سلام
🔸امام باقر(ع)فرمودند:
🔸(قائم (عج)) بعد از غیبت و حیرت ظاهر می شود، در این دوران تنها کسانی بر دین خود ثابت می مانند که در ایمان خود مخلص باشند و با روح یقین همراه
آنها کسانی هستند که خداوند از آنها در باره ولايت ما پیمان گرفته، و در دلشان ایمان را مستقر ساخته و آنها را با روحی از خود تأیید نموده است.
🔹«یَخرُجُ بَعدَ غَیبةٍ و حَیرَةٍ لا یَثبُتُ فیها علی دینِهِ الاَّ المُخلِصون المُباشِرونَ لِروحِ الیَقینِ،
الَّذینَ اخَذَ اللهُ میثاقَهُم بِوِلایَتِنا و کتَبَ فی قلُوبِهُم الایمانَ و اَیَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ»
📚روزگار رهایی،ج۱ص۳۳۷ح۳۳۶
🎥 عرض پوزش از انتشار این فیلم⛔️
رفتار شنیع دسته جمعی محسن کیایی و محمد بحرانی و ژوله با خواننده ها و مجری و تشویق مردم به این کار شرم آور در ماه عزای سید الشهدا(ع) در برنامه سخیف صداتو.😳
انگار مسولین ما خوابن!!!
فیلم کامل در کانال زیر سنجاق شده #حتما_ببینید و اونقدر منتشر کنید تا مردم انقلابی خودشون فکری برای جمع کردن این بساط بکنند👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3170697458Cfd44a7e938
❌مثل اینکه در تقویم مسئولان رسانه ای ، ماه محرم و صفر تمام شده😔
متولیان فرهنگی چگونه به این نوع رسانه ها مجوز پخش چنین برنامه سخیفی را در ایام سوگواری امام حسین (ع) میدهد ؟!
♦️ #سلام_امام_زمانم
🔹 سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده.
🔹 سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
🔹 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ
🔹 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داشتیم ژاپن میشدیم که انقلاب شد ...
-╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
@ur_sep_farhanghian_bsij
🔻عکس شهید ابراهیم هادی روی لباس عزاداران ترکیهای در استانبول
#شهید_ابراهیم_هادی
-╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
@ur_sep_farhanghian_bsij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت جالب آقای اکبر عبدی از احوالپرسی رهبر انقلاب از او
-╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
@ur_sep_farhanghian_bsij
♨️چرا گاهی بدون دلیل،غمگین و دلگیر میشویم؟
🔹جابر جُعفي مي گويد:
در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد.
از امام باقر (علیه السلام) پرسيدم:
گاهي به طور ناخوداگاه، اندوهگين مي شوم، به گونه اي كه اثرش در چهره ام آشكار مي گردد، بي آنكه مصيبتي به من برسد يا چيز ناراحت كننده اي به سراغم آيد، رازش چيست؟
🔹امام باقر (علیه السلام) فرمود:
آري اي جابر! خداوند، انسانهاي با ايمان را از سرشت بهشتي بيافريد و نسيم روح خويش را در بين آنها جاري نمود، به همين خاطر مؤمن، برادر مؤمن است...
بر اين اساس، اگر در شهري به يكي از ارواح مؤمنان آسيبي برسد، روح ديگر نيز اندوهگين مي شود، زيرا بين روح هاي مؤمنان، ارتباطي وجود دارد...
✍امام باقر با اين بيان، آموخت كه اگر انسان از ناراحتي مؤمنان ديگر ناراحت نشود، در ايمان او، نقص و نارسائي وجود دارد.
پس مؤمنان بايد به گونه اي باشند كه از ناراحتي هم با خبر شده و در رفع آن بكوشند..
📚اصول کافی،باب اخوة المؤمنين، حديث 2، ص 166 - ج 2.
📌پی نوشت:
بی جهت نیست که غروب جمعه ها برای شیعیان دلگیر است، زیرا قلب نازنین قطب عالم امکان آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از دیدن پرونده گناهان شیعیان غرق اندوه میشود و این حزن و اندوه به سایر شیعیان هم سرایت میکند...
#بخاطر_دل_مولا_گناه_نکنیم
ملاقات با امام زمان به برکت ترک گناه/ شرکت حضرت در روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام
حجه الاسلام قاضی زاهدی گلپایگانی میگوید: من در تهران از جناب آقای حاج محمدعلی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که میگفت: من از اول جوانی مقید بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیه اللّه روحی فداه مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف میشدم.
در یکی از این سالها که عهدهدار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زوّاری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریباً عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطههایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آوردهای؟ مگر نمیدانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمدهای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت کنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار میمانم و خودم از اموالم محافظت میکنم.
آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمههای شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود.
ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟ فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کردهای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین (ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز میخوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.
لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان (ع) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.
سؤال کردم: روز عرفه، که میگویند حضرت ولی عصر (ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات میباشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمه. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را میبیند؟ فرمود: بله، او را میبیند ولی نمیشناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر (ع) به خیمههای حجاج تشریف میآورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما میآید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل (ع) متوسل میشوید.
در این موقع، آقا به من فرمودند: حاج محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آوردهام ولی چای نیاوردهام. عرض کردم: آقا اتفاقاً چای نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا میروم و برای مسافرین چای تهیه میکنم.
آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چایهای دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) میدهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم.
وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.
پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه بودهاند، به خصوص که اسم مرا میدانستند و فارسی حرف میزدند! نامشان مهدی (ع) بود و پسر امام حسن عسکری (ع) بودند.
بالاخره نشستم و زارزار گریه کردم. شرطهها فکر میکردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا بردهاند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریهام شدید شد.
فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.
اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرمودهاند: «فردا شب من به خیمه شما میآیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس (ع) متوسل میشوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل (ع) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقیه اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء بودم.
بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر (ع) بیرون خیمه ایستادهاند و به روضه گوش میدهند و گریه میکنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیه اللّه روحی فداه آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل (ع) گریه میکردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر (ع) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.
برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین (ع)، ص۲۳، قضیه ۵.
❗️منتظران ظهور او.....
💬 امام سجاد علیه السلام فرمودند
يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ اَلْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ ....
▪️اى ابو خالد
مردم زمان غيبت او كه معتقد بامامت او هستند
و منتظر ظهورش ميباشند از مردم هر زمانى برترند
زيرا خداى تبارك و تعالى عقل و فهم و معرفتى بآنها عطا كرده است
كه غيبت نزد آنها چون مشاهده است
و آنها را در اين زمان بمانند مجاهد در ركاب
رسول خدا صلّى الله عليه و آله با شمشير قرار داده است
آنان بحق مخلصان و بدرستى شيعيان ما
و داعيان بدين خداى عز و جل در پنهان و آشكار ميباشند
و فرمود انتظار فرج از بهترين اعمال است.
📚كمال الدين جلد ۱ صفحه ۳۱۹
#حدیث_گرافی
#بحق_السجاد_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
▪️به مناسبت شهادت امام سجاد علیه السلام
منم من، شهید سوز و اشک و ناله، به دل دارم داغ سه ساله
عزیزان من، شدند از غربت، تمامی پرپر همچو لاله
امامُ العارفینم، سید الساجدینم، من زین العابدینم
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🏴🥀
♨️ @Maddahionlin 👈