« آخرین نوازش،آخرین آغوش،آخرین کلام،
آخرین نگاه،آخرین نفس،آخرین نفس..
چقدر غریبه این روزها،شبها،این زندگی،
این مدام شانه به شانهی مرگ بودن.»
-
از مرگ با خفگی مثل غرق شدن هراس داشتم و وقتی فهمیدم خدا در قرآن فرموده «إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» یکی از حالات مرگ رسیدن جان به گلوگاهه و چه بخوام چه نخوام خفگی رو تجربه خواهم کرد خندم گرفت. این روزا خندم محو شده ازین خاطره... حالمو که میبینم به این نتیجه رسیدم که خفگی در برابر غمت هیچ نیست. بقول شاعر «بیهراسم ز اجل زانکه گمانم نبُوَد؛که گلوگیرتر از هجرِ تو باشد اجلی...آقای امام حسین»
-
«اگه مقدور بود امشب؛
برای مادربزرگم
نماز لیلةالدفن بخونید.»
زینب بنت لفته
چنان عجین شدهام با«فمن یمت یرنی»
که روز مرگ عزیزانِ خود شعف دارم:)
لطفاً اگه براتون مقدور بود،نماز شبِ اول
قبر بخونید برایِ«سعدیّه بنت آدم و حوا»
«این نماز را برای از دست رفتگان بخوانید
تا دیگران هم برای شما بخوانند..»