✨﷽✨
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
راوی_هم_رزم_شهید
نماز رو معراج می دونست
همیشه می گفت : کلید حل همه
مشکلاتتون نمازه 😊👌
قبل از اینکه برجسم نیروهافرماندهی کنه بر دلهاشون فرماندهی میکرد.
صدای انفجار از دور و نزدیک میومد
با خودم گفتم : کاش نماز زودتر تموم بشه ... اگه یه خمپاره بیاد اینجا !!!؟ 😱
که با کمال تعجب دیدم مصطفی طبق معمول آروم و مطمئن به همه عطر میزنه
محاسنش رو شونه میزنه و پیشونی بندشو باز میکنه و توی جیبش میزاره.
سجاده ی کوچیکشم پهن کرد و رو به قبله ایستاد.
یکم مکث کرد و برگشت طرفمون و گفت : اگه این آخرین نمازمون باشه ، چه عشقی می کنیم ... 😍✌️
چشماش پراز اشک شد و برگشت به سمت قبله
دستشو گذاشت روی سینش و گفت : ( السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا ) و بعد نمازشو شروع کرد.
همون جا بود که فهمیدم من کجامو مصطفی کجاست .... 😞✋
@lahzaei_da_sh
درباره 💟 #شهید_مصطفی_ردّانی_پور
👇👇👇👇👇👇👇👇
این شهید بزرگوار فرمانده 5 لشکر بودند.....
همچنین مسئول قرارگاه فتح بودند که از زیر مجموعه های این قرار گاه عبارت اند از :
1- تیپ ها و لشکر های 14 امام حسین(ع) به فرماندهی #شهید_حسین_خرازی
2- تیپ 8 نجف به فرماندهی #شهید_احمد_کاظمی
3- تیپ 17 علی ابن ابی طالب(ع) به فرماندهی #شهید_مهدی_زین_الدین
4- تیپ 44 قمر بنی هاشم (رزمندگان استان چهارمحال و اطراف اصفهان)
5- تیپ 25 کربلا ( رزمندگان شمال کشور)
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #کلیپ_تصویری
💟 صحبت های #شهید_مصطفی_ردّانی_پور در شب قدر
#تواضع_و_فروتنی
شبیه #شهدا رفتار کردن سخت نیست.....
فقط کمی حواس جمع میخواهد ...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🌸🌸🌸🍁
شهید محمد مانیان درعیادت شهید ردانی پور
شبتون معطر به عطر شهدا
التماس دعا
@lahzaei_ba_sh
🔰آخوند واقعی
🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
🌾مصطفی، #عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر #قوت_قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به #مصطفی نگاه می کردند👀
🌾باور نمی کردند او اهل #رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به #شهادت رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر #شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن #آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن #سبیل. اینو می گن سبیل😄
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🔰آخوند واقعی
🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
🌾مصطفی، #عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر #قوت_قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به #مصطفی نگاه می کردند👀
🌾باور نمی کردند او اهل #رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به #شهادت رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر #شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن #آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن #سبیل. اینو می گن سبیل😄
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@lahzaei_ba_sh
🔰آخوند واقعی
🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
🌾مصطفی، #عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر #قوت_قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به #مصطفی نگاه می کردند👀
🌾باور نمی کردند او اهل #رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به #شهادت رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر #شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن #آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن #سبیل. اینو می گن سبیل😄
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
نثار روح مطهر شان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🔰ماه رمضان و شهــدا
🌷ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت:
«امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا #شهادت یا #زیارت.»
🌷هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب...
وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید، استغفار می کرد، از حال می رفت.
🌷از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد #نماز_شب می خواند.
زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
📚یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵
🍃🌹🍃🌹
@lahzaei_ba_sh
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرح زندگانے
🌷#شهید_مصطفے_ردانے_پور 🌷
بلند شده بود نماز شب بخواند. از بين بچه ها که رد مي شد، پايش را به پاي يکي کوبيد . بعد همان طور که مي رفت،گفت « آخ! ببخشيد.ريا شد
#شهید_مصطفے_ردانے_پور❤️
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh