شرکت کننده شماره2️⃣4️⃣
🌹«مَنْ عَبَدَ اللّهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمَانِیهِ وَ کِفَایَتِهِ».🌹
امام حسین (ع) فرمود: «هرکس حق معبودیت خدا را بهجا آورد، خداوند بیش از حدّ انتظار و کفایتش به او عطا می کند».
(بحار الانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴ )
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چالش داریم چه چالشی🤩
شما میتوانیداز امروز تا ولادت سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام)👇
یک حدیث،سخن ،یا شعر درباره امام حسین (علیه السلام) برای ما ارسال کنید؛
پیام شما در کانال قرار داده میشه.
🎁🎁🎁به دو نفربرتر که بنرشون بیشترین بازدید (ویو👁🗨) را داشته باشند:
نفر اول:مبلغ ۴۰۰۰۰تومان
و نفر دوم:مبلغ ۲۰۰۰۰تومان
هدیه داده میشود.
چالش در کانال برگزار میشود👇
🌍لبیک یامهدی (عج)🌏
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🌸
برای شرکت درچالش
پیام خود را به آیدی زیر ارسال کنید👇
@yamahdi401
✨
🔆 #پندانه
🔴 تا آخرِ این داستان کوتاه رو بخونید
🔸دو متکدی در خیابانی نزدیکِ واتیکان کنار هم نشسته بودند.
🔹 یکی صلیب ✝ گذاشته بود و دیگری
تصویر هلال ماه☪ که نمادی اسلامی است.
🔸مردم زیادی که از آنجا رد میشدند، به هر دو نگاه میکردند و فقط در کلاه آن کسی که پشت صلیب نشسته بود پول میانداختند.
🔹کشیشی که از آنجا میگذشت رفت جلو و گفت:
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک جهان است. مردم به تو پول نمیدهند، به خصوص اینکه درست جایی نشستهای که گدای کنارت صلیب دارد و از روی لجبازی هم که شده، مردم به آن مسیحی پول میدهند نه به تو.
🔸گدای مسلمان بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت:
هی "پرویز" این اومده به ما کاسبی یاد بده!
‼️مراقب باشیم برای لجبازی با یکی، سکه در کلاه دیگری نیاندازیم.
🗳 انتخابات از آنچه میبینیم به ما نزدیکتر است!
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#ماه_رجب
#عید_مبعث
#استوری
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
👤 استاد #رائفی_پور
ما اهل کوفه نیستیم؟!
مأموم پایه نباشد، امام کاری از دستش بر نمی آید! تو سراغ امام نروی، امام میخواهد چه کار کند؟
خونه نشین میشود، جلوی چشمش همسرش را هم میزنند. نَروی سراغ امام عاشورا به وجود می آید.
برادر من! خواهر من! توجیه باش! نگو: «اگر زمان حضرت علی(ع) بودم، فلان میکردم بهمان میکردم!»
#حکومت_علوی
📆 14/خرداد/1391
🍃🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#ماه_رجب
#عید_مبعث
#استوری
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
استوری🌱🌸
یتیم مکه آقای جهان شد
محمد سید پیغمبران شد
#سلام_ودرود_برشهیدان
#ماه_رجب
#عید_مبعث
#استوری
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
🔺 او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت پانزدهم//آن پدر و پسر
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
نایب امام زمان کسی است که از هر نظر مورد اطمینان و وثوق امام بوده و برای عموم مردم نیز، چهره ای قابل قبول و شناخته شده باشد.
در دوران هفتاد ساله ی غیبت صغری چهار نفر می باشند که افتخار نایب امام زمان بودن را از آن خود می سازند:
«عثمان بن سعید عمری» اولین نایب امام (عج) می باشد. او همان کسی است که در زمان امام حسن عسکری(ع)، اموالی را که مردم برای امام می آورند، به او می دادند تا آنها را به خانه امام یازدهم برساند.
عثمان بن سعید که در سامرا روغن فروشی می کند، در آن روزگار، امانت های مردم را در خیک های روغن جا سازی می کرد و به خانه پیشوای شیعیان می فرستاد.
خدمت صادقانه عثمان بن سعید به خاندان امامت همراه با ایمان و پرهیزکاری فراوانش او را به چنین افتخار بزرگی نایل ساخته است.
محمد بن عثمان فرزند عثمان بن سعید می باشد و بعد از مرگ پدر نایب امام زمان می شود. او دومین نایب امام زمان در دوران غیبت صغری می باشد.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
دستخط امام زمان(عج) به محمدبن عثمان درباره مرگ پدرش، چنین است:
«انا لله و انا الیه راجعون! تسلیم فرمان و راضی به قضای پروردگار هستیم. پدرت با سعادت زیست و با افتخار مرد. خدا او را رحمت کند و به اولیای خود ملحق سازد! او پیوسته در آنچه او را به خدا و برگزیدگان الهی نزدیک می ساخت تلاش و کوشش می کرد. خدایش او را بیامرزد!
ای محمد! خداوند پاداش تو را افزون نماید و در این مصیبت صبر نیکو مرحمت فرماید! تو مصیبت دیده ای و ما هم اندوهناک هستیم. فراق پدرت برای تو و ما، دردناک می باشد. خداوند او را در جایگاهی که یافته است شاد گرداند!
اما از سعادت پدرت این بود که فرزندی همانند تو دارد. فرزندی که جانشین او می باشد و برایش طلب رحمت و مغفرت می نماید.
من نیز سپاسگزاری خدا را می نمایم؛ زیرا شیعیان به وجود تو و آنچه خداوند در تو قرار داده است شادمان خواهند شد.
پروردگار عالم تو را یاری کند و نیرو بخشد...»
فرمانها و دستورات امام زمان(عج) در امور مهم دینی و اجتماعی در زمان زندگی محمد بن عثمان با همان خطی که در زمان پدرش نوشته می شد به دست او می رسد. شیعیان نیز کسی غیر از او را به عنوان نایب امام نمی شناسند بنابر این جهت ارتباط با امام خودشان فقط به او مراجعه می کنند.
علی بن احمد قمی که از شیعیان و یاران نزدیک محمد بن عثمان است روزی به دیدار دوست خویش می رود.
کسی نزد محمد بن عثمان است مردی که مشغول نقاشی بر یک لوح می باشد.
علی بن احمد می پرسد: -آقایم این لوح برای چیست؟
محمدبن عثمان همانطور که چشم بر لوح و نقاش دارد می گوید: -برای قبرم می باشد. در قبر مرا روی آن خواهند گذاشت!
علی بن احمد به لوح نگاه می کند: آیاتی از قرآن در لوح نقش شده است و نقاش مشغول نوشتن نام امام شیعه در حاشیه لوح می باشد.
🔻🔻🔻🔻🔻
محمد بن عثمان به دوست خود از محل قبر و روز مرگ خودش خبر داده و ادامه می دهد:
-مامور شده ام که خود را آماده سفر مرگ سازم.
مردی که حدود پنجاه سال نیابت امام زمان را بر عهده داشته است و در ملاقات دایمی با آن رهبر بزرگ الهی عمر خویش را سپری ساخته است اینک در تدارک سفر آخرت است.
او در قبری که برای خویش مهیا کرده است هر روز وارد شده و یک جز از قرآن می خواند و سپس بیرون می آید.
وقتی علت این کار را می پرسند می گوید:
-برای مردن اسبابی باید آماده ساخت که من نیز چنین می کنم.
⏪⏪⏪ ادامه دارد..
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
➖➖➖➖➖➖➖
#ماه_رجب
#عید_مبعث
#استوری
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت شانزدهم//حقه و دجله...
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
جعفر بن محمد مدائنی از شیعیانی است که مورد اعتماد مردم می باشد. عده ای از شیعیان اموالی را که باید در اختیار امام زمان(عج) قرار دهند، نزد او می برند.
جعفر نیز آن اموال را برای محمدبن عثمان می برده است تا از این طریق آنها به امام زمان (عج) برسد.
آخرین باری که جعفر به حضور محمدبن عثمان می رسد، چهارصد دینار همراه دارد و طبق معمول خودش آن را در اختیار این نایب امام زمان(عج) قرار می دهد.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
محمدبن عثمان به او می گوید:
-آن را برای حسین بن روح ببر.
جعفر اندکی تامل کرده و سپس می پرسد:
چرا خودتان مانند همیشه آن را تحویل نمی گیرید؟!
محمدبن عثمان تبسم کرده و می گوید:
-برخیز! خدا به تو سلامتی دهد! این دینارها را به حسین بن روح تسلیم نما.
در چهره محمدبن عثمان نقشی نمودار شده است که جعفر را به اطاعت و فرمانبرداری می خواند.
جعفر از نزد او خارج شده و سوار مرکب خویش می شود.
تردید! شک و دو دلی!
آیا در این دینارها که با خود دارم، شبهه ای پدیدار گشته است که نایب امام آنها را نمی پذیرد!
