در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روحالله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند. گفته بود پیشوایی که زن را نپذیرد، به رهبری قبول ندارم. همین جمله قفل ملاقات را شکست تا هشتاد دقیقه با امام گفتگو کند...
#دهه_فجر
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روحالله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند.
🔴به بهانهی تلاقی روز زن با تولد انقلاب حضرت روحالله
🔸در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روحالله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند. گفته بود پیشوایی که زن را نپذیرد، به رهبری قبول ندارم. همین جمله قفل ملاقات را شکست تا هشتاد دقیقه با امام گفتگو کند. او که زخم شکنجههای ساواک را بر تن داشت و سالها دور از همسر و هشت فرزندش در هشت کشور آسیایی و اروپایی با هشت نام مستعار برای مبارزه با طاغوت، آموزش چریکی دیده بود، اینک در محضر کوه یقین برای ادامهی راه یا بازگشت به ایران، به تردید افتاده بود. از آقا که کسب تکلیف کرد، امام تأملی نمود و گفت: راه خود را ادامه دهید، به زودی با هم به ایران برمیگردیم. خواهر طاهره پر در آورد و رفت فلسطین و آنجا ماند تا اینکه مبارکسحری او را از میان شاخههای زیتون به کنار درخت سیبی در نوفللوشاتو فراخواندند. در آن دهکدهی جهانی، یک فصل و نیم محافظ شخصی پاسبان انقلاب بود.
🔸طیارهی امام که در مهرآباد فرود آمد، مرضیه دباغ تازه اوج گرفت و چهرهی بیبدیلی از زن انقلابی را به نمایش گذاشت. مناصب کشوری و لشکری را یکی پس از دیگری درو کرد. فرماندهی سپاه غرب کشور و نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مردمداری را به او آموخت تا جایی که برای تأمین معاش نیازمندان، حاضر شد مسافرکشی هم بکند. وقتی ابرقدرت شرق سرمست ایدئولوژی کمونیسم بود، رهبر کبیر انقلاب خانم حدیدچی را در هیأت یک زن مسلمان انقلابی در هیأتی سهنفره راهی کرملین کرد تا افول امپراتوری بلوک شرق را به گورباچوف بشارت دهند. تا زنده بود، برای تعالی انقلاب اسلامی و کور کردن چشم دشمنان، چون سپند لحظهای آرام نداشت و عاقبت در جوار مرادش خمینی کبیر، آرام گرفت.
🔸تاريخ انقلاب اسلامی، از رجال الهی آکنده است اما کمتر به الگوی زن مسلمان انقلابی توجه میشود. خانم مرضیه حدیدچی، مادربزرگ انقلاب بود. زندان رفت، شکنجه شد، هجرت کرد، دست به سلاح برد، ملازم ولی زمان شد، فرمانده نظامی شد، جنگید، نماینده شد، استاد دانشگاه شد و... از طرفی زن بود، همسر بود، مادر بود و مادربزرگ شد. تکلیفگرایی، زن و مرد نمیشناسد. خانم دباغ، مرزهای آرمانخواهی زن مسلمان انقلابی را جابجا کرد. «نمیشود» و «نمیتوانم» در قاموس او راه نداشت. در قفس چارچوبهای ذهنی بدون اصالت اسیر نشد.
🔻انقلاب مقصد نیست، راه است. تا میان واقعیت و آرمان فاصله است، انقلاب هم هست. در تلاش برای رسیدن به آرمانها، اصالت دادن به جنسیت یک شوخی است. دنیا با زن شوخی میکند اما انقلاب زن را جدی پای کار میآورد. امروز چه کسی پای کار انقلاب است؟ الگوی زندهی زن انقلابی کیست؟
#روز_مادر
#دهه_فجر
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴مدرس و سیر تا پیاز صحن علنی
«اگر آن دورها را میبینم، بر شانهی غولها سوارم!» نیوتن که در فیزیک یگانه شده و احتمالا با اسلام بیگانه بود، آنقدر بیبخار نبود که حق پیشینیان را بر گردهاش سنگین نداند و با این جمله، فاتحهای به زبان آنگلوساکسونی نثار جملهفاتحان علم نکند. اما باید فاتحهی فرهنگی را خواند که در آن، مدرسها را مثل اسکناس دهتومانی مدرسنشان، به بایگانی بینشانهای تاریخ سپرده است. مدرس با ریشهی استبداد اژدهای پهلوی و استعمار روباه پیر درافتاد، اما مدرسپژوهی نسل ما محدود شد به همان اسکناس عتیقه؛ تا لابهلای ریش آن مرد بزرگ، دنبال اژدها و روباه بگردیم!
مدرس که در دلنبستن به سراب دنیا آبدیده بود، در دریای متلاطم سیاست، ماهرانه شنا میکرد. زیرآب استبداد را میزد، اما در سیاستورزی زیرآبی نمیرفت. سرهنگ نبود اما با همان یک دست عبای کرباسی، چکمههای رضاخانی را با ترفند حقوقدانی آچمز کرده بود. سردار سپه به او گفته بود: «از جان من چه میخواهی؟» و زهرهدار جواب زهرداری به او داده بود که «میخواهم تو نباشی!» نگین انگشتری مجلس شورای ملی، زینتالمجلس نبود. قیام و قعودش زلزلهخیز بود و «دو دو»گفتنها، نطق پیش از دستورش را متزلزل نمیکرد.
مثل فولاد، نفوذناپذیر بود و پتک سرزنش در او هیچ اثری نداشت. آنقدر عرضه داشت که رضاشاه قلدر را استیضاح کند! جنم مردمداری داشت و از #شفافیت_آراء_نمایندگان فراری نبود. از مجلس که برمیگشت، سیر تا پیاز صحن علنی را میگذاشت کف دست اهل محل، تا به موکلان خود گزارش وکالت داده باشد. صداقتش عین کیاستش بود و کیاستش عین صداقتش. بادیگارد نداشت اما هیچوقت گارد محافظهکارانه نگرفت. مدرس، دناپلاس با شیشهی دودی و قفل مرکزی سوار نمیشد و خط ویژه برایش خط قرمز بود. با هیچ رجل وطنی مزدور در یک قاب نمیآمد؛ چه رسد به آنکه بخواهد با اناث فرنگیمآب ناجور، سلفی بگیرد.
