eitaa logo
گام دوم|جهاد آخر
171 دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
6 فایل
رصد محتوایی و اقدامات عملی برای فتوای جهاد ولی فقیه دوران موسوم به گام دوم انقلاب جایی برای ذخیره مهم‌ات مسیر ارتباطی: @MaNazari
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ما در درجه اول باید به ساختن و پرداختن شکل روحی کودکانمان اهتمام بورزیم. مقام معظم رهبری💠 🔆دوره ی مجازی🔆 🔶دوره مربی‌گری کودک اندیشه‌ورز🔶 🔸ویژه بانوان🔸 ✍برخی عنوانین دوره: 🌸حکمت برای کودکان (ورزیده کردن ظرفیتهای انسانی، زمینه سازی برای ایجاد توانمندیهای عظیم، مدل سازی اندیشه، آزادسازی عقل از موانع درونی، پرورش استعداد حکمت در کودکان) 🌸مادر آگاه🌸 (شکل روحی چیست؟ ویژگی های کودکان، هدف و غایت تربیت، راهکارهای مدیریت خشم، فواید تعامل مؤثر، مراحل تعامل و....) 🌸محیط رو به راه🌸 (چگونه با بازی و فعالیت، کودک را انتخاب‌گر کنیم؟ تاثیر محیط بر ایجاد خصلت‌های خوب؟ نظام غرفه‌داری) 🌸مربی همراه🌸 🔹چطور با بازی، کودک را به سمت یادگیری اکتشافی سوق دهیم؟ هدایت یادگیری کودکان، تعامل با کودکان برای ارتقای یادگیری، چگونه با گفتگو تفکر کودک را رشد دهیم؟ 🔹چرا باید کودک را مشاهده کرد؟ چگونه، چه وقت، چه چیزی را مشاهده کنیم؟ چگونه عینی مشاهده کنیم؟ تاثیر مشاهده صحیح بر رشد کودک چیست؟ 🔹مؤلفه های رشد (ابعاد هیجانی_اجتماعی، فیزیکی_جسمانی، شناختی و زبانی کودک چیست؟ چطور با بازی و فعالیت کودک را در این ابعاد رشد دهیم؟ ❇️👏۲۵ درصد تخفیف برای ۲۵ نفر اول ✅ برای مربیان، معلمان، پژوهشگران، مادران و علاقمندان به حوزه تربیت کودک ✅بیش از 60 درصد محتوا متفاوت از دوره قبل ✅کانال حکمت برای کودکان با رویکرد منویات رهبر انقلاب https://eitaa.com/nahalestan_hekmat ثبت‌نام و کسب اطلاعات: @Nahalestanh شماره تماس: ☎️ 09907612373 ساعت تماس⏱: 8 الی 12
👆👆👆👆👆 مهلت ثبت نام برای علاقه مندان تمدید شد...
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 از ریشه (ق س ط) ۸ کلمه در قرآن آمده است و ۲۷ مرتبه تکرار شده. تعبیر بالقسط ۱۴ مرتبه تکرار شده است. مصادری که با آن همراه شده است عبارتند از: قیام، امر، شهادة، حکم، عمل، قضا و وفا. کاملترین تعبیر درباره قسط که به نوعی جامع ترین آن هاست در چهاردهمین ذکر از در قرآن آمده است. آیه 25 سوره حدید: ❇️ لقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ به راستى ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و وسيله سنجش را فرود آورديم تا مردم به عدل و داد قيام كنند؛ و آهن را كه داراى قدرتى سخت و سودهايى براى مردم است نازل كرديم [تا به وسيله آن از ارزش‏ها دفاع كنند]، و تا خدا معلوم كند چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. به يقين خدا قوى و عزّتمند است. 🔅 نکات عجیب و قابل تاملی در این آیه است که شاید بعدا به آن پرداختیم. آیه نقطه کانونی ارسال رسل و تنزیل کتاب و میزان، قیام مردم به قسط معرفی می کند که طبق باور ما مصداق اتم آن در ظهور رخ نشان خواهد داد. با نرم افزارهای موبایلی قرآن واژه را جستجو کنید و هر چهارده آیه را با دقت تلاوت کنید اشارات عجیبی دارد. و ، شعار و علَم قیام حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نه با یک اشتراک لفظ ساده با مارکسیست ها و کمونیست ها و چپی ها از دایره ادبیات انقلاب اسلامی خارج می شود و نه به با بیان‌های زیبا و فریبنده مقابل ولایت قرار می گیرد. عدل و قسط نه مساوات است و نه مواسات اگرچه در دل خود اینها را هم دارد. مبارزه با فساد هم لازمه عدالت است نه تمام عدالت. لازمه‌ی مهمتر عدل و قسط مبارزه با ظلم است و ظلمت. ✅ خداوند ما را در زمره محشور گرداند. 🌐 @lastjighad
