#صبحتبخیرمولایمن
🏝سلام بر تو
ای مولایی که
در شب تیره غیبت،
همه از تو نور میجویند؛
و در روز ظهورت،
همه با آفتاب تو
راه بندگی را میپویند.
السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک...
سلام بر تو!
که با آمدنت،
مومنین سر از گریبان اندوه
برمی آورند
و عزتمند خواهند شد.
بیا! ای عزت شیعه…
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 درساخلاق
🎙آیت الله فاطمی_نیا رحمة الله
💢 توبه کننده محبوب خداست...
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پنجاه_و_ششم
وقتی لاغرمی شد ، مادرم ناراحت می شد ..
ولی می دیدیم خودش از اینکه لاغر شده بیشترخوشحال است😂
می گفت:((بهترمی تونم تحرک داشته باشم وکارام رو انجام بدم!))
مادرم حرص می خورد ..
به زور دوسه برابر به خوردش می داد😐
غذاهای سفارشی و مقوی برایش می پخت: آبگوشت ، ماهیچه و آش گندم ..
اگرمی گفت:((نمی تونم بخورم)) ، مادرم از کوره در می رفت که:
((یعنی چی؟)) باید غذا بخوری تا جون داشته باشی!))
همه عالم و آدم از عشق وعلاقه اش به کله پاچه خبر داشتند.
مادرم که جای خود ..
تادوباره نوبت ماموریتش برسد ، چند دفعه کله پاچه برایش بار می گذاشت
پدرم می خندید که((کاش این بنده خدا همیشه اینجا بود تاما هم به نوایی می رسیدیم!))😂
پدرم بهش می گفت:((شما که هستی مرجان می گه ، می خنده و غذا می خوره ، ولی وای به روزایی که نیستی!
خیلی بداخلاق می شه ، به زمین وزمون گیر می ده..
اگه من یا مادرش چیزی بگیم ، سریع به گوشه قباش برمی خوره ..
مارو کلافه می کنه...
ولی شما اگه از شب تا صبح هم بهش تیکه بندازی ، جواب می ده و می خنده!))
به پدرم حق می دادم..
زور می زدم با هیئت رفتن و پیاده روی و زیارت ، سرگرم شوم..
اما این ها فقط تسکینم می داد ، دلتنگی ام را از بین نمی برد ..😣
گاهی هم با گوشی ، خودم راسرگرم می کردم.
وقتی سوریه بود ، هرچیزی را که می دیدم به یادش می افتادم .
حتی اگر منزل کسی دعوت بودم یا سرسفره ، اگرغذایی بود که دوست نداشت یا برعکس ، غذایی که خیلی دوست داشت به یادش می افتادم❤️
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌛️#آخـرالـزمان (صوتی)
⬅️ بخش دهم
🔴 بلاهای وحشتناک در انتظار ماست، اگر همه باهم، حرکت جدی رو شروع نکنیم!
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بهترین عملی که میتواند ما را به امام زمان ارواحنا فداه نزدیک کند ؟
🎙 #ابراهیم_افشاری
📹 #کلیپ_مهدوی
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
*❌اتفاقی عظیم در راه است...*
*آیا وقت آن نشده است که همگان دور هم جمع شویم و مانند قوم بني اسرائيل ظهور منجی خود را از خداوند متعال بخواهیم...!!*
👈در زمانه ای که ظلم بیداد میکند برای یاری مظلومان عالم چاره ای جز ظهور امام زمان نیست
*🔴به همین منظور در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، منتظران دور هم جمع میشویم و در دل کوه و زیر آسمان نماز استغاثه میخوانیم*
*👌اگر احساس میکنیم دنیا به امام زمان نیاز دارد هرطور هست خود را به این مراسم برسانیم*
*🗓زمان:*
*یکشنبه ۲۶ اذرماه روز شهادت ساعت ۱۵*
*📌مکان:*
*اصفهان امام زاده سید محمد خمینی شهر*
*❌لازم به ذکر است از سراسر کشور در این اجتماع بزرگ و باشکوه شرکت میکنند*
👈هماهنگی و ارتباط
09130341010
*🌺لطفا در حد توان به نیت فرج نشر دهید*
میان تلخی این روزگار ...
مهـ❤️ـدی جان
دلـ💔ـم هوای تو کرده ...
بگو چه چاره کنم؟
سلام حضرت دلـ❤️ـبر ....
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آیه ی قرآن که بسیار ترسناکه
⁉️ کدام رفتار انسان، باعث این عاقبت به شری می شود؟
استاد امین بسطامی 🎙
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
🌷شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت❗️
🔸اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
🔹عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم و مسخرهش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…..
🔸فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم!😳
💌وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر همه به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...🍃
شادی روحش صلوات🌺
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اموات به خیرات چقدر نیاز دارند❓❗️
استاد انصاریان 🎙
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
درمجالسی که می رفتیم و او نبود ، باز دلتنگی خودش را داشت..💔
به هرحال وقتی انسان طعم چیزی را چشیده وحلاوت ان را حس کرده باشد ، درنبودش خیلی بهش سخت می گذرد..
در زمان مرخصی اش ، می خواست جور نبودش را بکشد.
سفره می انداخت ، غذامی اورد ، جمع می کرد ، ظرف می شست ، نمی گذاشت دست به سیاهو سفید بزنم...
می نشست یکی یکی لباس ها را اتو می زد.
مهارت خاصی دراین کار داشت و اتوکشی هیچ کس را قبول نداشت😐
همان دوران عقد یکی دو بار که دید چندبار گوشه دستم را سوزاندم ، گفت:
((اگه تو اتو نکنی بهتره!))😅
مدتی که تهران بود ، جوری برنامه ریزی می کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش.
از بین دوستاش فقط با یکی رفیق گرمابه وگلستان بودند و رفت امد داشتیم..
می شد بعضی شب ها همان جا می خوابیدیم و وقتی هم هر دونبودند ، بازماخانم ها باهم بودیم😁
راضی نمی شدم دوباره مادر شوم ..
می گفتم:((فکرشم نکن! عمرا اگه زیربار بچه و بارداری برم!))
خیلی روضه خواند . میگفت : ((الان تکلیفه آقا گفتن بچه بیارید))
ومی خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند!
بهش گفتم:((اگه خیلی دلت بچه می خواد ، می تونی دوباره ازدواج کنی!))
کارد بهش می زدی ، خونش درنمیآمد .
می گفت:((چندسال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟!))
به هرچیزی دست زد که نظرم راجلب کند ، امافایده نداشت!
نه اوضاع و احوال جسمی ام مناسب بود ، نه از نظر روحی امادگی اش را داشتم.
سر امیر محمد پیر شدم😣
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii