🏴روضه حضرت علی‌اصغر مرحوم کوثری در حضور مرحوم امام قدس سره الشریف شیرخوار اصغر من بی‌گناه اصغر من گلوی نازک خشکیده تو شیر نداشت، طاقت تیر نداشت #محرم #شب_هفتم_محرم 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

السلام علیک یا علی اصغر تو کوچکی ولی خیلی دست بزرگترها راگرفتند اشفعی لنا عندالله ز کودکی خادم این تبار محترمم . . . #یا_حضرت_علی_اصغر(سلام الله). . . 🍼 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

تو سینه زدی و عرش اللهی شد جایگاهت ما هم سینه زدیم . . . نوڪری تو ڪجا و نوڪری ما . . . #شهید_محمد_بلباسی التماس دعا شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

قلمت بشکند ای تاریخ اگر ننویسی که قانون‌مداران چه کسانی بود و خوشگذران‌های بحران‌ها چه کسانی! قلمت بشکند اگر ننویسی یک بیماری فراگیر به ایران آمد عده‌ای به توصیه‌ها گوش ندادند و از شمال خود نگذشتند ولی آن‌طرف که همیشه هجمه‌ها علیه هیئتی‌ها بود تمام قد بر قوانین و محدودیت‌ها احترام گذاشتند #ما_ملت_امام_حسینیم #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله❤️ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

-دلگيرکه شدۍ از زمانه تعطیل کن زندگۍرا برس به داد ِدلَت...‌‌ -حرم اگرنیافتۍ#شھدا هستند گلزارشان میشودمأمنۍ براۍ دلت:) وگلزارشهدا وقبرگمنامی که نمیدانی ازکدامین دیاراینجا ارمیده است عشق اینجاست، زندگی اینجاست،امام زمان اینجاست.... چه صفایی داره لحظاتی باشهدابودن التماس دعا بفرستیم صلواتی، دسته گلی ازمعنویت نثار روح مطهرشان #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷#لحظه ای با شهدا @lahzaei_ba_sh

برش هایی از کتاب 📚پرواز بغداد بهشت مروری بر خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی کتاب منتخب سال پاسداران اهل قلم در بخش ویژه شهید سلیمانی 💎💎💎👇👇👇👇 "عقب‌نشینی دشمن از سید جابر" در روز هجدهم اردیبهشت‌ماه 1361، دشمن مواضع خود را در مناطق طراح، سیدجابر و فرسیه تخلیه می‌کند و با قطع تماس با قرارگاه قدس به یک عقب‌نشینی اختیاری دست می‌زند. حاج قاسم ماجراهای آن روز را این‌گونه تشریح می‌کند: «متوجه شدیم که دشمن فرار کرده. خبر را سریع به قرارگاه منتقل کردیم و وارد خط شدیم. دنبال دشمن به سمت جاده آسفالت افتادیم. تقریباً از سمت شمال، اولین ماشینی که روی جاده آسفالت از سمت اهواز به‌سمت برادرانی که از سمت دارخوین آمده بودند رفت، من بودم و برادرمان آقای بشردوست که امروز در سپاه مشغول خدمت است در تعقیب دشمن رفتیم که دشمن را پیدا کنیم و بدانیم دشمن کجاست. من و آقای پوریانی و راجی، مسئول اطلاعات و تعداد زیادی از بچه‌ها با یک استیشن و یک جیپ رفتیم به‌سمت دشمن تا دشمن را پیدا کنیم. مرز برای ما توجیه نبود و برای اولین‌بار رفتیم که به خط مرزی رسیدیم. علائم مرزی را از نزدیک دیدیم و روی تپه‌ای بین مرز خودمان و مرز عراقی‌ها به همراه یکی از بچّه‌ها با جیپ ایستاده بودم. ما مرز بین‌الملل را برای اولین‌بار بود که می‌دیدیم.»