• تحلیل • ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 1 ▫️ تنها یک ضرورت جامعۀ حزب اللهی می‌داند که موظّف است به خاطر مردم و به پاس خون و تلاش مصلحان و مجاهدان و شهیدان، این جریان سازشکار، بی‌رحم، بی‌تقوا و بی‌اعتقاد به مردم و انقلاب اسلامی را از مقدرات کشور کنار بزند، ولی با مشکل همراهی مردم مواجه است. اگر مردم برایشان حل باشد که به جریان انقلابی احتیاج دارد دیگر دشواری چندانی پای صندوقهای رأی نخواهد بود. ولی همین مسأله حل نیست. مردم دنبال کسانی هستند که برای رفع مشکلات به آنها اعتماد کنند. واقعاً هنوز هم شعار عقلانیّت، بسیاری از تحصیل‌کرده‌ها و خیل عظیمی از مردم خاکستری را از روی‌آوری به جریان انقلابی بازمی‌دارد. چشمان خود را باز کنیم و این را ببینیم. جریان انقلابی یعنی چه کسی؟ چه باورهایی؟ چه حال و هوایی؟ چه اقتدارات و توانی؟ چه تصوری از جریان انقلابی برای مردم ساخته‌ایم؟ صحبت انتخابات نیست، صحبت یک پدیدۀ جاری در تمام ماههای حیات این کشور است. مردم سخن ما و الگوی حل مسألۀ ما را چه می‌دانند؟ خود ما چه می‌دانیم؟ اینجا مشکلی هست. خواهیم پرسید که «چرا به فکر حل کردن این مشکل نیستیم؟». الآن مسأله این است که ذهن عمومی جامعه برای گشایش امور زندگی هیچ ایدۀ امیدبخشی در پیش رو ندارد (البته واقعیّت این است که هنوز مردم ایران به برکت انقلاب در تراز یک امید بزرگ قرار دارند، ولی سخن از یک طرح راهبردی برای حل مسائل جاری است). سخن از حادثه‌ای در سطح ملی است. تنها نقطۀ منطقی امیدبخش و قابل فهم این است که دل گرگ را رام کنیم تا قدری از فشار را کم کند تا بتوانیم نفسی تازه کنیم و حداقل به دارائیهای بلوکه شدۀ خودمان برسیم، ولو برای این موضوع هزینه هم بدهیم. صحبت چندهزار دلار نیست، صحبت سرمایۀ عظیمی است. صحبت یکی دو اقدام ساده نیست که می‌تواند بین خودمان باشد و نیازی نیست دیگران را و دشمن را ببینیم، صحبت تعاملات بزرگ اقتصادی و سیاسی و صحبت یک زندگی به هم‌پیوستۀ بین‌المللی است. هزینه‌ای هم که باید بدهیم معمولاً از اموری است که ارزشهایش خیلی معلوم نیست. اما در مقابل چه گزینه‌ای هست؟ یعنی چه که به توان داخلی تکیه کنیم؟ تودۀ گستردۀ مردم در راستای سامان‌بخشی به امور معیشت چه توانی تا به حال از داخل دیده است؟ مردم تصویر روشنی از این موضوع دارند؟ آیا واقعاً مصادیق توانسته چشم او را پر کند؟ سطح راهبردی بازار این را می‌فهمد؟ طیف قابل توجهی از جامعه را کارشناسان متنوعی تشکیل می‌دهد که دست اندر کارند و در جریان زندگی به شدت وابسته به نظام سلطه هستند. اینها چه چیزی را می‌توانند باور کنند، ولو مسلمان و انقلابی باشند، کارشناسند و ظاهراً ادبیات کار دستشان است؟ در گوشۀ این بحث به این نکته هم توجه کنیم که یک جریان سیاسی با سابقه و با دست و بالی گسترده در همۀ اکناف جامعه، قسم مؤکّد خورده است تا دیگر اجازۀ بالاآمدن یک نیروی انقلابی را ندهد و دیدیم که از تمسک به هیچ چیز ابایی ندارند، حتی اتهام پرستو و اجرای حکم آن؛ یعنی منازعه واقعاً جدی است. پس فراموش نکنیم و طرح پخته‌ای بریزیم. طرح پخته آن است که سعی کند جوانب متعددی را لحاظ کند و علاوه بر ضرورتهای منتهی به انتخاب درست، نیم نگاهی نیز به ضرورتهای پس از انتخاب درست داشته باشد. این سؤال هم در گوشه ای بماند که آیا نگاه درستی به ضرورتهای نهضت کرده ایم؟ و این سؤال که، آیا این بحثها به معنای این است که ما داریم به «دولت جوان انقلابی» می اندیشیم؟ (بحث ادامه دارد ...) ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ «درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد، و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم می‌شود» (بیانیۀ گام دوم) ☘️@faslefarhang
اگر بخواهم فقط با یک وصف حاج قاسم را بخوانم، می‌گویم: ناصر الحسین
