هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
شهید یوسف رسایی از شهدای غدیر، در ۳۰بهمن۱۳۸۱ بر اثر سانحه هوایی در ارتفاعات سیرچ کرمان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
به کانال #شهدا_ایل_لری_جنوب_کرمان بپیوندید👇
🆔 @laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
نــام: شعیب
نـام خـانوادگـی: زمزم
نـام پـدر: فتحعلی
تـاریخ تـولـد: 1353
تـاریخ شـهادت: 1381/11/30
مـحل شـهادت: ارتفاعات سیرچ
عـملیـات: سانحه هوایی غدیر
مـحل مـزار :
موقـعیت مـزار در گـلزار شهدای بین المللی کرمان
قـطعـه :9
ردیـف :1
شـماره :5
@laleha_lori_kerman
16.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد و خاطره بیست و یکمین سالروز عروج عاشقانه شهدای غدیر را گرامی باد و به روان پاکشان درود میفرستیم .
@laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
نــام: علی
نـام خـانوادگـی: توسن
نـام پـدر: ابراهیم
تـاریخ تـولـد: 1361/03/13
مـحل تـولـد: در روستای سیهبنوییه رابر
سـن: 20 سـال
دیـن و مـذهب: اسلام، شیعه
بیوگرافی
علی، سیزدهم خردادماه سال 1361 در روستای سیهبنوییه رابر از توابع شهرستان بافت زاده شد. پدرش ابراهیم، كارمند بود ومادرش سروناز نام داشت.
مادرش میگوید: وقتی که پدرش شهید شد، علی فقط هفت سالش بود. زمان زیادی طول نکشید تا او متوجه شود که بعد از رفتن پدر، تکیه گاه برادرانش است. با قلب پر مهرش خیلی هوای ما را داشت.
یادم میآید ماه رمضان او زودتر از همه سحرها از خواب بیدار میشد و سحری را آماده و گرم میکرد و سفره را میانداخت، بعد من و برادرش را برای خوردن سحری بیدار میکرد.
علی تا پایان مقطع متوسطه درس خواند و دیپلم ریاضی گرفت. پس از آن به سپاه پاسداران پیوست. حقیقتاً لباس سبز سپاه برازنده قامتش بود.
این پاسدار رشید اسلام، سیام بهمنماه سال 1381، در ارتفاعات سیرچ كرمان بر اثر سانحه هوایی به شهادت رسید.
یکی از دوستان شهید علی توسن نقل میکند:
مسجد قائم کرمان از شهید علی توسن، خاطرههای زیادی در دل نیمهشبها دارد.
در یکی از شبهای جمعه که به اتفاق هم در دعای کمیل شرکت کرده بودیم، وقتی لامپها خاموش و همهجا تاریک شد، علی به درددل با پدر شهیدش پرداخت و در میان شیون و نالههایش گفت: بابا! چرا منو تنها گذاشتی؟ من احساس غربت و تنهایی میکنم.
او بهرغم علاقهمندی شدیدی که به مادرش داشت، ضیافت پدرش را پذیرفت و به سوی او شتافت.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
به کانال #شهدا_ایل_لری_جنوب_کرمان بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
شهید جعفر شمس الدینی:
همسر شهید: "شهید در آخرین روز قبل از عزیمت به زاهدان، که با هم به طرف خانهی پدرشان می رفتیم، به من گفت: من در این ماموریت به شهاد می رسم و از هدا خواسته ام که شهادت را نصیبم کند.
مادر شهید: یک روز جعفر به من گفت: کاش خداوند شهادت را نصیبم کند. مادر! اگر آرزو داری که یکی از فرزندانت در راه خدا به شهادت برسد ، دعا کن خداوند شهادت را قسمت من نماید.
مادر شهیددر مورد خصوصیات اخلاقی فرزندش می گفت: نماز اول وقت می خواند و حتی تا لحظه ی شهادت هم نافله اش ترک نشد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
به کانال #شهدا_ایل_لری_جنوب_کرمان بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
شهید حسین کمالی به روایت همسر شهید:
عاشق شهادت بود. هر هفته به مزار شهدا سر می زد. با شهدا حرف می زد و گفت: خوشا به حال شما که راه خوبی را انتخاب کردید.
وی افزود: آخرین هفته ای که قرار بود جمعه اش به مأموریت زاهدان برود ف به زیارت مزار مطهر شهدا رفتیم. درست به همین مکانی که الان قبر عزیزش است رسیدیم او گفت: کی می شود من هم این جا باشم من گفتم: خدا به شما عمر صد ساله بدهد گفت: خیلی دلم می خواهد شهید شوم، ولی خدا نصیبم نمی کند. در راه از جنگ و شهادت برای من تعریف می کرد و آخرین هم گفت: تو دلت می خواهد همسر شهید بشوی؟ و من گفتم: هر چه خدا بخواهد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
به کانال #شهدا_ایل_لری_جنوب_کرمان بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/laleha_lori_kerman
لاله های ایل لری جنوب کرمان
در ادامه به گوشه ای از زندگینامه شهدای غدیر ایل لری شهرستان رابر آشنا شوید.
شهید جعفر شمس الدینی
همسر شهید گفت: "شهید در آخرین روز قبل از عزیمت به زاهدان، که با هم به طرف خانهی پدرشان می رفتیم، به من گفت: من در این ماموریت به شهاد می رسم و از هدا خواسته ام که شهادت را نصیبم کند.
