🔵 شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟
👤استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند.
یکی تمیز و دیگری کثیف.
من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟
🔸هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند:
خوب مسلما کثیفه!
👤استاد گفت: نه، تمیزه.
چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
🔸حالا پسرها... می گویند: تمیزه!
👤استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد.
و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
🔸یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
👤استاد گفت: اما نه، البته که هر دو!
تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.
خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
🔸بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!
👤استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام!
چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
🔸شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟
هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.
👤استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه!خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی
🔺مهم نیست که حقیقت چیست، مهم این است که رسانهها چه چیزی را میخواهند اثبات کنند!
امام على عليه السلام:
چه بسيارند دوستان به هنگام چيده شدن كاسه ها، و چه اندكند به گاه گرفتارى هاى زمانه!
غررالحكم حدیث 9657
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
☠️ ملاقات شیطان با حضرت موسی علیه السلام
☠️ خود بینی
✍️ روزی حضرت موسی علیه السلام ابلیس را دیدند در حالی که کلاه دراز و رنگارنگی بر سر داشت.
وقتی ابلیس به حضرت رسید کلاهش را برداشت و خدمت ایشان سلام کرد.
موسی علیه السلام فرمود:
شیطان توئی؟ خدا آواره ات کند . از ما چه می خواهی؟
شیطان گفت:
به خاطر منزلتی که نزد خدا داری آمده ام تا به تو سلام و درود بفرستم.
موسی علیه السلام فرمودند:
این کلاه چیست؟
شیطان گفت: به وسیله این کلاه ، دل آدمیزاد را می ربایم.
موسی علیه السلام فرمودند:
چه گناهی است که اگر از آدمیزاد سر بزند تو بر او مسلط می شوی؟
شیطان گفت:
هنگامی که او از خود راضی ، خوشنود و خوشحال می شود ، اعمال نیک خود را زیاد بداند و گناهش در نظرش کوچک شود.
اصول کافی/ 3/ 429
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
#تلنگر
✍️ اگر نمازم نماز بود موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
✍️ نمازهايم اگر نماز بود که دیگر رکعت آخرش این قدر کیف نداشت..
✍️ اگر نمازهایم نماز بود تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن خاموش کردن لامپ و تلوزیون و....
✍️ نمازهایم نماز نیست اگر نمازم نماز بود می شد پناهگاه...می شد مرهم... می شد شاه کلید...🗝🗝🗝🗝
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
❌ موعظه شیطان
✅ حکایت درس آموز
✍️ روزی شیطان ملعون خود را به عبدالله بن حنظله نشان داد.
گفت ای پسر حنظله؛ می خواهی چیزی به تو بیاموزم ؟
عبدالله گفت : من به چیزی که تو بیاموزی نیاز ندارم.
گفت: حالا گوش کن اگر خوب بود قبول کن و اگر بد بود نپذیر .
شیطان گفت: ای پسر حنظله ؛
هیچگاه از غیر خدای خود با میل و رغبت چیزی طلب نکن
و همیشه در حال خشم و غضب مراقب خود باش که چگونه هستی !!!
( مبادا در خشم و غضب از حد و مرز خارج شوی )
پس ابلیس ملعون این موعظه را کرد و از نظر عبدالله پنهان شد.
┈••✾•🌺•✾••┈
امیر المومنین علیه السلام می فرمایند :
ظَفَرُ الشیطانِ بِمَن مَلَکَهُ غَضَبُهُ
کسی که مالک و مهار کننده خشم خود نباشد شیطان بر او چیره می شود .
غررالحکم / 4 / 274
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
سوم-خرداد-سالروز-فتح-خرمشهر-روز-مقاومت-و-پیروزی-گرامی-باد.gif
126.7K
داستانی زیبا بمناسبت سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر
😂 حسن عراقی
✍️ عملیات بیت المقدس بود، آزاد سازی خرمشهر.
حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی.
اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تک و توک درگیری توی شهر بود.
هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستند، مرتب در حال گشت بودند.
حسن گفت: مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره.
ربع ساعتی گذشت که دیدم، یک عراقی از در سنگر آمد بیرون، تا آمدم ببندمش به رگبار، گفت:نزن بابا، حسنم!
