Salavat.Shabanie_Audio.mp3
1.13M
🎙️ صوت صلوات شعبانیه👆🏻👆🏻
🌸در هر روز از شعبان در وقت زوال ( وقت ظهر شرعی ) خوانده شود🍃
تمام اعمالمان را نذر سلامتی و ظهورت میکنیم ای عزیز خدا
🌸❀أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ❀🌸
✾࿐༅✧❀🍃🌷🍃❀✧ ༅࿐✾
448_275_4.mp3
3.77M
مناجات شعبانیه با نوای حاج مهدی سماواتی
❇️مناجات شعبانیه،مناجاتى است كه آقا امیر المومنین على عليه السلام و امامان معصوم عليهم السلام در ماه شعبان با آن، با خدا راز و نياز مى كردند از اين گونه تعابير به خوبى روشن مى شود كه اين مناجات اهميّت فراوان دارد كه همه ائمّه معصومين عليهم السلام بر آن مداومت داشتند و مطالعه محتواى آن نيز گواه بر اهميّت فوق العاده آن است و در واقع يك دوره عرفان اسلامى در بالاترين سطح در آن منعكس شده و اگر انسان مفاهيم اين مناجات عظيم را در درون قلب و جان خود پياده كند، مقامات طولانى سير و سلوك الى اللَّه را پيموده است
❇️این مناجات را با دقت و تأمل در معانی آن بخوانیم که خیلی تاثیر گذار است،هر چه در عظمت این مناجات گفته شود حقیقتا کم است،نکند شب و روزی از این ماه بر ما بگذرد و این مناجات را نخوانیم(مخصوصا سحرها)این مناجات در مفاتیح در اعمال ماه شعبان هم آمده
❇️متن این مناجات در لینک زیر
https://erfan.ir/m101
السلام علیک یا صاحــــــــــــــــب الزمـــــان 🌼
اسلام با ولادت تو باز جـــــــــــــان گرفت
روی ندیدهی تو دل از آســـــــــــمان گرفت
دین با ولایتت شــرف جــــــــــــــــاودان گرفت
«حُسنت به اتفاق ملاحتجــــــــــهان گرفت»
جاء الحقت رسید به گوش جهــــــــــــانیان
عجل علی ظهورک یا صـــــــــــاحبالزمان
ســـــــــــــلام صبح اولین روز هفته بخیر .
طاعات و عبادات قبول 🙏🌸🌺🌸🌸🌺
══💝══════ ✾ ✾ ✾
✨👈 توسل به مادر امام مهدی عجل الله فرجه برای حاجت روایی
🕋آیت الله شیخ احمد مجتهدی رحمه الله علیه می فرمایند:
من هر موقع کارم گیر می کند💔 📿هزار صلوات نذر حضرت نرجس خاتون مادر✨سلام الله علیهما✨ می کنم و کارم درست می شود.🤩
📚 آداب الطلاب ص ۲۴۳
#ذکردرمانی
#امام_زمان
#حاجت روایی
🌻⃟🌙
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
🌺مناجــــــــــات شعبانـــــــــــیه 🌺
وارد شــــــــــــــــدن انسان، به حریـــــــــــم خصوصی پروردگار عالمـــــــــــــیان😳😍
«الهی إن اَخَذْتَنـــــــــــی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنـــــــــــــی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْــــــــــفِرَتِکَ»
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❤داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله❤
🌸ملیکا (نرگس خاتون) از طرف پدر، دخـــــــتر ((یشوعا)) فرزند امپراطور روم شرقی بود، و از طرف مادر، نوه ((شمعون)) بود.شمعــــــــــون از یاران مخصوص حضرت عیسی علیه السلام و وصی او بود.
ملیکا با اینکه در کاخ و با خاندان امپراطـــــــــوری زندگی می کرد، اما آنچنان پاک و باعفت بود که گویی نسبتی با این خاندان نداشت، بلـــــــــکه به مادر و خانواده مادری خود رفته و زندگیــــــــش از صفا و معــــنویت و پاکی خاصی برخوردار بود. از این رو نمیخواســـــــــت با خاندان امپراطوری دنــــــــیاپرست ازدواج کند بلکه دوست داشت در یک خانواده پاک و خداپرســـــــــــت، زندگی کند. خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را به طور عجیب به خواسته اش رساند.🌸
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❤مراسم ازدواج بانو ملیکا در قصر❤
🍃وقتی که ملیکا به سن ازدواج رسید، جدش امپراطور روم خواست او را به همسری برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمیتوانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید،امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس،سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.
