.
«دارم مرور میکنم. چقدر امسال خوب بود.متفاوت بود. خودم هم جورِ دیگه ای بودم. اوایلش پر از تلاش و استرس و نگرانی بودم،اما چند ماه بعدش همون تلاش ها به ثمر نشست.همنشین بچه هایی شده بودم که از صبح تا شب کنار هم زندگی می کردیم و بزرگ می شدیم. نام و نشانم معلم بود اما هر روز بیش تر از بچه ها، خودمو دانش آموز اون مدرسه می دیدم. از تک تک بچه ها درس می آموختم.درس معرفت،بخشش،سخاوت،در لحظه زیستن و به غم فردا فکر نکردن./پیشاپیش سال نو مبارک.»
.
«عایش علی الله و شوفتک...»
به امید بر خدا و دیدن تو زندهام.
نحنُ نتيجة ما نصمت عنه...mp3
2.88M
«یادته ؟اونجا که تموم وجودت تَرَک برداشت اما نشکست،اونجا که پر از بغض بودی ولی خندیدی،اونجا که روحت درد داشت اما به روی خودت نیاوردی.به یاد بیار کسی رو که ازش انتظار نداشتی اما تنهات گذاشت،اونجا که بهش امید داشتی اما ناامیدت کرد،به یاد بیار آدمایی که توروزهای کم امید،از دلِ ناامیدی برات امید می آفریدند،همونا که روی پوست سرد وبی روحت،لبخند طراحی میکردن،میدونم گاهی تموم شدی،اما باز ادامه دادی.خواستم بگم تو یک سال سخت روگذروندی اما شدیداً رشد کردی.»
خدای من..
امسال را فرخنده ترین سالی که تاکنون
شناخته ایم و برترین همنشینی که با او
همراه بوده ایم و بهترین زمانی که در آن
به سر برده ایم قراربده.ممنونシ
.
«نوشته بود:مثل این می ماند که کوله باری به اندازه ی یکسال بر شانه هایت بوده و حالا می گذاریش و کوله بار جدیدت را بر می داری.اما فکر میکنم ما کوله بار سال های پیش هم هنوز رو دوشمونه! شاید از وزن آن ها کم شده باشه و یا شاید به بار اون ها اضافه شده باشه،ولی ما همینیم! با کوله بارهایی که از کودکی با خودمون حمل میکنیم.سال جدید فرصتی است برای جستجو کردن تو این کوله بارهاست.فرصتی برای زدودن غم و غصه های اضافه،کینه ها و حسادت ها و رقابت های بی حاصل،تنبلی ها و بی تحرکی های مفرط.در آخر اگر قرار است سال جدید،تحولی در محتوای کوله بارت رقم بزنه ،مبارک است و گرنه صرفاً عوض شدن فصله..»
.
کاش یه زمانی برسه که همه ی این سال های بی تو زندگی کردن،بی تو خندیدن و گریه کردن،بی تو دویدن و بر زمین افتادن بی تو بزرگ شدن و پیر شدن رو تحویل بدیم..
#امام_زمان
.
«میگفت:در شب جمعه،گناهکاران،مشتاقِ توبه می شوند وبه وسیله ی دعای کمیل،روح های زخمی شان را التیام می دهند.»
.
لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
إلهي،أتيتُك متوسّلًا بعليّ
باكياً مع كُميل، مُنادياً :
مَن لِي غَيرُك؟
نم نم بارون روی دستات،
میتونه بهت ثابت کنه که
هنوز زنده ای..
.
«شبی که خسته میشیم،شبی که دست از صبر کردن بر می داریم،شبِ هولناکی نیست.اتفاقاً مبارک است.چون تو این شب احتمالا به کسی نزدیک میشیم که سالها گمش کردیم.خسته شدن باعث میشه اون چاله ی درونیمون رو یه بار دیگه ببینیم.اون چاله ای که سعی می کردیم با کارهای متفاوت پرش کنیم.!»
.
.
همین الان که هیچ حوصله و انگیزه ای برای زندگی نداری، هزار کیلومتر اونورتر یک آدمی تو بیمارستان،داره نفس های آخرشو میکشه،ولی باز امید داره بلند شه وهمین زمانی که الان داری تلف میکنی رو پر کنه از کارهای نکرده اش.شوخی نیست تو هنوز زنده ای.
.
«میگفت:از وقتی فهمیدم که خدا مارو در میان سجده،بغل میکنه،سجده رو طولانی کردم.»