تماشاخانه‌ی دوران ما عصر ما عصر تماشا ست. همه چیز به صحنه کشیده شده است و در منظر و مرئای بشر قرار گرفته. شاید به همین علت باشد که بشر امروز این همه نگران و افسردگی بیماری قرن بیست و یکم نامیده شده است. از دوران رونسانس به این طرف که هنر اول دنیا شد تا آغاز عکاسی و بعد اختراع تلویزیون و پرده سینما و حالا که عصر شبکه های اجتماعی است آن چیزی که بر بشر حاکم بوده و هست تصویر است. تصویری که از تصدیق شدن بر حذر است و انسان را بدون قضاوت کردن پادرهوا میکند. آنجا که ارتباط حسی بشر با تصویر خاتمه می یابد تازه کار نفس آغاز می شود و باید به اندازه گیری در بین این همه رنگ و لعابی بپردازد که هر لحظه در حال دیدن آن است و در همین حین است که با تصویری جدید مواجه می شود و فرصت پرداختن به تصویر قبلی از دست می رود. یکی از توصیه های غیراخلاقی و حتی غیر انسانی دوران ما برحذر داشتن از قضاوت است، توصیه ای که با زرق و برق بی‌خردی رنگ و لعابی عجیب به خود گرفته تا حدی که از مهم‌ترین ملاک های انسان متمدن نامیده شده است. اما واقعیت این توصیه دعوت به تفاوتی و سیب‌زمینی بودن است، توصیه‌ی ارباب خرد در این جایگاه به جای پرهیز از قضاوت، دعوت به انصاف است. اساسا نفس ناطق، دائما در حال قضاوت است حتی آن جا که در حال بی تفاوتی است آن موضوع را واجد ارزش نمی داند نه آنکه از روی بزرگواری از کنار مساله‌ای گذشته‌است. در این تماشاخانه که همه چیز دائما در حال تجدید است و رسانه ها حتی اجازه نمی دهند خاطر انسانِ جدید لحظه ای از دیدن تصویر تکراری مکدر شود چه می شود که برای میلیون ها انسان، یک تصویر خاص، این همه عزیز می شود و در آن بارها و بارها می نگرند؟ انتظار می رود که سالها بلکه دهه ها و حتی قرن ها، تصویر ساعت 1:20 دقیقه بامداد 13 دی ماه 1398 در ذهنشان پایدار بماند. ایشان در آن صحنه چه دیده اند که این همه به آن هستند؟ مگر نه این است که یاد مرگ سرد است و کم کم در ته ذهن انسان می نشیند و از جلو چشم پاک می شود؟ این چه اختیاری است که عمل به را به این گستردگی آسان می‌کند؟ عجیب تر آن که مرگی که برای همه باعث افسردگی است اینجا رنگ و بوی حیات می دهد و شوق قیام و ایستادگی می آفریند. مگر آن مرد به کجا بوده؟ پ.ن: از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم. @lastjihad
باید از بین ما کسانی قیام کنند به مثابه پیامبران امید کاری را اراده کنند و به انجام رسانند. کاری آنقدر بزرگ که نشود آن را پنهان کرد. کاری که مانند میوه‌ای پای یک درخت کهن نشانه‌ای بر اصالت درخت باشد. تا باورهای سست ایمانان محکم شود تا در رخوت ماندگان هوشیار شوند تا قوت به زانوی در راه ماندگان بازگردد. چه غم اگر در آن روز همچنان دشمنان ما دندان حقد به هم بفشارند. زیرا ما بنیان مرصوص را شکل داده‌ایم. خفیف و ثقیل به سبیل الله پیوسته‌ایم. از ما باورمندان به انقلاب از ما ملول شدگان از دیو و دد باید کسانی برخیزند از بین ما زنان که پسرانمان را به امید رسیدن به لحظه " اللهم تقبل منا هذا قلیل‌القربان" شیر داده‌ایم. از بین ما مردان که آتش کف دست گرفته‌ایم و حلال و برکت به خانه آورده‌ایم تا فرزندانمان بر خوشه چین رحم کنند و گندم را شلخته درو کنند. سینه‌های ما به حب منشرح است. حب به انسان.... و سازش ما با باقی فرزندان آدم که به حطام عاریت مشغول‌اند سخت عجیب است.... که ما می‌دانیم "احمق مردا که دل درین جهان بندد! که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند." ناگزیر در ما جنگی درخواهد گرفت اما پیش از آن باید تمییز حق از باطل به تمامی انجام شده باشد. که حسین شمشیر نکشید تا وقتی‌ که حر در سپاه سعد بود. اما ما که قلم باید برقصانیم و اخلاط سینه شیطان را به مردمان نشان دهیم.... آیا به راه أُولِي الْأَبْصَارِ رسیده‌ایم یا به ورطه نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ در افتاده‌ایم؟! دارد دیر می‌شود نه برای راه که اگر ما آن را فرو گذاریم قوم دیگری برانگیخته خواهند شد و دامنه‌های کویر را به دست خضر می رسانند. برای ما دیر خواهد شد. نباید بگذاریم روی دیوار فقط یک فرمان بماند و آن این که "همه با هم برابرند و بعضی برابرترند" مردمان رسیده‌اند به این سوال "که آیا خدا آن‌قدر تنهاست که نتواند خوبان روزگار را مامور مجارات بدکاران کند؟" باید از بین ما باورمندان به انقلاب کسانی برخیزند. چرخ‌های زنگ زده را حتی با دندان پیشین بچرخانند تا کارگران کار کنند و پیش از خشک شدن عرقشان مزد ستانند. اگر چنین نشود ما نیز با بدکیشان بدنام خواهیم شد. و ناتوانی عذر موجه ما نیست گناه ماست.