خودش بود، یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار!
به سنگر لجستیک عراقی ها تک زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یه هلیکوپتر عراقی پیدا شد.
من پناه گرفتم, اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر.
چند لحظه بعد یک بسته بزرگ از هلیکوپتر جلو حسن افتاد.
تا هلیکوپتر چرخید هر دو بستیمش به رگبار.
هلیکوپتر که فرار کرد، رفتیم سراغ بسته.
بازش کردیم، پر آب میوه خنک بود.
در آن گرمای خرداد چقدر چسبید.
حسن دیگر آن لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی!
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
😂 به بهانه فتح خرمشهر
✍️ حاج موسی می گفت :
✍️ ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم.
روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم.
لحظه ای بعد 4 نفر دیگر هم کنار من نشستند.
اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد.
گفتم: برادر اسلحه رو بردار
تا گفتم برادر، هر 4 نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلوی من انداختند و بلند گفتند:
دخیل یا خمینی
شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم.
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
🔵 معجزه خواندنی از صدقه
✍️ حضرت عیسی علیه السلام با یارانش همراه بودند که مردی هیزم کش را دیدند مقداری نان در دست دارد و آن را می خورد و خیلی خوشحال بنظر می رسد.
جبرائیل به خدمت حضرت نازل شده فرمود:
یا روح الله. جای تعجب است که از عمر این مرد یک ساعت بیشتر نمانده ولی خیلی خوشحال است.
حضرت خبر را به حواریون داد.
آخر همان روز آن مرد را دیدند که با نهایت صحت و سلامتی است و هیزم بر دوش گرفته و می رود.
تعجب کردند. سبب را پرسیدند.
حضرت بخداوند عرضه داشت سبب چیست؟
جبرائیل فرمودند: ای عیسی !
آنوقتی که من نزد تو آمدم در لوح محفوظ دیدم از عمر او یک ساعتی بیشتر نمانده
ولی وقتی از نزد ما گذشت یک فقیر از او نان خواست و آن مرد هر چه در دست داشت به سائل داد.
خداوند به خاطر همین ، عمر او را زیاد نمودند
وگرنه باید مار سیاه و کشنده ای که اکنون در بار هیزم اوست او را می زد و میکشت .
حضرت آن مرد را خواستند و فرمودند:
پشته هیزم خود را بر زمین بگذار و آن را باز کن.
وقتی باز کرد ماری سیاه از میان آن درآمد که سنگی در دهانش مانده بود.
حضرت فرمودند:
پاره نانی را که به فقیر داده ای سنگی شده در دهان این مار سیاه تا نتواند به تو ضرر برساند. ...
حدیث یار/ 26
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈
🔵 داستان پند آموز:
🖐 زندگی فقط بدست آوردن نیست ...
✍️ حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت:
مقدار زمینهائی را که بتواند با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.
اسب سوار به سرعت سوار شد و برای طی کردن زمینهای بیشتر با سرعت شروع به حرکت کرد.
او اصلا متوقف نمی شد حتی با وجود گرسنگی و تشنگی ادامه می داد تا زمینهای بیشتری بدست آورد.
وقتی زمینهای قابل توجهی را طی کرده بود از فرط خستگی بر زمین افتاد.
رمقی در بدن نداشت و هر چه به اطراف نگاه کرد کسی را برای کمک گرفتن نیافت.
از ادامه زندگی نا امید شد و دریافت به زودی خواهد مرد.
با خود فکری کرد و گفت:
چرا من خودم را اینقدر اذیت کردم و حال آنکه مقدار چند وجب از این زمینها برای دفن من کافی است.
آری؛
✅ زندگی فقط بدست آوردن نیست.
✅ بعضی آدمها در تمام مدت زندگیشان ، ساعتی هم زندگی نکردند.
┈••✾•🌺•✾••┈
امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه فرمودند:
ای آدمیزاد! هر چه زیادتر از روزی خود به دست میآوری خزانهدار برای دیگری خواهی بود.
—————————
#لطایف_پند_آموز
@latayeff
┈••✾•🌺•✾••┈