ساختمان هرمی بهارستان، یکی از اهرام ثلاثه نیست که زبدگان بیحیات را در آن مومیایی کرده باشند. مجلس شورای اسلامی در «رأس امور» قرار نمیگیرد مگر خادمان ذیحیاتی از جنس مدرس، روی صندلیهای سبزش نشسته باشند.
🔻متن کامل این یادداشت را در روزنامه مجازی حق دیلی به آدرس زیر بخوانید.
http://haghdaily.ir/?nid=11&pid=32&type=0
✍#زهرا_محسنی_فر
@lafzeghalam
در دایرةالمعارف انقلاب، مردم ولینعمتند و نمایندهی انقلابی، وکیلالرعایاست. مردمی که پای صندوق رأی برچسب «بصیرت» میخورند، چرا پشت نورافکن شفافیت، انگ «بیظرفیت» میخورند؟ نگاه مقامات را قبل از ادبیات آنها باید جراحی زیبایی کرد. انقلاب، دو واحد مردمشناسی از اندیشه امام به مسئولین بدهکار است و چهار واحد ظرفیتشناسی. مردمی که تاکنون چشمبسته مصوبات وکلای پارلمان را پذیرفتهاند، آخر چشمپوشی و ظرفیتاند.
میراث مدرس، تالار شیشهای است نه جعبهسیاه. مجلس محضر خداست، در محضر خدا زیرآبی نروید. دور از چشم موکلین شاید اما پیش قاضیالقضات نمیتوان معلقبازی کرد. آقایان! امام اگر نگران کتک خوردن بود، انقلاب نمیکرد و ما و شما همچنان در برهوت تاریخ آواره بودیم. مدرس اگر خوف از سرزنش داشت، در فراموشخانهی تاریخ گم شده بود. در مرام اسلام، مسئولیت با هزینه دادن عجین است. زمامدار باید قویدل باشد و مردم اگر دستی هم به سر و رویش کشیدند، پذیرای نوازش آنها باشد. از عافیتطلبها انتظاری نیست، اما از آنها که برای انقلاب هزینه دادهاند، این حرفها بعید بود!
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
٨ سال دشمنان با جنگ نظامی بر این مملکت چنبره زدند، اما مشارکت عمومی و سرمایهی اجتماعی قد خم نکرد. مردم خون دادند اما آب در دلشان تکان نخورد. زخم خوردند اما آخ نگفتند. گرسنه ماندند، اما یک دل سیر برای انقلاب جنگیدند. با فقر دیرینه ساختند اما نگذاشتند جمهوری نوپا خراب شود. زیر خمپاره و موشک، خانهخراب شدند اما ایمانشان را ساختند. از غرب و شرق که نا امید شدند، به ربالمشرق و المغرب امید بستند.
نوبت به غربباوران که رسید، آسمان تپید. دشمنان دردسرساز شدند و مشکلات جامعه مشارکتسوز! عبرتناپذیرها عقبگرد را ممنوع کردند و خیالبافها از جلو نظام، آینده را برداشتند. بیحالها مردم را در حال استمراری رها کردند. آنها که امید به غرب و شرق بستند، در بنبست ماندند. سرمایهدارها سرمایهی اجتماعی را خوردند. برد-بردمسلکها، مشارکت عمومی را بردند. در گذشتهماندهها، زیرآب امید به آینده را زدند. امید ما اما هنوز به روحاللهباوران است. إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ...
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔻#استاندار_خوزستان بر اساس شاخصهای عملکردی سال ٩٨ ضعیفترین استاندار کشور شد. اما آقای رئیس دفتر رئیس جمهور معتقد است که ایشان استاندار خوبی است. خطرش از سر خوزستان که گذشت اما استفاده از افعال معکوس در سیاست، ایران را برره میکند.
نامههای فدایت شوم را که مینویسند، لابد مُهر صدآفرین میخواهند. تا بوده همین بوده، منافع مردم پای همین نامههای بدون آدرس فرستنده، قربانی شده است.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔻وقتی ژاپن در هیروشیما به آمریکا تعظیم کرد، امپراتوری توکیو در کرانهی اقیانوس آرام از تکوتا افتاد و زانو زد. سختکوشی، اقتصاد چشمبادامیها را خیلی زود ساخت اما زندگی ماشینی، زنان را در کورس رقابت برای قدرت جا انداخت. در سرزمین آفتاب تابان، تبعیض جنسیتی بر مناصب مدیریتی سایه گسترانده است. خاستگاه انیمیشن جهان، تصویری فانتزی از زن به نمایش میگذارد.
در اقتصاد گرانسنگ ژاپن، نیروی کار زنانه ارزان است، چون بارداری و فرزندآوری زنها را از کوشش رباتیکوار برای افزایش تولید ناخالص ملی باز میدارد. در مهد شیلات جهان، زنان زیاد عمر میکنند اما سقط جنین قانونی است تا نرخ رشد جمعیت در آن منفی باشد. در سرزمین مادری فوکویاما، مردسالاری وصلهای ناجور بر پیکرهی لیبرالدموکراسی است.
🔺وقتی قانون در پایتخت صنعت آرایش دنیا مهر خاموشی بر لب زنان میزند، آنها را زینتالمجالس میخواهد. این راز مگو، سربهمهر نمیماند که مدرنیته هویت زن را در چرخدهندههای اقتصاد تعریف و له میکند. برابری جنسیتی پوششی برای بهرهکشی اقتصادی است. تمایز جنسیتی برای برجسته کردن زنانگی و بیمایه کردن مردانگی است که دود آن به چشم زنان و سود آن در سبد اقتصاد لیبرالی میرود. هیس! در سرزمین ساموراییها زنان فریاد نمیزنند...
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پاتک کرونا و پرستاران تکوتنها
🔸پرستاری شغل باشرافتی است و پرستاران بخش کرونا، انسانهای باشهامتی نیز هستند. وقتی پای تهدید جان در میان باشد، راه رفتن در بخش کروناییها همانقدر جسارت میخواهد که پرسه زدن در معبر مین. پرستاری که ماسک، گان، شیلد و عینک محافظ را برای طولانیمدت میپوشد، شبیه مبارزی است که غرق در ابزار جنگی است. رزمندهای که به جنگ میرود، رفتنش با خودش و برگشتنش با خداست. پایان جنگ و آتشبس هم معلوم نیست. رزمندگان خط مقدم مبارزه با کرونا چنین شرایطی دارند. خوزستان امروز منطقه جنگی است. کرونا سوار بر پیک نمودار شده و خیال پایین آمدن ندارد. موج جدید همهگیری در خوزستان تازه اوج گرفته. جنگ، فرسایشی شده و ویروسی که گیر سهپیچ داده، دارد ما را فیتیلهپیچ میکند. امکانات محدود است و نیروی انسانی محدودتر. یورش ویروس از اطراف و اکناف است. بیمارستانها و بخشهای آیسییو هنوز از هجمهی قبلی کرونا کمر راست نکرده و نفس باز نکرده، حملات کمرشکن و نفسگیر جدیدی را باید دفع کنند. اوضاع خوب نیست. وضعیت قرمز است. شهر در آستانهی سقوط است.
🔸روحیهی رزمندگان عنصر اصلی در جنگاوری و ایمان، عامل بنیادی در فتوحات است. کادر درمان استان خوزستان از اسفندماه سال گذشته یکنفس در حال جنگیدن است. هرکسی خدمت در بخش بیماران کرونایی را نمیپذیرد. برخی که میپذیرند، بعد از مدتی میبُرند و بیخیال میشوند. بعضیهاشان البته شهید میشوند. طبق آمار ماه گذشته، کادر درمان کشور بالغ بر ٣٠٠ شهید سلامت داشته است. آن اوایل، توجه مردم و رسانهها به فداکاری رزمندگان سلامت بیشتر بود. مردم با آنها همزادپنداری میکردند. رسانهی ملی برای انعکاس حماسههاشان، مرتب رپورتاژ میرفت. این روزها اما حسوحالشان، حسوحال جانبازی است که در گوشهی خانه یا کنج آسایشگاه جانبازان به فراموشی سپرده شده است.
🔸به نظر میرسد انفجار #کرونا در خوزستان معلول ضعف مدیریت، سیاستگذاریهای نابجا، کنترلهای ضعیف و ضعف زیرساختهای بهداشتی باشد. البته مردم هم بیخیال شده و بریدهاند. از هزار وعدهی خوبان یکی عمل نشده. اعتماد پرستاران به مسئولین سلب شده. پرستاران شرکتی حقوق ناچیز قانونکاری میگیرند و افزایش حقوقهای پلکانی آنها در کنار قیمتهای نردبانی این روزها، دردی را دوا نمیکند. در این میان، شاید مخربترین کار، بیتوجهی به کادر درمان باشد که دچار فرسایش شدهاند. اگر کرونا قرار است حالا حالاها میهمان ما باشد، این پرستاران و پرسنل درمان هستند که باید خدمتش برسند تا دخل ما را نیاورد. آقای وزیر بهداشت و همکاران! هوایِ هواداران مردم را داشته باشید...
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
حافظ در قلهی مهندسی واژهها و مفاهیم ایستاده و در هندسهی جادویی شعر به سرپنجهی تخیل، طرحی نو در انداخته است. خمیرمایهی معجزهی خواجه نصیر اما، دنیای «اعداد» است و حوزهی استیلای خواجه حافظ، دنیای «حروف». خواجهی طوس، کاشف مفاهیم عینی است و خواجهی شیراز کاشفالاسرار مفاهیم انتزاعی. استادالبشر اسطرلاب را برای کشف نجوم بکار برد و لسانالغیب در اقطار آسمانها مکاشفه میکرد. سلطانالحکما مثلثات را به نقطهی اوج رساند و سلطانالشعرا در دایرهی قسمت، نقطهی تسلیم بود. حکیم طوس، آفاق را گشته بود و ادیب شیراز، سیر انفس میکرد. آنیکی رصدخانه میساخت و اینیکی خراب میخانهی عشق بود. آثار خواجه نصیرالدین بسیط است و اثر حافظ موجز. خواجهی خراسان نماد عقل است و خواجهی فارس نماد عشق.
مرز مشاهیر علم و استوانههای ادب روشن است اما وقتی یکی پا در کفش دیگری میکند، تحدیها و تهدیدها شروع میشود. طبیعی است که وقتی خواجه نصیرالدین طوسی برای آموزش مفاهیم علمی از زبان شعر بهره ببرد، خواجه حافظ شیرازی ورود به حوزهی استحفاظی انجمن شعرای باستان را برنتابد. در این جدال شیرین، مشت حافظ پر است از کنایات و اشارات رندانه و حملات جانانه که نثار اهل علم میکند. حافظ ضعف دانش و فلسفه را در گرهگشایی از معمای هستی به رخ استدلالیون میکشد و خود را به واسطهی کشف راز خلقت در گرهگشایی از دل، در جایگاه مهندس اعظم مینشاند.
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد...
#روز_مهندس_مبارک
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب معجزه در بیشمار ابوابی
اگر چه نقطه ایجاز غرق اطنابی
بخوانمت منِ وامانده با چه القابی
اگر خدات بگویم تو بر نمیتابی
اگر ملال توام بیدریغ کن دفعم
تو تیغ میکشی، اما منم که ذینفعم
تو همزمان زمان نیستی کجایی تو
کنار فاطمهای همدم حرایی تو
به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو
به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو
تو در نهایت معراج در نبایدها
نشستهای به تماشای رفت و آمدها
میلاد #امیرالمومنین علیهالسلام مبارک باد.
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
اتفاقات این روزهای #سراوان، نعلبهنعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوختبران سراوانی را باید از حساب باندهای قاچاق سوخت جدا کرد. سوختبر، همان کولبر است که جبر جغرافیا در نبود زیرساختهای اشتغال را به مزیت نسبی جغرافیا در دسترسی به مرز تبدیل کرده و ناگزیر و لاجرم به شغل کاذب رو آورده است. فقر، علت ناامنی است، نه معلول آن.نگاه امنیتی اما ظلم مضاعفی است که معلول و علت را چپکی میبیند.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
اتفاقات این روزهای #سراوان، نعلبهنعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوختبران سر
🔴سوختبران، بالانشینان سفرهی شیبدار اقتصاد نفتی
🔸بعد از هشت سال که از زندان آزاد شد، سرش به سنگ خورده بود و تصمیم گرفت دور موادفروشی را خط بکشد تا با همسرش زندگی آرامی داشته باشند. آرام، ولی نه آسان. فقر، تا مغز استخوان مردم دیارش رسوخ کرده بود و بنا به قاعدهی «المفلس فی امان الله»، ساکنان سرحدات امنیتیترین استان کشور برای سیر کردن شکم زن و بچه به خردهفروشی مواد و سوختبری رو آورده بودند.
🔸خط ترانزیت بینالمللی مواد مخدر و قاچاق سازمانیافتهی سوخت از بیخ گوش همولایتیهایش عبور میکرد و وقتی مجرمان حرفهای شلخته قاچاق میکردند، چیزی گیر خردهفروشان محلی میآمد تا امرار معاش کنند. جانمحمد اما خلاف را بوسیده و کنار گذاشته و کمر همت بسته بود تا از راه کشاورزی لقمه نانی درآورد. آستینها را بالا زد تا بکارد و درو کند و بفروشد بلکه بختک فقر، زندگی آفتزدهاش را رها کند. هرچه برای کندن چاه آب تلاش کرد، تیرش به سنگ خورد و هرچه در اخذ مجوز جهاد کشاورزی دوید، به درِ بسته خورد.
🔸سرهنگ کاظمی، انسان خوشقلب و مردمداری که خود را در آستانهی بازنشستگی میدید، آخرین مأموریتش فرماندهی پاسگاه مرزی و مبارزه با قاچاقچیان سوخت شد. برادر زنهای جانمحمد از آن حرفهایهایش بودند که منطقه در قبضهی قاچاق آنها بود و در همسایگی پاکستان قلمرو گسترانده بودند و خیلی زود با سرهنگ کاظمی کارکشته اما ناآشنا به منطقه، شاخ به شاخ شدند. یکی از آنها قبلترها در درگیری مرزی کشته شده بود و برادران جانی، انتقام از خون برادر زن را به عهدهی جانمحمد گذاشته بودند تا قسم زنطلاق بخورد که یا انتقام میگیرد یا زنش را طلاق میدهد. سرهنگ کاظمی که در رفع محرومیت مردم میکوشید و در دل آنها حسابی جا باز کرده بود، مأموریتش را نیمهکاره رها کرد و قید مقام و آبرو را زد تا راه سومی جلوی پای جانمحمد بگذارد.
🔺این داستان رنجها و محرومیتهای مردم سیستان است که در رمانی قابل تحسین به نام «وقت بودن» به رشتهی تحریر درآمده است. اتفاقات این روزهای #سراوان، نعلبهنعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوختبران سراوانی را باید از حساب باندهای قاچاق سوخت جدا کرد. #سوخت_بر، همان کولبر است که جبر جغرافیا در نبود زیرساختهای اشتغال را به مزیت نسبی جغرافیا در دسترسی به مرز تبدیل کرده و ناگزیر و لاجرم به شغل کاذب رو آورده است. فقر، علت ناامنی است، نه معلول آن. نگاه امنیتی اما ظلم مضاعفی است که معلول و علت را چپکی میبیند. مرزنشینی فرصت است، نه تهدید. مرکزگرایی آسیب است، نه محور توسعه. ناامنی، محصول رهاشدگی است. در سفرهی شیبدار اقتصاد نفتی، نباید محرومان را در بالادست نشاند.
🔻در مجاورت خطوط مرزی کشور، ترانزیتیها آب را گلآلود میخواهند تا دودش به چشم بخور و نمیرها برود. سازمانیافتهها امنیت شغلیشان را در ناامنی تعریف میکنند تا بیکسوکارها نه شغل داشته باشند و نه امنیت. ترور، ابزار کار باندبازهاست و قربانی شدن، سرنوشت رندوم بیآزارها. شبکههای معاند، پشت و پناه شبکههای قاچاقاند و پشت و پناههای انقلاب، جایی در شبکههای رسانهی ملی ندارند. دستبهاسلحهها پشتشان به آنور آب گرم است و خاطرشان از حمایت جنتلمنها جمع. آبی برای پابرهنهها گرم کنیم تا به اینور آب دلگرم شوند.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
«آنها لباس شمایند و شما لباس ایشان».
کسوت مردانگی در سرد و گرم روزگار هویدا میشود. اصالت با مرام است، نه با لباس. آنها که در بند قبایند، کجا پابند خدایند و آنها که هوادار عیالاند، کی اهل ملالاند؟
بار زندگی به دوش کشیدن، شرافت مرد است، نه سجاده به دوش کشیدن. یکلاقبا شدن بهتر از خرقه به رهن دادن است. #مرد که قوام باشد، زن در محبت ثابتالاقدام است. زوجیت به انتخاب نیست، به ساختن است.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴موسی (ع) به طور سینا رفت تا عبادت کند، اما ماهش به چله آمد. سامری چشم او را دور دید و با دو دست خود گوسالهی از طلا تراشید و جای خدا نشاند تا بنیاسرائیل بپرستند. موسی (ع) چو با الواح سنگی بازگشت، میراث رسالت خود را بر باد رفته دید. گلاویز شدن با جانشینش هارون (ع) و نفی بلد کردن سامری، سودی به حال قوم به کج رفته نداشت. هارون (ع) از تفرقه بیمناک بود و در محضر برادر اولوالعزم، حفظ وحدت را عذر موجه میدانست.
🔻ظهور فساد در دریا و خشکی، «بما کسبت ایدیالناس» است و دیر جنبیدن در مسیر عدالت، «فاقطعوا ایدیهما» را بیاثر میکند. زمان، رکن اصلی فسادستیزی است. گیاهان هرز، به ساعتی ریشه میدوانند و به روزی شاخه میگسترانند. کدام دستهای پشت پرده قاضیالقضات را از خوزستان دور نگه داشته تا دیر آمدنش داستان نوشدارو و مرگ سهراب شود؟ فساد در زمین، عدالت در زمان میطلبد. آصفبن برخیا گواه است که گاهی برای اثبات اقتدار دستگاه حق، نیاز به طیالارض است.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پاپ، کبوتر صلح در انبار باروت
کلیسا، نماد دینِ جدا از سیاست است و برای انسان منقطع از وحی، هویتی تزئینی دارد. #پاپ، پیرمرد محترم سفیدپوش عرقچینبهسر، در مقابل خدایگان زر و زور و تزویر، شیر بیدندان و یال و کوپالی است که بیشتر به درد تشریفات میخورد تا تغییرات. ناقوس کلیسا برای فطرت انسان مدرن غافل، صرفا نماد عدم قهر با خداست، نه عامل بیدارکننده و محرک تودهها.
مدیریت دنیای سکولار در هزارهی سوم بر مبنای ایدئولوژی یهود میچرخد و مسیحیت بر این اساس دو شقه میشود؛ یا نوکر یهود است و با شناسنامهی او اجازهی حاکمیت دارد (صهیونیسم مسیحی) و یا بر طریق رهبانیت خنثی در سیاست، حاکمیتش بر واتیکان خلاصه میشود. سیاستمداران دنیا در کشورهای مسیحی اغلب بر گونهی اولاند و مردم عادی بر طریقت دوم.
هرکجا لازم باشد، پاپ برای حفظ موجودیت واتیکان مجبور است مأمور اجرای سیاستهای ابرقدرتها باشد و اینگونه جایگاه او تا تبدیل شدن به عروسک خیمه شببازی تنزل پیدا میکند. نگاه ما به مسیحیت یک نگاه رحمانی و مواجههی ما با آنها در چارچوب معارف قرآنی است. «ای اهل کتاب! بیایید بر مشترکات الهی خود تکیه کرده و چیزی را با خدا شریک نگیریم و تا خدا هست، برخی از ما بعضی دیگر را ارباب خود قرار ندهد».
پاپ، برای کارتلهای یهود کبریت بیخطر است، اما اگر کارفرمایانش اراده کنند، میتواند در جهان تشیع آتش تفرقه بیفکند. سفر میتواند منشأ تاریخ باشد، اما سفر کبوتر صلح به عراق جنگزده را نباید سادهانگارانه تحلیل کرد. نقشآفرینی قدرتها در دنیای پساترامپ در حال بازآرایی است و خاورمیانهی پساداعش مثل همیشهی تاریخ، آبستن حوادث است. بهار در پیش است و جنتلمنهایی که سیاستهای مصیبتبار خود را به جهانسوم دیکته میکنند، این بار برای عراق پیک شادی فرستادهاند.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
یمن، ایستاده بر دهانهی آتشفشان جنگ و تمامقامت بر کرانهی شهر سوخته... اما برای ابراهیمباوران، منجنیق عذاب، گاهوارهی موسی است و آتش پردهداران پردهدر بیتالله، «بردا و سلاما» است. ققنوسوار از میان شرارههای جنگ و گدازههای جهاد، زاده میشوند، اویسهای پیامبر ندیدهی ایمان گزیده. باید دستی بر آتش جنگ داشت تا فهمید که چه میکشند، پابرهنگان سرافراز سینهسوخته؛ احساس سوختن به تماشا نمیشود.
سوگند به برق خنجر یمنی آنگاه که از قامت تکیده و نحیف یاوران خدا حمایل میشود، که مشت خدا پر است از گزینههای انتقام چون ریح صرصر و سجیل منضود که به صبحی یا شامی بسان برق خاطف بر سر جنود شیطان فرود میآید و آنها را زیر و زبر میکند یا چون دسته علفی میجود. این دود و دم معرکه فرو مینشیند و فجر پیروزی سینهی آفاق را میشکافد و صبح امید از اعتکاف پردهی غیب بیرون میآید. سحر نزدیک است...
#باهم_برای_یمن
#معا_من_أجل_اليمن
#TogetherForYemen
✍زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴از بیتاللاتها تا بیتاللّه
جاهلیت، سایهی سهمگین خود را بر جزیرةالعرب گسترانده بود. مکه زیر سایهی خناس بود و برای قریش، هُبَل الهالناس بود. مشرکین بتان زرین را خدای جهانآفرین پنداشته و گرد بیتاللاتها میگشتند. کعبه، مطاف ابراهیم خلیلالرحمن، اینک مرکز ثقل خداگریزی شده بود. مسجدالحرام اگرچه برای موحدان حنیفآیین حرمت داشت، اما غاصبان بیتالله، کاسبان سیم و زر بوده و حرم را به بتآرایی آلوده بودند.
در آسمان سیاه و بیستارهی جاهلیت، اما محمد جوان چون قرص ماه میدرخشید. مغناطیس محبت او دلهای آهنین مکیان را برّادهوار ربوده و آوازهی جوانمردیاش به گوش همهی قبایل قریش رسیده بود. برای یتیم بزرگ شدهی قریش، صفت «امین» همان فضل بزرگی بود که اعداءالله به آن شهادت میدادند. قوهی عاقلهی محمد امین وقتی غائلهی نصب حجرالاسود بر رکن حجری کعبه را به سرانگشت تدبیر حل نمود، محبتش در دل سنگ همهی طوایف مکه رسوخ کرد. قبل از نزول قرآن وجود نازنین زادهی عامالفیل، «لایلاف قریش» بود ...
جامهی مزّمّل چون بر قامت محمد پیچیده شد، رسولالله (ص) از پیلهی حراء بیرون آمد. جبرئیل امین، پیک وحی، از ملکوت آسمانها آمده بود تا محمد امین را «رحمة للعالمین» کند. «لااله الا اللّه» را که فریاد زد، نظام طبقاتی حاکم بر حجاز همچون کنگرههای طاق کسری فرو ریخت. آنچه پیامبر خدا آورده بود، طغیان علیه دنیای جاهلیت بود. مرفهین خیلی زود قد علم کردند و مشرکین در مقابل او کوتاه نیامدند. آقابالاسران، ترازوی عدالت را در دستان او همچون شمشیر جهاد میدیدند و بردهزادگان، رسالت اجتماعیاش را نفی اربابیت میدانستند.
تا خارج از مناسبات قدرت بود، نزد مکیان امین بود و جاذبه داشت. داستان بعثت، اما ماجرای حکومت توحیدی را به دنبال داشت و گرگان بلدالامین آن را بر نمیتافتند. غزوهها، همان جنگ فقر و غنا بودند که با اسم رمز «لااله الا اللّه»، بیطبقگی را در دل تاریخ فریاد میزدند. توحید حنفی تا رسیدن به توحید محمدی (ص) یک #بعثت کم داشت که «لا اله الا» را به ابتدای «اللّه» اضافه کند. حکومت نبوی، ریشهی استعلای زبردستان و استضعاف فرودستان را یکجا میزد تا نقشهراه جامعهی توحیدی را برای امت پیامبر آخرالزمان تا روز قیامت ترسیم کند. دنیای اسلام در عصر حاضر برای رستگاری به بازنگری در حقیقت شهادتین نیاز دارد.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
هرچه آسمان سخاوت میورزد، باد پردهدری میکند. اشکها که فرو میریزند، آهها طومار میپیچند. شکاف طبقاتی گاهی از درز و دوز لباس اعیانی بیرون میزند. وقتی ضریب جینی بشکاف به دست میگیرد، دلقهای مندرس رشتههای قبای اطلس را پنبه میکنند. طاقههای اعلا که جامهی حضرات والا شود، طاقت جامعهی بینوا طاق میشود. وقتی پارچهی وارداتی به ارادهی مدیریت رانتی، پاچهی صنعت نساجی را گرفته، وعدهی حمایت از تولید داخل پوچ است.
واردات فرنگی، وصلهای ناجور بر پیکر فرماندهی جنگ اقتصادی است. پرچم استقلال اقتصادی که از دست ما بیفتد، استعمار سیاسی چتر سیاه وابستگی را بر سرمان میگستراند. وقتی ظاهر و باطن زمامداریمان گرگومیش است، اقتصاد درونزای بروننگر بجای نصبالعین، لقلقهی زبان میشود. ریشخند بزرگان به دسترنج کارگر ایرانی، حمله به جهش تولید است.
این ورق برمیگردد و جامعهی تاخورده از زیر بار بیتوجهی یقهدیپلماتهای اتوکشیده، سر بلند میکند. دایرهی بستهی قدرت اگرچه گریز از مرکز ندارد اما ناگزیر حاشیهنشینان، مرکز پرگار آیندهی انقلاباند. کارخانجات به حاشیه رفته روزی نام زیبای ایران را بر حاشيهی تولیدات خود طلاکوب میکنند و به متن زندگی ایرانیان باز میگردند. این جامه عوضبهدر میشود و رونق بازار نو، از خجالت کهنههای دلآزار در میآورد. تحول ایام تابع تحول انفس است. تغییر ارادهی مردم، مقدمهی تغییر سرنوشت قوم است.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🌷آخرین پنجشنبه سال به یاد فرزندان روحالله🌷
مادر موسی او را درون صندوقچهای گذاشت و به آب داد و تاب نیاورد. دیری نپایید که دوباره آغوش گشود و آرام گرفت و چشم روشن داشت. بنیاسرائیل، یوسفجمالی را به چاه افکندند و کار پیر کنعان آه شد. عزیز مصر به رغم برادران غیور، ز قعر چاه درآمد، به اوج ماه رسید. یعقوب عمری گریست و چشم سپید کرد و از دور بوسه بر رخ مهتاب زد تا به بوی پیرهن عزیز، شامه بنوازد و دیده به یوسف باز کند...
این، دو دو تا چهار تای عشق است؛ بچههای کربلای چهار تا یکییکی از خط برگردند، قد مادرهاشان دوتا دوتا شد. تا سر از سجدهی زخم بردارند، کمر پدرهاشان شکست. گرد داغ جوانان جنگ، گیس مادرها را زودتر از ریش پدرها سپید کرد. چین و چروک پیشانی مادرها در غم پسرها شیارشیار شد. مادران جوان دههی شصت، به حادثهای پیر شدند ناگهان.
حال یونسدادهها را فقط الفتهای شیار ١۴٣ میفهمند. جوانان بیستساله را که استخوان ترکانده بودند، دادند و بیستسال بعد، چند تکه استخوان ترکخورده تحویل گرفتند. یونسهای گمگشته باز آمدند به کرمان؛ اما الفتها چه کردند؟ مفصل بدرقه کردند و به پیشواز مختصر رفتند. شناسنامه دادند و پلاک پس گرفتند. میوهی عمر دادند و انقلاب را بیمهی عمر کردند.