• اندیشه • 1 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ قلۀ توفیق حضرت امام ظهور جوانان مؤمن و انقلابی را «فتح الفتوح» انقلاب اسلامی؛ یعنی بالاترین دست آورد آن و چه بسا دست آورد بی نظیر آن، می دانستند. حضرت آقا این دیدگاه امام را مطرح می کنند و چیزی بر آن می افزایند و می گویند اگر جوان انقلابی برای کشور خود آینده ای فرض کند(عزم کند و تصمیمی بگیرد) و آن را ابراز کند و پای آن بایستد و برایش هزینه بدهد این «فتح الفتوح» انقلاب اسلامی و پیشرفت واقعی است. وقتی عزم را در دیدگاه امام و رهبری دنبال می‌کنیم می‌بینیم از جایگاه ویژه‌ای برخودار است؛ عزم از دیدگاه امام و استاد امام «جوهرۀ انسانیّت» است و از دیدگاه رهبر معظم انقلاب عزم ملی عامل شکل‌گیری «معجزه‌های بزرگ الهی» به ارادۀ حق تعالی است؛ به همین جهت می‌فرمایند «ارادۀ ملی جانمایۀ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم انقلاب) ▫️تعهد عزم عزم چه چیز؟ بلند همّت بودن و دلمشغولی‌های بزرگ داشتن در فرهنگ اهل بیت ع ممدوح است. «کُن بعید الهمم اذا طلبت»(امام علی) «وقتی نوبت به خواستن رسید همّت‌های دور و دراز داشته باش» بلندی همّت بلندی جوهره و شخصیّت را رقم می‌زند، و شخصیّت متعالی، همۀ حوادث باشکوه را در زندگی انسان باعث می‌شود. همۀ این تعلیمات بلند و نورانی شعار بود تا حضرت امام ره به لطف الهی در زندگی جامعۀ ایران پای گذاشت و به خاطر خدا همه را وادار به «اراده و قیام» کرد و ایران اسلامی را که غرق در بی‌هدفی بود دارای اهداف بلندی کرد. ایران اکنون اندیشه های بلندی دارد و این جای افتخار دارد. درد بشر را داشتن نه دیوانگی و نه خودشیفتگی است، انسان بودن است؛ همچنان که به خدا در راهنمایی زندگی و پیشبرد خواسته‌های مؤمنانه، اعتماد داشتن نیز سفاهت نیست؛ «ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنٰا وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا كَذٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنٰا نُنْجِ اَلْمُؤْمِنِينَ» ﴿يونس‏، 103﴾ «وَ كٰانَ حَقًّا عَلَيْنٰا نَصْرُ اَلْمُؤْمِنِينَ»﴿الروم‏، 47﴾ به نام خدا و برای مردم، همچون امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در برابر طاغوت ایستادن نیز خلاف اسلامیّت نیست، بلکه نشانۀ طراوت توحید است؛ به همین خاطر است که حزب اللهی خود را متکفل ویرایش جهان بشری موجود می‌داند؛ حزب اللهی معتقد است باید نسبت به انفعال جامعۀ بشری و تحقیر انسانها حساس باشد؛ حزب اللهی باید آزاداندیش و طرفدار واقعی آزاداندیشی و آزادی بیان و احترام به آرای دیگران باشد؛ حزب اللهی باید بنای خود را بر این بگذارد که عطر سخن اسلام را با بیان‌های زیبا در کل دنیا بگستراند و مردم را با آگاهی به سمت مطلوبهای واقعی‌اش بخواند؛ حزب الله باید برای حکمرانی طاغوت که در هر برهه‌ای شکلی دارد، فکری بردارد؛ انفعال در برابر کرونا شایستۀ ایران اسلامی نیست، حزب الله باید فکری درست برای آن داشته باشد؛ حزب الله باید برای اسناد بین المللی که در واقع رقیّت جدید و خلاف توحید است، فکری بردارد؛ حزب الله باید برای اقتصاد فسادزا فکری بردارد؛ اینها همه پاره‌های پیکر نحس طاغوت است و حزب الله ناگزیر در برابر آن قرار می‌گیرد. و این عزمها از آن حزب‌اللهی‌ها است. ▫️مانع استکباری طاغوت یک موجود زنده است و حتماً از کانونهای انرژی و چاکراهایی برخوردار است. قلب نظام کفر و طاغوت کجاست تا آن را بکوبیم و جهانی را از آنها آسوده کنیم؟ طاغوت موجودیّت نحسش در استضعاف و استخفاف است. طاغوت قطعاً نوعی عدم تعادل است و این عدم تعادل تنها در صورت استضعاف دیگران و تحریف واقعیّت، میدان تکوین و تحقق پیدا می کند. طاغوت از قبول استکبار تغذیه می‌کند. استکبار گونه‌های مختلفی دارد و برخی از آنها ممکن است از طرف عمامه‌به‌سرها اعمال شود. جهان کفر با ترهیب و انواع ارعاب زنده است و به این استخفاف تن دادن، فسق و پا روی حق گذاشتن است. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطٰاعُوهُ إِنَّهُمْ كٰانُوا قَوْماً فٰاسِقِينَ»﴿الزخرف‏، 54﴾ کفر و طاغوت در دل مردم جایی ندارد. کدام بیچاره ای است که تحقیر، تضعیف، فقر، تنگنا و ... این فشارها را دوست داشته باشد. استکبار یعنی در پیش گرفتن همۀ اینها در حق دیگران. به همین جهت استکبار از عنصر دیگری برای حفظ جایگاه خود استفاده می کند و آن ترهیب است. آنچه مانع این کار است استحکام شخصیّت انسان‌ها است. به همین جهت راه نجات انسان‌ها شخصیّت دادن به آنها است. شخصیّت به آرمان، عشق و حماسه است و اینها وابسته است به فلسفۀ مستقل حیات و سرمایه‌هایی برای بالیدن و احساس ارزشمندی داشتن است. مردم‌سالاری یعنی همین. حزب الله خود عزم‌های بلند می‌کند و به شخصیّت‌های متعالی می‌رسد و به مردم هم شخصیّت می‌دهد و آنها را از چنگال استکبار نجات می‌دهد. پروژۀ امروز حزب الله چیست و چگونه به مردم شخصیّت خواهد داد؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
خواجه نصیر الدین (( خواجه نصیرالدین )) بود. حکیم، عارف، فیلسوف، منطقی، فقیه، اخلاقی، ریاضی دان، سیاستمدار، کتابدار و معمار همه اینها را می توان به مرد بزرگی در تاریخ ایران نسبت داد که اگر فقط یکی از آثاری که به تبع آن، این عناوین برایش جعل شد منتسب به وی باشد زهی افتخار و شرف. اما وصفی بهتر و باشرف تر را از سوی شیخ کبیر صدرالدین قونوی شاگرد و شارح آثار شیخ اکبر جناب محی الدین ابن عربی و صاحب اثر مفتاح الغیب که برای اهلش شناخته شده است از این شخص شخیص خدمت شما تقدیم میکنم: (( گوش ایام و لیالی باستماع مآثر و معالی مجلس عالی خواجه‌ی معظم، صدر اعظم، مالک ازمة الفضائل، افتخار الاواخر و الاوائل، ملک الحکماء العصر، حسنة الدهر، نصیر الحق و الدین، -اطال الله فیما یرضیه بقاءه و ادام فی درج المعالی ارتقاءه، و لازالت مهجته الشریفة بعین الله مکلیة و تالی حمده مقدما لانتاج کل قضیة- همیشه مشنف و حالی باد. )) خلاصه اینکه فرموده است: گوش شب و روز از شنیدن آثار مردی که با آن تفصیل وصفش کرده است همیشه آراسته و ملتفت باشد. اگر خواستید توصیفات شیخ کبیر از جناب خواجه را بیشتر بخوانید به کتاب »المراسلات بین الصدرالدین قونوی و نصیرالدین طوسی« مراجعه کنید(کتاب الکترونیک آن در اینترنت موجود است). اما کلامی از امام خمینی عزیز درباره حضرت خواجه: (( و اما قضیۀ «خواجه نصیر» و امثال خواجه نصیر را؛ شما می دانید این را که خواجه‏‎ نصیر که در این دستگاهها وارد می شد نمی رفت وزارت کند؛ می رفت آنها را آدم کند.‏‎ ‎‏نمی رفت که برای اینکه در تحت نفوذ آنها باشد. می خواست آنها را مهار کند تا آن‏‎ ‎‏اندازه ای که بتواند. کارهایی که خواجه نصیر برای مذهب کرد، آن کارهاست که خواجه‏‎ ‎‏نصیر را خواجه نصیر کرد؛ نه طب خواجه نصیر و نه ریاضیات خواجه نصیر. آن خدمتی‏‎ ‎‏که به اسلام کرد. خواجه نصیر که رفت در دنبال هلاکو و امثال آنها لکن نه برای اینکه‏‎ ‎‏وزارت بکند، نه برای اینکه برای خودش یک چیزی درست کند. او رفت آنجا برای‏‎ ‎‏اینکه آنها را مهار کند؛ و آنقدری که قدرت داشته باشد خدمت بکند به عالم اسلام و‏‎ ‎‏خدمت به الوهیت بکند. و امثال او، مثل محقق ثانی،‏‎ مثل مرحوم مجلسی‏‎ امثال‏‎ ‎‏اینهایی که ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ مرحوم مجلسی که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد؛ نه‏‎ ‎‏خودش را صفویه کرد! )) (سخنرانی امام در جمع اساتید دانشگاه تهران با موضوع تفاوت دانشگاه غربی و دانشگاه اسلامی به تاریخ 13 تیرماه 58) برشمردن افتخارات جناب خواجه از قول بزرگان بیش از این مجال می خواهد اما یکی از خدمت بزرگ خواجه این بود که با کتاب ((تجرید الاعتقاد)) متکلمان را با زبان فلسفه آشنا کرد و پس از این اثر اختلاف شیعه و سنی و حتی خود اهل سنت باهم در کلام بسیار کاهش یافت. به طوری که شرح آن را بیش از ما اهل سنت داده است.