فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
آخرین سلاح از نظر شهید حاج حسین خرازی
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
🔻9 اسفند سالروز شهادت سردار شهید ابوالقاسم آشتی جو
☀️🌿چه زیبا خلقتی که روز و ماهی که متولد شد در همان روز و همان ماه به شهادت رسید.
🔷🔸🔹امر به معروف و نهی از منکر می کرد و برای او تفاوتی نداشت که طرف مقابلش چه کسی باشد. بزرگتر یا کوچکتر باشد. رده پایین یا بالاتر باشد.
اگر منکری می دید که شرایط نهی کردن داشت به راحتی نهی می کرد.
روحش شاد و راهش مستدام باد.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
🌷10 اسفند سالروز شهادت مدافع حرم شهید فرهاد خوشهبر
☀️یک روز به من گفت: " منم دختر دارما !".
فرهاد خیلی دختر دوست داشت، آن موقع محمد سن زیادی نداشت شاید یک سال یا کمتر.
گفتم: "چطور؟! یعنی چی دختر داری؟"
📝 برگه ای از جیبش بیرون آورد،
دختری را که از لحاظ مالی نیاز به پوشش داشت را از طریق کمیته امداد تحت پوشش قرار داده بود و هر ماه حتی اگر در امور مالی خانواده خود به مشکل برمیخورد به هر شکل ممکن مبلغی را برای کمک به حسابش واریز می کرد.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🎋
🌹10 اسفند سالروز شهادت شهید اسدالله پازوکی
🌿پازوکی مردی که بیش از هزار نفر در سالهای حضورش در جبهه, تحت فرمانش بودند اما یک نفر به خاطر ندارد که او از کسی درخواستی شخصی کرده باشد.
💢مردی که بسیجیانش در سال های نبرد، شیفته و سرمستِ خلقِ رحمانی و تواضع مثال زدنی او بودند و شجاعتش، هنوز هم زبان زد هم رزمانش است.
💠بخشی از وصیت نامه شهید
🔶خدانکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیت پیدا کند، که خود را میبازد.خود را گم میکند،
🔷قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح کنید…
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌷🌷11 اسفند سالروز شهادت شهید حمید رضا گلکار گرامی باد.
🌱شهیدی که معجزهای در جبههها بود
🌿رفت تا دو گردان نرود!
🕊در عملیات رمضان، استخوان فک و دهانش تکه تکه شده بود؛ نه می توانست چیزی بخورد و نه چیزی بگوید، وضعیتش طوری بود که دکتر برایش اشک می ریخت و می گفت: من می دانم که این جوان، چه دردی را تحمل می کند…
اما، درمان درد حمیدرضا در جبهه بود، نه بیمارستان!
پزشک با دیدن عکس رادیولوژی اش، گفت: اگر میخواهید معجزه ببینید به این عکس نگاه کنید، اگر ترکش فقط یک میلیمتر جلوتر رفته بود نخاع او به طور کامل قطع میشد.
و خدا حمیدرضا گلکار را نگه داشته بود برای نجات جان دو گردان رزمنده!
🎋در عملیات خیبر، که دو گردان از نیروهایش در محاصره نیروهای زرهی دشمن قرار گرفته بودند، او با رشادت و شایستگی و با به کار بستن تاکتیکهای بدیع، آنها را از اسارت رهاند و در مقابل، خودش و یک بسیجی جان بر کف، ماندند و مقاومت کردند.
حمید آنقدر آرپیجی شلیک کرد که خون از گوش هایش جاری بود…
آن دو، رفتند تا دو گردان نرود!
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌷🌷11 اسفند سالروز شهادت شهید حمید رضا گلکار
🕌آخرین نماز
☀️طلائیه از آتش سنگین دشمنان پر بود،حمیدرضا داشت تیراندازی می کرد، نفهمیدم چگونه در این همه سر و صدا خوابیده بودم
صدای او را شنیدم که می گفت: خواهش می کنم بیا پشت تیربار و مراقب باش! می خواهم نماز بخوانم.
پشت دوشکا رفتم، موضع دشمن نزدیکتر شده بود به وضوح عراقی ها را می دیدم، به عقب برگشتم تا چیزی به حمیدرضا بگویم که دیدم نماز را اقامه کرده است و چند نفری به او اقتدا کردند
🕌☀️🕌☀️🕌☀️🕌☀️🕌
🌐خط در شرف سقوط بود. نگاهم به او افتاد. سجاده اش را بر روی زمین پهن کرده بود و داشت اذان و اقامهی نمازش را می خواند.
آسمان را نگاه کردم و از وضعیّت خورشید فهمیدم که اذان داده یک لحظه تصمیم گرفتم پشت سرش بایستم اما مگر می شد در این شدت آتش نماز هم خواند؟ دوباره آتش بارهای سنگین دشمن بیشتر شد طوری که حمیدرضا نمازش را شکست و به بالای خاکریز رفت. وقتی کمی آتش فروکش کرد
حمیدرضا سریع سر سجاده اش برگشت، سماجتش واقعاً ستودنی بود تا آن لحظه صحنه ای به این زیبایی ندیده بودم، صحنه ای که آنطور در میان انبوه آتش دشمن ترس را از دل ها جدا کند و به آرامشی دل نشین مبدل سازد.