پریزادهها «شهید» شدند و پوریاهای ولی «شهید گمنام». مگر فرزند روحالله، پور ولیالله نیست؟ جز خدا در عالم مؤثر نیست و شهید، جاویدالاثر است. از دامن زن، مرد به معراجالشهدا میرود و پنجشنبهها بهشتزهرا زیر پای مادران شهدا است. راز «قطعهی شهدای گمنام» را فانوس عقل روشن نمیکند...
دنیا همان قمقمهی خالی رزمندگان بیتالمقدس هفت است که به آن دل نبستند و جنگیدند و جمجمهها را به خدا سپردند. میدان زندگی همان کشتزار مین عملیات رمضان است که کشتهمردههای لبخند خمینی از خود گذشتند تا از آن راحت بگذرند. در آن مزرع سبز فلک، کشتهی خویش درو کردند و برای ما گل کاشتند تا هنوز هم که هنوز است وجب به وجب تن این خاک مرده را بگردیم و هزار خاطرهی نیمهجان درآوریم. وقتی گلبوسهی زخمها تن جوانان وطن را دشت شقایق کرده بود، زمین کارزار از خون آنها لالهزار شد تا امامزادههای عشق، یکی در میان بیمزار شوند...
الهی! یا راد ما قد فات؛ کودکی را به سینهی مادر بازگرداندی تا اولوالعزم کنی. یا رازق الطفل الصغیر؛ صدیقی را به آغوش پیر کنعان رساندی تا عزیز کنی. یا راحم الشیخ الکبیر. ای آنکه دل شکسته بند میزنی؛ چقدر شهید رشید را به کفنی کوچک پیچیدی تا بزرگ کنی. یا جابر العظم الکسیر...
منتشر شده در نشریه مجازی حق دیلی
http://haghdaily.ir/?nid=12&pid=82&type=0
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پوشش خبری یا خبرهای پوششی!
🔸ایران و چین سند قرارداد ٢۵ ساله امضا کردند. رسانهی استعماری روباه پیر، نگران استقلال ایران شد.
🔹کشتی غولپیکر، مثل استخوان همچنان در گلوی کانال سوئز گیر کرده.
🔸موشک غیبی پهلوی کشتی اسرائیلی را در دریای عرب شکافت.
🔹آزاده نامداری خودکشی کرد.
🔸قم قرنطینه شد.
🔹امید دانا عمار انتخابات در شبکههای مجازی اهل بصیرت شد.
🔸«عدالتخواری» در توییتر انقلابی ترند شد. فضای مجازی «ول»وله شد.
🔹مرغ صفی، از نوادگان جوجههای زنده بهگور شده، شناخته شد.
🔸گاندو ٢ هیأت دولت را برآشفت.
🔹 وزیر جوان تور گردشگری ایام کرونا راه انداخت.
🔸مریخنورد تصاویر جدیدی از سنگلاخهای مریخی مخابره کرد. کویر لوت ناراحت شد.
🔹اصلاحطلبان در حال تدارک وسیع برای انتخاب «تدارکاتچی» هستند.
🔸١۴۵ روز از باخت قمارباز مزاحم و انتخاب بايدن گذشت و ایران همچنان تنها پایبند به توافق جهانی برجام و دارندهی کاپ اخلاق باقی ماند.
🔹ساسی مانکن عقربهی قطبنمای زنگزدهی فرهنگ را بعد از سالها تکانی داد.
🔸یمن، ۶ سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشت.
🔹قرن جدید عرفی، گوی سبقت را از قرن جدید تقویمی ربود.
🔸سیلی نمایندهی مجلس به سرباز خط ویژه به خاطرهها پیوست.
🔹فائزه هاشمی به دنبال عبور از فیلتر «رجل سیاسی» شورای نگهبان است.
🔸کلاب هاوس فیلتر نمیشود.
🔹رؤسای دوقوه مشغول سفر استانی و «کادر در امان» در حال مدیریت مانیتوری و مینیاتوری کشور است.
🔸لبادهی فرماندهی جنگ اقتصادی، فرنگی از آب درآمد.
🔹پاپ از سفر عتبات عالیات به واتیکان بازگشت.
اینها پوشش خبری نیست، خبرهای پوششی است تا یادمان برود که فرزند «نبأ عظیم» از احوال ما غافل نیست. بیپرده بگویم که شبکههای مجازی در عصر انفجار اطلاعات، بی هیچ تأویل و تفسیری حجاب هرمنوتیک میآورند تا پردهی غیبتِ صاحب عصر ضخیمتر شود. غوطهور شدن در سطحیات و شطحیات، از عمق باور ما میکاهد. بدون تعارف بگویم در اصلاح امور مملکت، خود را بینیاز از «مصلح کل» میدانیم. یادمان میرود که گشایش امور در فرج اوست.
بارالها! رجب رفت و شعبان به نیمه رسید و ما در غفلتیم. حیات ما مملو از مرگ ثانیهها در غیبت صاحب زمان است. از آن یار سفر کرده چه ساده میگذریم و اهل عبوریم. ما را ببخش و بیامرز که در خلوتسرای منتظران آن حی قیوم، از اهل قبوریم.
#نیمه_شعبان
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔺شکافتن اتم را کنار گذاشتیم تا بین سگ زرد و شغال شکاف بیندازیم. اما اروپا برای آمریکا همچنان دُم تکان میدهد. وکیلمدافع شیطان برای استیلای غرب وحشی، قانون جنگل را میشناسد نه برجام را. دنیا، منطق قدرت را میفهمد نه زبان مذاکره را. اقتصاد ما با غسل ارتماسی در دریای دیپلماسی از لوث دلار پاک نمیشود. به پر قبای ایتالیایی کسی برنخورد، با بستنشینی نمیتوان اقتصاد مقاومتی را بسط داد.