می توان گفت با این اثر میخ تفکر شیعه در زمین اهل سنت کوبیده شد. خواجه شارح مهمترین اثر شیخ الرییس با عنوان ((اشارات و تنبهات)) است به طوری که اگر شرح او نبود بعید بود بعدها کسی از این کتاب دریافت روشنی داشته باشد. آثار دیگری از جناب خواجه به جای مانده که هر کدام در موضوع خودش جزء سرآمدان موضوع خودش است اساس الاقتباس در منطق، اخلاق ناصری در اخلاق، اوصاف الاشراف در عرفان و آثار متعدد در فیزیک و ریاضیات و نجوم. اما اثری که به خاطر آن جناب خواجه مهندس نامیده شده سازه رصدخانه مراغه است و در کنار آن کتابخانه ای با حدود 40هزار جلد کتاب بنا شده بود که امروز فقط پی آن بنا باقی مانده است و در آنجا جناب خواجه مدرسه ای تاسیس می کند و بنایی برای تربیت دانشمندانی در حوزه علوم عقلی و دینی بنیان می نهد. اما اثر اصلی خواجه خدمت به اسلام با حفظ ایران و مهار کردن طاغوت مغول بود. او یکه و تنها با شاگردش علامه حلی و با کار علمی سنگینی که انجام داد توانستند قدرت مهار نشدنی مغول را افسار بزند. خواجه در کنار مزار امام کاظم علیه السلام مدفون است. نقل است به نزدیکانش وصیت کرده است بر روز مزارش چیزی ننویسند که نشان از بزرگداشت او باشد مگر آیه شریفه ((وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيد)). اری واقعا او بود که از حراست کرد تا روزی که باید فرارسد.
✍️ بهنام افشار 🖊 ناجی فلسفه؛ حافظ اندیشه جزو شخصیت‌های جامع‌الاطراف، چندوجهی و جریان‌ساز ایران و اسلام محسوب می‌شود، چراکه در عین فیلسوف و متکلم بودن، در علم ، طبابت، معماری، هیئت، و حتی شعر، موسیقی و عرصه سیاست‌ورزی نیز سرآمد بوده و در این عرصه‌ها، منشأ خدمات و دستاوردهای علمی و فکری متعدد و در عین حال اثرگذاری بود که نمونه اعلا و برجسته آن، ایجاد رصدخانه و کتابخانه مراغه است. در عرصه سیاست‌ورزی، رام کردن اشغال‌گری سرکش همچون هلاکوخان مغول، سقوط بغداد و برافتادن حکومت ۵۰۰ ساله عباسیان به دست هلاکوخان را ناشی از تدبیر، راهنمایی‌ و همراهی‌های خواجه نصیر دانسته‌اند، ولی با این اوصاف، خدمات و اقدامات خواجه فقط در هیئت، ریاضیات، ‌نجوم و رصدخانه مراغه و حتی تدبیرهای او در فروپاشی خلافت عباسی محدود نمی‌شود، بلکه وی در عرصه اندیشه، ناجی و احیاگر فلسفه ابن‌سینا، آن هم پس از هجمه‌های سهمگین غزالی بر پیکره فلسفه است. ابن‌سینا از جمله فیلسوفانی است که در تاریخ فلسفه، آماج بیشترین انتقادها و هجمه‌های ناشی از هیمنه تفکر اشاعره قرار گرفته، تا جایی که امام محمد غزالی، نماینده برجسته این مکتب و استاد نظامیه بغداد او را به اتهام کفرگویی، تکفیر کرد. غزالی، در ۲۰ مسئله به فارابی و ابن‌سینا و فلسفه ارسطو اشکالات اساسی وارد کرد و در باب سه مسئله قِدم عالم، انکار معاد جسمانی و علم خدا به جزئیات، فیلسوفان و از جمله ابن‌سینا را تکفیر کرد. البته هجمه غزالی به فلسفه فقیهانه و از روی فلسفه‌ستیزی نبوده است، بلکه غزالی با فلسفه آشنایی کامل داشته و قبل از اینکه کتاب «تهافت‌الفلاسفه» را در رد فلسفه و تکفیر فلاسفه به رشته تحریر درآورد، کتاب «مقاصدالفلاسفه» را نوشته است. از طرفی غزالی صرفاً با فلسفه مشاء و ارسطو مخالف بوده، ولی مخالفت و عنادی با ماهیت اندیشه‌ورزی فلسفی نداشته است، برهمین اساس باید غزالی و حتی مولانا و ابن‌عربی