شاید، خودم تقصیر داشته ام که مورد بی مهری قرار گرفته ام!
چه شده است؟!
چرا محمدبن عثمان با من چنین کرد؟!
شاید بهتر بود که از او می پرسیدم. بله بهتر بود که چنین می کردم...
جعفر تصمیم می گیرد تا اندک راه پیموده شده را بازگردد و با محمدبن عثمان یکبار دیگر روبرو شود.
🔹🔸🔹🔸🔹🔹🔹🔸🔹🔸🔸
وقتی در خانه محمدبن عثمان را به صدا در می آورد، کسی از پشت در می پرسد:
- کیستی؟
جعفر صاحب صدا را می شناسد و می داند که او خدمتگزار این خانه است؛ بنابراین می گوید:
-به آقایت بگو که جعفر هستم؛ جعفربن محمد مدائنی
خدمتگزاربه اجازه گرفتن از صاحب خانه می رود و لحظه ای بعد باز می گردد و در را می گشاید:
جعفر وارد اتاقی که مخصوص ملاقات با محمدبن عثمان است می شود و بدون آنکه سخنی بر زبان آورد، بر صاحب خانه چشم می دوزد:
محمدبن عثمان بر همان تختی که رنگ و رو رفته است نشسته و پاهایش بر خلاف دفعه قبل از تخت آویزان و روی زمین قرار دارد. نعلینی که او به پا دارد، کهنه و بسیار مندرس می باشد.
جعفر همچنان ساکت و خاموش مانده است که صدای محمد بن عثمان را می شنود:
-چرا برگشتی و آنچه را که به تو گفتم انجام ندادی؟
جعفر می گوید:
-در آنچه فرمودید، جسارت نورزیده ام؛ اما...
محمد بن عثمان کلام او را قطع می کند:
-برخیز خداوند تو را هدایت کند. من حسین بن روح را جای خود منصوب داشته ام.
جعفر بی اختیار می پرسد:
-آیا به امر امام او را جانشین خود ساخته اید؟!
کلام محمدبن عثمان قاطع و قوی می نمایاند:
-آنچنان است که می گویی.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
جعفر که خداحافظی کرده و به قصد خانه حسین بن روح به راه می افتد.
ابوالقاسم حسین به روح سومین نایب امام زمان می باشد که در خانه ای کوچک و محقر زندگی می کند. وقتی او جریان آن ملاقات را از زبان جعفر می شنود، بسیار مسرور شده و شکر پروردگار را به جای می آورد.
حسین بن روح یکی از ده نماینده ای است که از طرف محمدبن عثمان مامور ارتباط با مردم بغداد بوده است و اینک به فرمان امام زمان برگزیده می شود تا پس از محمدبن عثمان مقام نیابت امام را بر عهده گیرد.
این نایب امام زمان همچون آن دو نفر قبل از خودش گهگاه معجزات و شگفتی هایی از خویشتن ظاهر می سازد:
زنی به نزد او آمده و حقه ای همراه خویش دارد. برای آزمایش حسین بن روح و اینکه آیا او واقعا از جانب امام زمان نیابت دارد یا نه می پرسد:
-ای شیخ در نزد من چیست؟
حسین بن روح به او می گوید:
-آنچه را نزد خویش داری به رودخانه دجله بیفکن سپس به نزد ما باز آی تا خبر آن را به تو بدهم!
زن در پی اجرای فرمان او می رود.
وقتی بار دیگر به نزد حسین بن روح باز می گردد، حسین به خدمتگزار خویش می گوید: برو و آن حقّه را بیرون بیاور.
خدمتگزار به دنبال آن کار روانه می شود. دقایقی می گذرد و او باز می گردد در حالیکه حقه آن زن را با خود همراه دارد.
حسین بن روح به آن زن می گوید: این همان حقه است و آن را در دجله انداختی.
زن به تصدیق این سخن سرتکان می دهد.
حسین به روح می گوید:
درون حقه یک جفت خلخال طلا و حلقه بزرگی است که گوهری در آن است. علاوه بر اینها دو حلقه کوچک هم درون حقه است که در هر کدام یک جواهر قرار دارد.
دو انگشتر فیروزه و یک انگشتر عقیق نیز از چیزهای دیگر درون حقه می باشد.
وقتی در حقه را می گشایند، تمام چیزهایی که حسین بن روح برشمرده است درون حقه قرار دارد.
⏪⏪⏪ ادامه دارد...
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
➖➖➖➖➖➖➖
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi