eitaa logo
لبقندآباد
291 دنبال‌کننده
1هزار عکس
648 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم،🤓🤓 🎻‌‌‌‌‌‌‌‌‌❈ٰٰٰٰٰٰٰٰٰٰٰٰٰٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪۪۪۪۪۪ٜٜٜٜٖٜٜٜٖٜٖٖٖٖٖٖٖ͜͡‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❈‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم :الو، مامان خوبه؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟ 😳 ببخشید بجا نیاوردم… 😐 الان فهمیدم چرابابام سکته کرد😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
وقتی خوراک لوبیا میخورم دچار سندرمی میشم به اسم سندرم بادهای بی‌قرار 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
چرا میگن زولبیا☹️ چرا نمیگن زول نرو☺️ اصلا زول کیه🤔 اندر آثار قرنطینه😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
مرد اونیه که وقتی باهاش قهر میکنی و میگی دیگه نمیخوام صداتو بشنوم، یه ساعت بعد بهت اس بده و بگه: میشه تلفنتو جواب بدی؟ قول میدم حرف نزنم، فقط میخوام صدای نفساتو گوش کنم...!!! 😇😊 برگرفته از داستان تخیلی " خفاش ها ماکارونی🍝 میخورند گوسفندها 🐑بندری 💃 میرقصند" 😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
‏نصف شب بابام یهو داد زد آی دزد ماشین و بردن رسیدیم جلو در پلیس اومد گفت چیشده ؟گفتم جناب سروان ماشین بردن ولی جای هیچ نگرانی نیست چون خداروشکر هم شماره اش و برداشتم هم یه۲۰۶ سفید بود نمیدونم بابام میزد یا پلیسا ولی انصافا این حق یه همیار پلیس نبود😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
من از مهمترین الگوهای فامیل هستم . . . . . . . . همه به بچه هاشون میگن اینو ببینید سعی کنید مثل این نشید.😜😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
ما یه معلم داشتیم خیلی بچه ها رو درک میکرد .😋 میگفت : اشکال نداره درس نخونین . جامعه حمال هم لازم داره . !!!!👴🏻 تا جایی که میدونم اکثرا هم به حرفش گوش دادن !😋 اکثرا هم الان یا مازراتی دارن یا پورشه و یا بساز بفروش موفقن😋 . یه خرخون هم داشتیم که همیشه کتکش میزدیم . اون فوق لیسانس ریاضی گرفت , الان با پراید سرويسه مدرسه شده 👨🏻 کاش بیشتر کتکش میزدیم , اونم درس نمیخوند الان یه ۲۰۶ داشت حداقل😕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
‏سندروم دست های بی قرار فقط وقتی میخوام برا خانومم چیزی بخرم. دستم میره نزدیک جیبم اونقدر بی قراری میکنه که دلم میخواد خودمو خفه کنم😂😁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
بابام گفت بزن اخبار ببینیم گفتم چی میخای ببینی اخبار منم، اخبار این زنه که داره تو این خونه زحمت میکشه بقیشو دیگه خوردم به دیوار نتونستم بگم😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
♦️سندروم دست بیقرار😉 چرا اینقدر اینترنت ضعیییفه؟ ‌ ‌ @labghand_abad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکنیک‌های فوق العاده که حتما به جایی به کارتون میاد😁👌 قسمت تعمیر دسته های کابینت عالی بود ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ @labghand_abad
يه روز فرمانده گردان به بهانه دادن پتو و امكانات همه رو جمع كرد... شروع كرد به داد زدن كه كي خسته؟كي ناراضيه؟ كي سردشه؟ بچه ها هم كه جو گرفته بودتشون گفتن: دشمن!! فرمانه گردان هم گفت: خوب!آفرين..حالا بريد...چون پتو به گردان ما نرسيده!!!! 🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
دادم فالمو بگیرن کف دستمو نگاه کرد گفت:خیلی از کرونا میترسی پشمام ریخته بود گفتم از کجا فهمیدی؟؟ بهم گفت اخه خط های دستت پاک شده @labghand_abad
خاطره ي خنده دار از يكي از رزمندگان از دوران اسارت : خوب در دوران اسارت تقريبا همه سعي مي كردند نامه اي بنويسند و براي خانواده شان بفرستند. بين بچه هاي اسير هم عده اي كم سواد و بي سواد بودند كه مي گفتند نامه شان را يكي ديگه بنويسه برای اون روز ها هم براي ما چند تا كتاب آورده بودند در زندان از جمله نهج البلاغه . يه روز ديديم يكي از بچه هاي كم سواد اومد گفت من يك نامه از نامه هاي حضرت علي رو از نهج البلاغه كه خيلي هم بلند نبود نوشتم رو اين كاغذ براي بابام. ببينيد خوبه. گرفتيم ديديم نامه ي امير المومنين به معاويه است كه اين رفيقمون برداشته براي پدرش نوشته كلي خنديديم. 🔷 را همراه با طنز ، سرگرمی ، معما آهنگ حماسی ، ترفند ها و جملات انرژی بخش دنبال کنید @labghand_abad
سلام ترب می خواهی تعداد مجروحین بالا رفته بود.فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : " سریع بی سیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! " شستی گوشی رابی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورندپشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم :" حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید . بعد صدای کسی آمد : - رشید بگوشم. - رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید! -هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟ -شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟ - رشید چهار چرخش رفته هوا . من در خدمتم. -اخوی مگه برگه کد نداری؟ - برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟ دبدم عجب گدفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم . - رشید جان از همانها که چرخ دارند! - چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟ - بابا از همانها که سفیده. - هه هه نکنه ترب می خوای. - بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره. - د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای! کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم. @labghand_abad