به گمانم چیزی می دانست که سعی می کرد نمازش را در هر شرایطی تمام کند برای لحظاتی سکوت حاکم شد و حمیدرضا به سجده افتاد.
این بار از چند نفری که دفعۀ قبل برای اقامه نماز پشت سرش دیده بودم خبری نبود شاید هم بود و چشمهای آلوده من آن همه ملائک و شهدای خیبر را نمی دیدند.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌷🌷11 اسفند سالروز شهادت شهید عبدالرسول زرین
✔️بهترین تکتیرانداز دنیا
✔️با سه هزار شلیک موفق، که ۷۰۰ شلیکش فرماندهان اصلی بعثی
✔️شهید خرازی لقب گردان تک نفره به ایشان داده بود.
میگفت "در دو جا به هیچوجه عراقیها را نمیزنم؛ یک جا وقتی در دوربین کسی را ببینم که آب میخورد و یک جا هم اگر ببینم کسی غذا میخورد"».
«شهید زرین ابتدا وضو میساخت و بعد اسلحه را برمیداشت و با ذکر "ما رَمیتُ" تیر را به سمت دشمنان نشانه میرفت. او به معنای واقعی کلمه یک چریک مخلص امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) بود.»
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌺12 اسفند سالروز شهادت شهيد علي جزماني حسين آبادي گرامي باد
🍃وقتي صحبت از انقلاب و اسلام و جامعه ي انساني مطرح مي شود، ديگر خود را مطرح كردن به اعتقاد من يك چيز بي خودي است.
🍃انسان بايد خودش را فداي ارزش هاي اسلامي و شرافت و سربلندي اسلام بكند.
فرازي از وصيت نامه شهيد
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌺12 اسفند سالروز شهادت شهيد علي جزماني حسين آبادي گرامي باد
🌿حسين وقتي او را ديد گفت:« حاجي وقتي مي آي اول برو خانم و بچه هاتو ببين، بعد برو سراغ مادر.»
🔷🔸گفت:« حسين جان اول مادر،بعد زن و بچه، من هر قدر تلاش كنم نمي تونم ذره اي از محبت هاشو جبران كنم.»
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌺12 اسفند سالروز شهادت شهيد محمد باقر صادق جوادی
💠تندیس تواضع
آن وقتها محمد باقر صادق جوادی فرمانده یک گروهان در پادگان امام رضا(ع) بود. به خاطر احساس مسؤولیتی که می کرد، یک لحظه هم آرام و قرار نداشت.
🚙در یکی از این سرکشی ها فهمید توالت ها بند آمده و کثیف شده است. خودش رفت و چند تا نیرو آورد. بعضی از آنها وقتی فهمیدند که چه کار باید بکنند، حسابی ناراحت شدند و به آنها برخورد. بقیه هم با اکراه شروع به کار کردند.
محمد باقر این طور مواقع نه اسمی از دستور و لغو دستور می آورد و نه اسمی از مافوق و زیر دست.
با این که به راحتی می توانست از موقعیت فرماندهی اش استفاده کند و آنها را وابدارد به کار، این کار را نکرد. او آنجا هم آستین ها را بالا زد و شروع کرد به باز کردن چاه و شستن دستشویی ها.
البته تأثیر این عمل و این شیوه به روی افراد واضح و آشکار بود: از یک طرف شرمندگی زیاد و از یک طرف هم با جان و دل مشغول کار شدن.
ر.ک: کلید فتح بستان، سعید عاکف، ص 149 و 150.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌺12 اسفند سالروز شهادت شهيد غلامعلی نژاد اکبر
بچه ها مرغابیها را پوست کندند و پیرمرد به سبک شمالیها، مرغ را بار گذاشت.همه منتظر پختن شکارمان بودیم تا دلی از عزا دربیاوریم.
پیرمرد شهردار، برای همه در ظروف ملامین رنگ پریده و تار، سهمیهها را تعیین و تقسیم کرد و غذای خانه را در منطقۀ جنگی خوردیم.
در این میان چشمان هرکدام ما به بشقاب آقاجواد بود که دست نخورده باقی مانده بود.
پرسیدیم: «جواد آقا! چرا نمیخورید؟ »
اما ایشان، مقداری نان خشک و نمک و پیاز خورد و دست آخر بشقاب خودش را با پشت دست به وسط سفره هل داد و گفت: «من از این نمی خورم.
🕊💢من و آقاجواد، هرازگاهی قدم می زدیم و او تجارب و نحوۀ برخورد با نیروها را به من متذکر میشد.
همین طور که پنجۀ دست من را میفشرد،شروع به صحبت کرد: «خب! آقا شیخ! امروز از شکار پرندهها حال کردید؟»
🌱🍃🌱
قهقه ای زدم و گفتم: «آررره!! کیف کردم، کاش میخوردی جواد جان! خیلی خوش مزه بود.»
گفت: «جدی؟! » و راه افتادیم و ادامه داد:
«شما اولاً که طلبهای و سرباز امام زمان(عج)؛ دوم اینکه فرمانده ای. ☄️☄️☄️
آیا خدا راضی بود که با گلولههای بیت المال، پرندگان بی گناهی رو بکشید که پناه آورده بودند به کنارۀ رودخانهای که ما سربازان اسلام مستقر هستیم؟...
کتاب «شکار مرغابی ها»
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan