eitaa logo
لحظه‌ای باشهدا
3.4هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
19.4هزار ویدیو
855 فایل
ݪحظه‌ا؁باشھدا امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ، امام‌خامنه‌ای کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازامام‌خامنه‌ا؎می‌‌‌‌پردازد یاد شهدا باذکرصلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمدوعجل‌فرجهم ۱۳۹۷/۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت و دعوت میکنن... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالے بر نمیگرده معطر به عطر شهدا ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🕊🥀🕊 👈از: رزمندگان دیروز ؛ 👈به: رزمندگان فردا؛ ✍برادران و خواهران ارجمندم ! اگر دوباره جنگی آمد، از قول «ما رزمندگان دیروز» به «رزمندگان فردا» بگوئید: عزیزانم! «در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به بعد از جنگ هم بیاندیشید» مبادا «اَرزش‌ها» را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، اَرزش ها، مثل امروز، «عَوَض» می شود و «عَوَضی‌ها» اَرزشمند می شوند. می بینید که چگونه ما را «غریبه» می‌پندارند! آن روزها:👇 «قطار قطار» می رفتیم... «واگن واگن» بر می گشتیم. «راست قامت» می رفتیم... «کمر خمیده» بر می گشتیم. «دسته دسته» می رفتیم... «تنهای تنها» بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سُروری فقط «آغوش گرم مادری»، چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..! اَمّا مَردانه، ایستادیم... باور کنیدکه: ما هم دل داشتیم و هم فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اَمّا با «دل» رفتیم... «بی‌دل» برگشتیم. با «یار» رفتیم... با «بار» بر گشتیم. با «پا» رفتیم... با «عصا» بر گشتیم. با «عزم» رفتیم... با «زخم» برگشتیم. با «شور» رفتیم... با «شُعور» برگشتیم. ما اکنون «پَریشان» هستیم، اَمّا «پشیمان» نیستیم. ما، همان کهنه رزمندگان پیاده‌ایم که «سواری» نیاموخته‌ایم. ما، همان های هستیم که به «وَسوَسه‌ی قدرت» نرفته بودیم. می‌دانی «تعداد ما» در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟ ۳/۵ درصد از جمعیت ایران امّا، «مردانگي» را «تنها» نگذاشتیم. ما «غارت» را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و «غیرت» را تجربه کردیم. اکنون نیز فریاد می‌زنیم که: این «حرامیان قافله‌ی اختلاس و جاه و مقام»، از ما نیستند... این «گُرگانی که صَد پیراهن یوسف را دریده‌اند»، از ما نیستند... این «خُرافاتِ خَوارج ‌‌‌پسند»، وصله ی مَرام ما نیست. ما، نَه اسب امام زمان دیدیم، نَه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم. اما «استخوان در ‌گلو» و «خار در چشم»، از «وضعیت امروز مردم خوبمان» شرمنده‌ایم. شرمنده ایم، با صورتی سُرخ. شرمنده ایم، با دستانی که در فکِّه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است. ای همه ی آنانی که «احساس پاک» را می شناسید. ما، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟ تو را به آن سالار شهیدان، ما را بهتر قضاوت کنید. حساب اندکی از ما که «آلوده» شدند و «شرافت» خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. بگذاریم و بگذریم. آغاز بر ملت عزیز ایران و فرزندان پاک و آنان که جنگیدند و از این سرزمین دفاع کردند را می گویم. ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
#شهدا اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت #شهید و #شهادت دعوت میکنن... مطمئنا کسی که #خالصانه و با تمام وجود بهشون #متوسل بشه دست خالے بر نمیگرده #آےشهــــدا #گاهےنگاهے #روزتان معطر به عطر شهدا #لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🕊🥀🕊 👈از: رزمندگان دیروز ؛ 👈به: رزمندگان فردا؛ ✍برادران و خواهران ارجمندم ! اگر دوباره جنگی آمد، از قول «ما رزمندگان دیروز» به «رزمندگان فردا» بگوئید: عزیزانم! «در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به بعد از جنگ هم بیاندیشید» مبادا «اَرزش‌ها» را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، اَرزش ها، مثل امروز، «عَوَض» می شود و «عَوَضی‌ها» اَرزشمند می شوند. می بینید که چگونه ما را «غریبه» می‌پندارند! آن روزها:👇 «قطار قطار» می رفتیم... «واگن واگن» بر می گشتیم. «راست قامت» می رفتیم... «کمر خمیده» بر می گشتیم. «دسته دسته» می رفتیم... «تنهای تنها» بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سُروری فقط «آغوش گرم مادری»، چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..! اَمّا مَردانه، ایستادیم... باور کنیدکه: ما هم دل داشتیم و هم فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اَمّا با «دل» رفتیم... «بی‌دل» برگشتیم. با «یار» رفتیم... با «بار» بر گشتیم. با «پا» رفتیم... با «عصا» بر گشتیم. با «عزم» رفتیم... با «زخم» برگشتیم. با «شور» رفتیم... با «شُعور» برگشتیم. ما اکنون «پَریشان» هستیم، اَمّا «پشیمان» نیستیم. ما، همان کهنه رزمندگان پیاده‌ایم که «سواری» نیاموخته‌ایم. ما، همان های هستیم که به «وَسوَسه‌ی قدرت» نرفته بودیم. می‌دانی «تعداد ما» در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟ ۳/۵ درصد از جمعیت ایران امّا، «مردانگي» را «تنها» نگذاشتیم. ما «غارت» را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و «غیرت» را تجربه کردیم. اکنون نیز فریاد می‌زنیم که: این «حرامیان قافله‌ی اختلاس و جاه و مقام»، از ما نیستند... این «گُرگانی که صَد پیراهن یوسف را دریده‌اند»، از ما نیستند... این «خُرافاتِ خَوارج ‌‌‌پسند»، وصله ی مَرام ما نیست. ما، نَه اسب امام زمان دیدیم، نَه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم. اما «استخوان در ‌گلو» و «خار در چشم»، از «وضعیت امروز مردم خوبمان» شرمنده‌ایم. شرمنده ایم، با صورتی سُرخ. شرمنده ایم، با دستانی که در فکِّه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است. ای همه ی آنانی که «احساس پاک» را می شناسید. ما، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟ تو را به آن سالار شهیدان، ما را بهتر قضاوت کنید. حساب اندکی از ما که «آلوده» شدند و «شرافت» خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. بگذاریم و بگذریم. آغاز بر ملت عزیز ایران و فرزندان پاک و آنان که جنگیدند و از این سرزمین دفاع کردند را می گویم. 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت و دعوت میکنن... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالے بر نمیگرده رمضان گوارای وجودتان