کی با حسین کار داشت؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها را در آورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها.چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد: " ماجد کیه ؟ " یکی از عراقیها که اسمش ماجد بودسرش را از ﭘس خاکریز آورد بالا و گفت: " منم" ترق ! ماجد کله ﭘا شد و قل خورد آمد ﭘای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: " یاسر کجایی؟" و یلسر هم به دستبوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کردتا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری ﭘیدا کرد و ﭘرید رو خاکریز و فریاد زد:" حسین اسم کیه؟ " و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سر خورد ﭘایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: " کی با حسین کار داشت " جاسم با خوشحالی هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: " من" ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید! @labghand_abad
چند تا خاطره ي خنده دار از يكي از رزمندگان از دوران اسارت : 1. اول كه رفته بوديم گفتند كسي حق ورزش كردن نداره يه روز يكي از بچه ها رفت ورزش كرد مامور عراقي تا ديد اومد در حالي كه خودكار و كاغذ دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ اسمت چيه؟ رفيقمون هم كه شوخ بود برگشت گفت : گچ پژ . باور نمي كنيد تا چند دقيقه اون مامور عراقي هر كاري كرد اين اسم رو تلفظ كنه نتونست ول كرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم. 2.خوب در دوران اسارت تقريبا همه سعي مي كردند نامه اي بنويسند و براي خانواده شان بفرستند. بين بچه هاي اسير هم عده اي كم سواد و بي سواد بودند كه مي گفتند نامه شان را يكي ديگه بنويسه. اون روز ها هم براي ما چند تا كتاب آورده بودند در زندان از جمله نهج البلاغه. يه روز ديديم يكي از بچه هاي كم سواد اومد گفت من يك نامه از نامه هاي حضرت علي رو از نهج البلاغه كه خيلي هم بلند نبود نوشتم رو اين كاغذ براي بابام. ببينيد خوبه. گرفتيم ديديم نامه ي امير المومنين به معاويه است كه اين رفيقمون برداشته براي پدرش نوشته كلي خنديديم. @labghand_abad
خيلي از شبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد... وقتي هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون نمي يومد ديگران بخوابن... يكي از همين شبها يكي از بچه ها سردرد عجيبي داشت و خوابيده بود.تو همين اوضاع يكي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول! رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چي شده؟؟ گفت: هيچي...محمد مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم! رسول و مي بيني داغ كرد افتاد دنبال اون بسيجي و دور پادگان اون رو مي دواند @labghand_abad
امداد غیبی هی می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم.خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم. تا اینکه ﭘام به جبهه باز شدو مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. بس که هی از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقب ماشین که سوار بودیم گفت: " می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم : " خوب معلومه" نا غافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم. ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمدو نفس راحتی کشیدم.یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! " آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟! @labghand_abad
خاطره ي خنده دار از يكي از رزمندگان از دوران اسارت : اول كه رفته بوديم گفتند كسي حق ورزش كردن نداره يه روز يكي از بچه ها رفت ورزش كرد مامور عراقي تا ديد اومد در حالي كه خودكار و كاغذ دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ اسمت چيه؟ رفيقمون هم كه شوخ بود برگشت گفت : گچ پژ . باور نمي كنيد تا چند دقيقه اون مامور عراقي هر كاري كرد اين اسم رو تلفظ كنه نتونست ول كرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم. @labghand_abad
خاطرات یک سرباز عراقی یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم. آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت: « سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.» @labghand_abad
حسین کیه؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک بعثی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط بعثی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب بعثی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از بعثی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: «منم!» ترق! ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: «یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از بعثی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد: «حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: «کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: «من!» ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید! @labghand_abad
شوخی با نماینده صلیب سرخ یکی از بچّه‌ها، به خیال خودش می ‌خواست با نماینده‌ ی صلیب سرخ که آن روز در اردوگاه بود، مزاحی کرده باشد. پشت در مخفی شد و همین ‌که صلیبی می خواست وارد آسایشگاه شود، از جلویش درآمد و بلند گفت: " پخ " بنده‌ ی خدا در جا غش کرد و دراز به دراز افتاد کفِ آسایشگاه. هول هولکی آب آوردیم، زدیم به صورتش و آب قندی به خوردش دادیم تا کم ‌کم حال آمد. بعد هم کلّی ازش معذرت خواهی کردیم و قضیه به خیر و خوشی تمام شد. @labghand_abad
❌‼️ هشدار‼️ هشدار‼️ هشدار‼️ ⭕️خطر ابتلا به کرونا ویروس بسیار جدی است⭕️ ❌‼️ با توجه افزایش بروز بیماری کرونا ویروس موارد زیر را اکیداً رعایت فرمایید: ❌ ۱. از منزل خارج نشوید و در تجمعات حضور پیدا نکنید. ❌ ۲. دستها را مرتباً با آب و صابون بشویید. ❌ ۳. دهان و بینی را هنگام عطسه و سرفه بپوشانید. ❌ ۴ . از تماس با افرادی که علایمی شبیه سرماخوردگی دارند بپرهیزید. ❌ ۵. دست ندهید و روبوسی نکنید. ❌۶. سطوح را با محلول آب و وایتکس به نسبت ۵۰ پیمانه آب و ۱ پیمانه وایتکس گندزدایی کنید. @labghand_abad