را از فیلسوفان مؤثر و برجسته تاریخ تمدن اسلامی دانست، هرچند که وجه عرفان و تصوف در این شخصیت‌ها در مقایسه با بُعد فلسفه‌ورزی آن‌ها بیشتر جلوه می‌کند. هجمه غزالی به فلسفه چنان تند و سهمگین بوده که برخی معتقدند او با کتاب «تهافت‌الفلاسفه» کمر فلسفه را شکست، ولی خواجه نصیرالدین طوسی از جمله فیلسوفانی است که در قرن هفتم و با نوشتن کتاب «مصارع المصارع» به دفاع از ساحت فلسفه در برابر هجمه‌های تند و تیز فخررازی، عبدالکریم شهرستانی و از همه مهم‌تر، غزالی پرداخت و به احیای فلسفه ابن‌سینا مبادرت ورزید و شرحی جانبدارانه بر «الاشارات و التنبیهات» ابن‌سینا نوشت. البته علاوه بر خواجه نصیر، ابن‌رشد اندلسی نیز در مقام دفاع از فلسفه و در پاسخ به «تهافت‌الفلاسفه» غزالی، کتاب «تهافت التهافت» را به رشته تحریر درآورد، ولی به‌دلیل اینکه هدف ابن‌رشد معطوف به تبیین و قرائت خاصی از فلسفه ارسطو بود و به ابن‌سینا اشکالات متعددی وارد کرد، نقش او را در احیای فلسفه ابن‌سینا در ایران برجسته نمی‌دانند. روند فلسفه‌ستیزی و شدت و حدت آن بعد از خواجه‌نصیر تا حد قابل توجهی کُند شد، هرچند در دوران‌های بعد یعنی در قرن یازدهم قمری، مخالفت با فلسفه از سوی جریان اخباری‌گری شکل تازه‌ای به خود گرفت، ولی به هر صورت فلسفه‌ستیزی اخباریون که حجیتی برای اندیشه و عقل قائل نبودند با شدت و حدت مخالفت امثال غزالی، قابل قیاس نیست و از طرفی جریان اخباری‌گری بعد از آن در برابر اصولیون که هوادار عقل و اجتهاد عقلی بودند، شکست خوردند، هرچند که امروز نیز رگه‌هایی از این جریان در گوشه و کنار به چشم می‌خورد. خواجه نصیر هرچند به‌عنوان احیاگر فلسفه ابن‌سینا شهرت دارد، ولی احیاگری او را صرفاً نباید محدود به فلسفه خاصی دانست، بلکه اگر فلسفه را در معنای ابتدایی آن تعقل، اندیشیدن و اندیشه‌ورزی بدانیم، خواجه نصیر را باید به‌عنوان فیلسوف حافظ اندیشه مورد تکریم قرار دهیم. خواجه نصیر نماینده برجسته کلام شیعی و اولین متکلم شیعی است که با کلام اشعریت مقابله و کلام شیعی را جایگزین کلام اشعری کرد و به‌ شکل مدونی در کتاب «تجرید العقاید» به تبیین کلام شیعه پرداخت. او به علم کلام که موضوع آن در باب اثبات عقاید دینی است، رنگ و بوی فلسفی بخشید و به‌گونه‌ای علم کلام را فلسفی کرد و کلام را از سبک و سیاق جدلی که مبتنی بر مشهورات و مسلمات است، به حکمت برهانی و عقلانی سوق داد. ‌البته برخی به این اقدام خواجه اشکال وارد کرده‌ و در مقام نقد او برآمده‌اند، چراکه معتقدند تلفیق کلام و فلسفه به سود هیچ یک از آن‌ها نبود و از طرفی با این اقدام، کلام استقلال خود را در قبال فلسفه از دست داد، ولی مدافعان خواجه نصیر معتقدند که او با انگیزه مقابله با تفکر منحط قشری‌گرایان و کلام اشعری و همچنین تقویت علم کلام شیعی و دفاع عقلانی از ساحت دین، کلام را فلسفی کرد. @lastjihad
• اندیشه • 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ مکانیزم دفاعی انکار فشارهای روحی یک واقعیّت زندگی انسان است و گاه چنان سنگین است که «خود» را به مرز متلاشی شدن نزدیک می کند. روان تحلیلگران معتقدند انسان برای فرار از فشارهای روحی انواع مکانیزمهای دفاعی را ابتکار کرده است و یکی از آنها مکانیزم انکار است. وقتی انسان با مصیبت تلخی مواجه می شود ممکن است تلاش کند آن را نبیند تا دچار متلاشی شدن خود نشود. گویا در فضای سیاسی نیز گاهی به این مکانیزم پناه می بریم تا خود را از رنج بی پایان نجات دهیم. جریان فرصت طلب، ضدانقلاب، وابسته، نفوذپذیر و غربگرایی که فتنۀ 88 را پدید آورد و فاجعۀ برجام را رقم زده است و تا توانسته تیغ حرکتهای انقلابی را کند کرده است و حرکتهای او دشمن شادکن بوده و مؤثرترین اقدامات برای بزک کردن چهرۀ خبیث دشمنان بشریت و آبروبخشی و فرصت سازی برای آنها بوده است، منطقاً باید چه نوع نگاهی به انتخابات داشته باشد و اگر بداند که با این انتخابات جداً ممکن است از صحنۀ فعال جامعه حذف شود و جبهۀ انقلاب بتواند چهرۀ سازنده و پیشرفتساز خود را به جامعۀ ایرانی نشان بدهد، چه تدبیری برای آن خواهد کرد؟ تعجب نکنیم اگر متوجه شدیم که این جریان فاسد ممکن است بروز انتخاباتی(؟!) کثیفی را طراحی کرده باشند، کثیفتر از آنچه در سال 88 رقم زدند و کثیفتر از آنچه در این 8 سال از ایشان دیدیم. اگر کسانی فکر می کنند چیزی مانع و رادع این طائفه است معلوم است می خواهند با چشم بسته در محیطی که مدام واقعیّتهای گزنده ای بر سر و صورتمان می خورد زندگی کنند. جبهۀ انقلاب برای چنین انتخاباتی که قطعاً یک مخاطرۀ جدی برای انقلاب است چه تدبیری دارد؟ این که کسانی در این کشور هستند که مثل رهبری و مثل جبهۀ انقلاب فکر نمی کنند و ممکن است نگاهشان حائز امتیازاتی نیز نسبت به نگاه جبهه باشد و راه حلهای قابل توجهی نیز داشته باشند، یک چیز است و این که یک طائفۀ شرور جهول و طماع نقشه های بدی برای کشور کشیده اند چیز دیگری است. نگاههای واگرا ـ به تعبیر رهبری وجود دو دیدگاه در ادارۀ کشور ـ یک واقعیّت تلخ در ایران امروز است، ولی اصلاً نوبت به تضارب این دو نگاه و تعاملهای اخلاق مدار این دو با هم نمی رسد. اگر کسانی این دو طائفه(دگراندیشان و اصحاب فتنه) را یکی می کنند نیز معلوم است بنا ندارند از ساده اندیشی در تحلیل واقعیتهای جامعه دست بکشند. طائفه ای که تصمیمات و اقداماتشان با هیچ نظریۀ کارشناسی قابل دفاعی همراه نیست و تنها می توان برای آن توجیهات سیاسی طُغث و چاله میدانی درست کرد، واقعاً صاحبان نگاه کارشناسی ای محسوب می شوند که به گونه ای دیگر می اندیشند؟ «متأسفانه گروهی به‌دنبال سیاست‌زدگی و گروهی به‌دنبال سیاست‌زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب‌گونه یا تلاطم گرداب‌وار، می‌خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریان‌ساز باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری‌های غلط و منحط قبیله‌ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می‌گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه‌ای گفته نمی‌شود، عده‌ای مدام خود را تکرار می‌کنند و عده‌ای دیگر تنها غرب را ترجمه می‌کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش‌اند، دچار انفعال و عقبگرد می‌شوند.» (16/11/81) الگوی خوبهای جامعۀ انقلابی این است : «ما مثلاً فرهیخته و اتوکشیده مشغول فعالیتهای پاکیزه، لوس، هیجانی، بی کلاس و منفعل سیاسی(از قضا مطابق با الگوی تباه جریان لیبرال) می شویم و می ایستیم تا آنها بر اساس همین باطن آلوده برای مردم بیچاره هزینه درست کنند و بعد با استفاده از قدرت سپاه و فرزندان بسیجی مقام معظم رهبری(قدرت پای کار و منسجم دیگری هم که نداریم) گندشان را جمع می کنیم و با زخمهایی بسیار بیش از گذشته به زندگی پرامید خود ادامه می دهیم». در برابر جریانهای شرور و حیله گر الگوی دیگری هم داریم؟ هنوز جبهه نمی خواهد با این سؤال مواجه شود. به همین جهت همۀ همّ خود را مشغول بازی انتخابات ـ آنچه ما را به سمت آن می کشند ـ کرده است. اینها همه در حالی است که ایران انقلابی در بهترین موقعیتهای «حرکت انقلابی» خویش است و تمام هزینه هایی که داده شده باعث شده در واقع تمام ایده های امام و رهبری و جبهۀ فرهیختۀ انقلاب اثبات شود و وقت حاصلخیزی برای بهره برداری انقلابی فرا رسیده است. حیف از فرصتهایی که به خاطر دید محدود و الگوهای فرتوت و فسیل شده از دست می رود. بحث ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang