یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند آن چنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب می بینم..!
گفت:
«تو یه استکانم سرد و گرم کنی
تَرَک میبینه
دل آدمیزاد که دیگه جای خود داره..»
-دیالوگ-
شارعِ القَـمَـر؛
_
"لمني طشتني الليالي"
مرا گرد آور،
شبها پراکندهام ساختند..!
اگر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیم، فراموش نکن که من دیدار تو را بسیار آرزو کردم..!
شارعِ القَـمَـر؛
دلم گرفته بود؛
گفتم مداحیی که خیلی دوسش دارم رو بفرستم:)