم بالای سرم هست شاید سرِ رو نیزه هم دروغه شاید دارم خوابای بد میبینم سنگی که خورده به سرت دروغه خونی که داره میچکه رو نیزه از تو رگای حنجرت دروغه بگو دروغه که شب و سپر کردی توی تنور بگو دروغه که داری میری بی من یجای دور روزم رو شب کنم بیتو چه جور بند دوم میخوام که درد دل کنم بابایی مونده تو قلبم حرفای نگفته اما میون زنها پنهون میشم تا که چشات به صورتم نیافته آخه دیگه چیزی نمونده از من نگام کنی بال و پرم میریزه یجوری سوختم توی شعله ها که نازم کنی موی سرم میریزه فقط اگه میشه از اون بالا بخند توو روی من مثه تو میسوزه از تشنگی هنوز گلوی من رو نیزه ها نشستی روبروی من بند سوم حالا که اومدی بیا بشینیم خستگی در کن روی دامن من پاک کنم این غبارو از رو چشمات اگرچه خاکیه پیراهن من لباس من خاکی تر از زمینه اما تو خاکی تری از لباسم چقد عوض شدی ولی هنوزم همون بابای مهربونی واسم منم عوض شدم چقد بابا شبیه دختره تو بی انگشتری دخترتم بدون معجره ولی هنوز چشات نازمو میخره