🍃تشریفات مراسم عقد فراهم شد، روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد، کاخ لرزید، و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند.
🍃ترس و لرز حاضران را فراگرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند.
🍃مدتی گذشت و امپراطور تصمیم گرفت مراسم ازدواج ملیکا را دوباره برگزار کند. دستور داد مجلس را در کاخ، مثل مجلس سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، و کشیشان خواستند عقد را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند و رنگها پرید و مجلس به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانههای خود رفتند. امپراطور، بسیار ناراحت شد، در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمیکرد.
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❤خواب ها و پیام ها به بانو ملیکا❤
🌿گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه ای که پر از صفا و معنویت و خداپرستی باشد میکرد، اما دو حادثه ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد. با خود میگفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» او همچنان فکر میکرد و اندوهگین بود تا اینکه در شب، خوابش برد، در عالم خواب دید، جدش شمعون همراه حضرت مسیح و یاران مخصوص حضرت مسیح وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد، سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکا گفته شد:
🌿اینها که وارد شدند، پیامبر اسلام صلی الله و امام علی و امام حسن و امام حسین، امام سجاد،امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام هستند…
🌿ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام رو به حضرت مسیح کرد و فرمود: ما به اینجا آمدهایم تا «ملیکا » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکا» را به عقد امام حسن عسکری (ع) در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح به این عقد گواهی دادند.
«ملیکا» میگوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می گفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری (ع) در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه او راه مییابم، محبت امام حسن عسکری (ع)، سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بینتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها، خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، گفتم: آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ، اسیر و دستگیر شده اند سخت نگیرید و آنها را از شکنجه، معاف دارید و آنها را آزاد کنید.
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
🌸پدرم خواسته مرا برآورد و مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، و آنها را آزاد کرد. بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر میشد، چهارده شب از این جریان گذشت، شبی در خواب دیدم فاطمه زهرا (س) ، همراه حضرت مریم (س) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت که این بانو، مادر همسر تو است. بی اختیار به یاد امام حسن عسکری (ع) افتادم، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه (س) عرض کردم: از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر میخواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری علیه السلام روشن شود.
🌱گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذيرم.
آنگاه فاطمه زهرا (سلام الله) مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده میدهم كه از اين به بعد امام حسن عسکری(ع) به ديدارت خواهد آمد!
از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پيامبری محمد(ص) را به زبان میگفتم،و در انتظار ديدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در خواب ديدم امام حسن عسکری(ع) به ديدار من آمد، از ديدار او بسيار خوشحال شدم، گله كردم كه چرا به ديدار من نمیآمدیی با اينكه دلم غرق محبّت تو بود!
🌱فرمود: علت جدایی اين بود كه تو در دين اسلام نبودی، از اين به بعد به ديدار تو خواهم آمد، تا روزی كه خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. از خواب بيدار شدم، هر شب آن بزرگوار را میديدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود میرفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز يافتم.
ملیکا همچنان آروز میکرد كه روزی بيايد و از ميان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنيا پرستی اين خاندان نجات يابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن علیه السلام برسد. بین مسلمانان و رومیان سالها جنگ بود،گاهی مسلمانان پيروز میشدند و گاهی روميان، طبیعی است كه در جنگ، عدّهاي اسير میشدند. در آن زمان رسم بود كه اسيران را به عنوان غلام و كنيز، می فروختند.
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❤فرمان امام حسن عسکری علیه السلام در خواب به بانو ملیکا❤
🌱در شبی از شبها حضرت امام حسن عسکری(ع) به خوابش آمد و فرمود: در فلان روز جدت لشگری به جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد. تو خود را درميان كنيزان و خدمتگذاران قرار بده به نحوی كه تو را نشناسند و از پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو. اين كار را انجام داد. در راه لشگر مسلمانان به آن جمع برخوردند و آنها را اسیر کردند. «ملیکا» وقتی كه همراه عدّهای از بانوان اسير شد، برای اينكه کسی او را نشناسد، خود را نرگس ناميد (كه تلفّظ عربی اش همان نرجس است).
🌱بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادی(ع) همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، ديد كشتيها رسيدند، و كنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام کنیزی را ديد كه دارای آن اوصافی است كه امام هادی(ع) فرموده بود، خريداران اصرار دارند او را بخرند،ولی او مايل نيست كنيز آنها شود.
بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی(ع) را به «نرجس» داد،نرجس تا آن را گشود و خواند، بیاختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالی كه گریه شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش گفت: مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.
🌱عمرو بن يزيد، گفت: مانعی ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صحبت كرد، او به همان مقدار پولی که امام هادی(ع) فرستاده بود، راضی شد.
بُشر میگوید:كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را میبوسید و به چشم میکشید، من از روی تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمیشناسی چرا اين قدر نامه را میبوسی؟
گفت: اگر پيامبر(ص) وجانشينان آنان را میشناختی چنين نمیگفتی!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بيان كرد.
🌱رسیدیم به سامرا، و او را به حضور امام هادی(ع) بردم.امام به او خوش آمد گفت و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد و به او فرمود: این است آن بانوی محترمه ای که در انتظار او بودی،
حکیمه او را در آغوش گرفت و به او تبریک گفت. سپس امام هادی(ع) به خواهرش فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز.
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❤ازدواج نرجس بانو با امام حسن عسکری علیه السلام❤
🍃لحظه ای که چشم نرجس به جمال امام حسن عسکری(ع) میافتد، رویای شگفت انگیز گذشته در خاطرش زنده میشود،روزی که ستون ها فروشکست و صلیب ها فروریخت،
🍃رویای دیدار پیامبر(ص) و خواستگاری آن جناب از حضرت مسیح علیه السلام، رویای در آغوش گرفتن حضرت فاطمه (س) و اینک جوانی را که در رویای شیرین دیده بود برابرش ایستاده است!
🍃دل دخترک از عشقی زلال میتپد، از شرم سر فرو مینهد.
جوان رو به حکیمه میکند و می گوید از وی در شگفتم!
حکیمه میگوید از چه روی؟
از آن که این دخترک به زودی فرزندی خواهد آورد که برگزیده آفریدگار است.
پسری که زمین را همانگونه که از ستم آکنده شده بود، از عدل و داد لبریز خواهد کرد.
🍃آری، اين چنين يك دختر پاك و دانا، از آلودگی كاخ شاهان نجات یافت، و در خطّ جدّ مادريش شمعون قرار گرفت و همين هدف و ايده مقدّس را دنبال كرد، خدا نيز او را كمك كرد تا سرانجام افتخار و لياقت آن را يافت كه همسر امام حسن عسكری«عليهالسلام» مادر امام زمان حضرت حجّت«عليهالسلام» گردد. حكيمه،خواهر امام هادی«عليهالسلام»، نرجس بانو را به عنوان سيّده (خانم) میخواند.
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor
❌مژده مژده مژده مژده❌
💢برگزاری مراسم بزرگ و با شکوه مردمی توسل و نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام به نیت تعجیل در امر فرج
🔴 در دل کوه و زیر اسمان با اجتماع چندین هزار نفری منتظران ظهور از سراسر کشور در روز جمعه اخر سال
🕰جمعه ۲۶ اسفندماه ساعت ۱۶
💢 اصفهان، امام زاده سید محمد خمینی شهر
📌از همه هیئات مذهبی و همچنین منتظرین اقا صاحب الزمان ارواحنافداه در سراسر کشور دعوت میشود که در این اجتماع بزرگ و با شکوه حضور بهم رسانند
(لازم به ذکر است از شهرهای مختلف کشور مثل تهران،کرج،شیراز،قم،کرمانشاه و... در این اجتماع بزرگ شرکت میکنند)
🚌حرکت اتوبوسها به سمت امام زاده سید محمد خمینی شهر اصفهان جهت شرکت در مراسم بزرگ نماز استغاثه به امام زمان👇
🔺️مسیر شماره یک: میدان جمهوری اسلامی(دروازه تهران) ، ابتدای خیابان امام خمینی
🔺️مسیر شماره دو: میدان قدس(طوقچی) ، ابتدای خیابان مصلی ، رو به روی مسجد مصلی
🔺️مسیر شماره سه: فلکه ملک شهر ، ابتدای خیابان سید رضی(رباط دوم)
🔺️مسیر شماره چهار: خیابان زینبیه ، خیابان حرم ، حرم حضرت زینب سلام الله علیها رو به روی درب باب القبله
🔴ساعت حرکت اتوبوسها راس ساعت ۱۵ روز جمعه ۲۶ اسفندماه
👈شماره تماس جهت هماهنگی و ارتباط 09130341010
👌بعلت هزینه ی بسیار سنگین تبلیغات خواهشا نشر حداکثری به نیت فرج🌺