مادر شهید گفت: یک روز جعفر به من گفت: کاش خداوند شهادت را نصیبم کند. مادر! اگر آرزو داری که یکی از فرزندانت در راه خدا به شهادت برسد ، دعا کن خداوند شهادت را قسمت من نماید.
مادر شهیددر مورد خصوصیات اخلاقی فرزندش می گفت : نماز اول وقت می خواند و حتی تا لحظه ی شهادت هم نافله اش ترک نشد.
شهید حسین کمالی
همسر شهید حسین کمالی لری نیز گفت
عاشق شهادت بود.هر هفته به مزار شهدا سر می زد.با شهدا حرف می زد و گفت: خوشا به حال شما که راه خوبی را انتخاب کردید.
وی افزود: آخرین هفته ای که قرار بود جمعه اش به مأموریت زاهدان برود ف به زیارت مزار مطهر شهدا رفتیم. درست به همین مکانی که الان قبر عزیزش است رسیدیم او گفت: کی می شود من هم این جا باشم من گفتم: خدا به شما عمر صد ساله بدهد گفت: خیلی دلم می خواهد شهید شوم ، ولی خدا نصیبم نمی کند. در راه از جنگ و شهادت برای من تعریف می کرد و آخرین هم گفت: تو دلت می خواهد همسر شهید بشوی؟ و من گفتم: هر چه خدا بخواهد.
شهید یوسف رسایی
خواهر شهید یوسف رسایی :
یوسف جان تو بسیار مهربان و شوخ طبع بودی
اصلابه دنیا وابستگی های آن تعلق نداشتی.
زیرا تو آسمان بودی و آسمانی زندگی می کردی.
در واقع مردانه زیستی و مردانه ما را ترک کردی یادم می آید از زمانی که در دبیرستان سپاه قبول شدی ، آن مقدار پولی را که عنوان حقوق می گرفتی از من و دیگران دیغ نمی کردی .بارها از زبانت می شنیدم از این که نام تو یوسف است و از این که تولدت همزمان با ورود تاریخی امام به میهن بوده است احساس رضایت و خوشحالی می کنی. هیچ گاه یادم نمی رود ن زمانی را که ساعتی خریداری کرده بودی و به من هدیه دادی.
شهید علی توسن
دوستان شهید علی توسن می گویند : مسجد قائم کرمان از شهید علی توسن، خاطره های زیادی در دل نیمه شب ها به یاد دارد. در یکی از شب ها که به اتفاق هم در دعای کمیل شرکت کرده بودیم، وقتی برق ها خاموش و همه جا تاریک شد، علی به درد دل با پدر شهیدش پرداخت و در میان شیون ها ناله هایش گفت: بابا چرا من را تنها گذاشتی ؟ من احساس غربت و تنهایی می کنم . او به رغم علاقه مندی شدیدی که به مادرش داشت، ضیافت پدرش را پذیرفت و به سوی او شتافت.
به کانال #شهدا_ایل_لری_جنوب_کرمان بپیوندید👇
🆔 @laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
شهیدیحیی شمس الدینی
یحیی، دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۰ در روستای گنجان واز پدر و مادری به نام های اکبر و عرب ناز دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستای گنجان به پایان برد، دوره راهنمایی را در مدرسه بلال حبشی همین روستا مشغول به تحصیل شد و سپس در سال ۱۳۶۹ به استخدام سپاه در آمد و در لشکر ۴۱ ثارا.. مشغول خدمت شد.
چندین نوبت برای فراگیری آموزشهای ویژه نظامی عازم شهرهای تهران- تبریز و اهواز شد و در سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد.
وی که یکی از نیروهای منضبط و کار آمد سپاه به حساب می آمد، جهت انجام ماموریتی ویژه به استان سیستان و بلوچستان اعزام گردید و سرانجام هنگام برگشت از این ماموریت، در تاریخ ۳۰/۱۱/۸۱ در منطقه سیرچ کرمان به همراه ۲۷۵ کبوتر سبز پوش سپاه در جریان سانحه هوایی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
تکه هایی از پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر کرمان به خاک سپرده شد.
یحیی ، از سیزده سالگی مرتب پی گیر اعزام به جبهه بود ولی ممانعت می کردیم ، چند مرتبه که جهت ثبت نام در سپاه رابر حاضر شده بود وقتی متوجه موضوع شدم او را به منزل برگرداند م و از این بابت چندین بار به گریه افتاد.
بعد از شهادت او، این کلام مقام معظم رهبری را مرور می کردم که فرموده بود« آن روزها دروازه شهادت داشتیم و حالا معبری تنگ و هنوز هم برای شهادت وقت هست باید دل را صاف کرد.» به این حقیقت پی بردم که دلیل تکاپوهای یحیی و هدفش از رفتن به جبهه رسیدن به شهادت بود و نگرانی اش به این دلیل بود که جبهه و جنگ تمام می شود و شانس شهادت کمتر می شود امروز خدا را شکر می کنم که به آرزویش رسید.
@laleha_lori_kerman
هدایت شده از لاله های ایل لری جنوب کرمان
مقام معظم رهبری بر سر مزار شهید صمدالله شمس الدینی
کرمان _ اردیبهشت 84
@laleha_lori_kerman
هدایت شده از زمينانجير
شهید صمدالله شمس الدینی از شهدای غدیر
@laleha_lori_kerman
@Zaminanjir