چشمآبیهای بیچشم و رو چشم ندارند که ببینند ایران با چشمبادامیها چشمانداز ٢۵ ساله روابط اقتصادی امضا کرده است. تحریمهای گازانبری را میتوان با پیمانهای راهبردی دوجانبه لوله کرد. باجگیران جهانی و خراجگیران روانی چرخش ایران به شرق را باج سبیل جا میزنند تا سنبه فشار حداکثری را پرزورتر کنند. پنجرهی فرصت غرب که بسته شود، دیگر باد مزاحم کارت بازی شرق را با خود نمیبرد.
تپالههای ضدانقلاب، از ترَکهی رضاپالان با سابقهی کاپیتولاسیون گرفته تا لختوپتیهای وطنفروش درجهچندمی هالیوود به تحریک بوقهای فارسیزبان پارسیستیز و تطمیع پولهای کثیف شیخنشینهای نفتخیز، همه نگران استقلال ایران شدهاند. از درخت اقتصاد چین در باغ ایران قلمه میزنیم، اما قلمبهمزدان، خاک ایران را به توبره میکشند. به شرق عالم نظر میکنیم و از غرب، آخ و ناله بلند میشود.
🔻اینجا سرزمین شجره مبارکه زیتون است. درونزای بروننگر همان نه شرقی و نه غربی است که ارتباط میگیرد اما انقیاد نمیپذیرد. تک نمیافتد تا پاتک نخورد و تکیه نمیکند تا از تکانه در امان باشد. اینجا #جمهوری_اسلامی_ایران است.
✍ زهرا محسنیفر
@lafzeghalam
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
🔴مرغ سحر در شام آخر دولت
شما که زبان گرگهای دنیا را بلدید، لااقل کمی منطقالطیر یاد بگیرید شاید مشکل مرغ با مذاکره حل شود! تا محو زبان بدن دیپلماسی شدیم، اقتصاد ما چغر بدبدن شد. اگر یک ارزن همت داشته باشیم، دیگر مشکلات مزرعه اقتصاد را گردن آن مترسک کاکلطلا نمیاندازیم که جو را جای خود کاشته است. کدخدا، برای حل مشکل بازار مرغ ما تخم دو زرده نمیگذارد. سوءمدیریت مرغی نه به تحریم ربط دارد و نه به قحطی؛ نتیجه تحریمِ خودباوری و قحطی تدبیر است. آقایان باعرضه! مدیریت عرضه و تقاضای ماکیان را درست کنید، مدیریت آدمیان پیشکش! با جادوی اقتصاد آزاد، مرغها را لیبرال کردهاید تا از قفس قیمت رها شوند. دستگاه محاسباتی مرغ پخته را چنان مختل کردهاید که سفره مردم را دام بلا میبیند تا هم غم فراقش اشکمان را درآورد و هم تصور مزهاش بزاقمان را. آن بستههای کتفوبال را بلندپرواز کردهاید تا همه برای مشاهده مانور هوایی آنها صف بکشند. مرغ، همان دشمن فرضی است که در جنگ اقتصادی داریم از آن شکست میخوریم.
وقتی با کنجنشینی نمیتوان کنجاله را مدیریت کرد، طبیعی است با بستنشینی نتوان اقتصاد مقاومتی را بسط داد. مدیریت مانیتوری، تصویری مینیاتوری از مرغ خلق میکند تا تابلوی «مرغ دولتی» برای عزت مردم گران تمام شود. وقتی توانمندی ملی را در حد خودکفایی در تولید لولهنگ و آبگوشت بزپاش میدانیم، طبیعی است که در تهیه سور و سات جوج هم درمانده شویم. قرارگاه فرماندهی طیور، برج مراقبت قلعهمرغی نیست که ناظر افت و خیز طیارهها باشد. مدیریت کفمیدانی، قیمت مرغ را به قرارگاه میرساند.
سفره دل مردم که باز میشود، از مرغی میگویند که از سفره آنها بار سفر بسته. عزت مرغهای امروز ثمره به خاک و خون کشیده شدن و زنده به گور شدن جوجههای دیروز است. زمانی گوشت سفید قوت لایموت بود ولی امروز قیمت آن روزگار مردم را سیاه کرده است. مرغ آزاد ما را به مرگ گرفته تا به تب مرغ دولتی راضی شویم. آقایان متخصص گفتاردرمانی! وقتی مرغهای زبانبسته در بازار قشقرق به پا میکنند، برای اینکه زخم مردم را نمکسود نکنید، بهتر است زبان به کام بگیرید.
مدعی بودید عزت ملی را به ایرانیان بازمیگردانید، نه به پرندگان! میخواستید پاسپورت را مایه افتخار کنید اما امروز کارت ملی را مانع ازدحام کردهاید. صف مرغ در آستانه انتخابات، صف رأی را جمع میکند، تا حماسههای قبلی دیگر تَکرار نشود! بگذارید در شام آخر دولت، سفره مردم آبرومند باشد، شکوهمندی پیشکش. صبح انتخاب نزدیک است. یادمان باشد «مرغ سحر» برایمان آب و نان نمیشود. در این دام و دانهها گرفتار نشویم.
روزنامه وطن امروز/ ۱۸ فروردین ۱۴۰۰
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
در اوج کارزار فشار حداکثری و در چنبرهی تحریمهای فلجکننده، شبکهی همکاران داخلی آمریکا، نفَس مردم را همچون نبض اقتصاد به شماره انداختهاند. مانعزدایی گاندوها شاید مؤثرترین شیوهی بیاثر کردن تحریمها باشد. برای رفع تحریمها باید نگاهمان به داخل باشد. حالا که سربازان گمنام امام زمان (عج) تیغ هرس را به دست گرفتهاند و شاهین ترازوی عدلیه میزان شده است، دولت جوان انقلابی نیامده باید پالایشگاه راه بیندازد.
✍زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648