🔰 بازدید و سرکشی امام جمعه بخش باباحیدر از برنامه های عزاداری ایام صفر شهر باباحیدر
📎 روابط عمومی دفتر امام جمعه بخش باباحیدر
☑ برای پیوستن به کانال خبری شهرمن باباحیدر روی لینک بزنید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┄┅══❁⚜🌹⚜❁══┅┄
🆔️@aghbarbabaheydar
#اطلاعیه
🔹ساعت کاری ادارات استان از فردا پنج شنبه مورخ ۱۵ شهریور ماه، طبق روال گذشته (قبل از اعمال تغییر ساعت تابستانه)خواهد بود.
☑ برای پیوستن به کانال خبری شهرمن باباحیدر روی لینک بزنید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┄┅══❁⚜🌹⚜❁══┅┄
🆔️@aghbarbabaheydar
دومین جشنواره ملی اقوام وعشایر ایران زمین
چهارمحال و بختیاری_شهرستان فارسان ۲۳تا ۳۰شهریورماه ۱۴۰۳
بخش های جشنواره
۱_ بخش موسیقی و آیین اقوام
۲_ همایش ها
۳_ نمایشگاه
دبیرخانه دومین جشنواره ملي اقوام ایران زمین، استان چهارمحال وبختیاری شهرستان فارسان
☑ برای پیوستن به کانال خبری شهرمن باباحیدر روی لینک بزنید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┄┅══❁⚜🌹⚜❁══┅┄
🆔️@aghbarbabaheydar
هدایت شده از مَرد ⚔🇮🇷🇮🇷⚔ کَویر
⁉️رئیسی چه کرد؟!
♨️ رشد اقتصادی در ۲ سال فعالیت دولت #رئیسی_عزیز ۱۲.۶+ درصد بوده در حالی که این شاخص در دوره ۴ ساله دولت قبل، ۱.۳- درصد بود!
⭕️ بر اساس گزارش سال ۲۰۲۳ صندوق بین المللی پول هم، ایران با نرخ رشد اقتصادی ۵.۴ درصد، رتبه دوم کشورهای جهان را کسب کرد.
⁉️ جناب آقای همتی میگوید رشد اقتصادی چندانی نداشتیم!
جناب وزیر! شما به نظرم هنوز در دولت تدفین امید با رشد منفی اقتصادی سیر میکنید!!
⁉️رشد اقتصادی ۵.۴ درصد دولت #شهید_رئیسی چون به ۸ درصد نرسید، به چشمتان نمیآید؟!
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
هدایت شده از ..... .....
#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#قسمتسیوهفتم
نادر قبل از فتح کامل قندهار ، یکی از سرداران خود بنام علیمراد خان را به هندوستان فرستاد یکی از ماموریت های علیمرادخان این بود که محمد شاه گورکانی را از تاجگذاری نادر مطلع سازد (محمد شاه گورکانی از نوادگان تیمور لنگ و از قوم تاتار بود که دویست سال پس از چنگیز مغول به ایران حمله کرد و ویرانی و خرابی زیادی ببار آورد از کشته پشته ساخت و میلیونها نفر را کشت و از سر مردم ، از زن و مرد و کودک در شهرهای مختلف ایران ، دهها و صدها مناره بلند ساخت و چشمهای زیادی را از حدقه بیرون آورد تیمور به گفته خودش ، هنگامی که جهش خون از رگ های بریده گردن قربانیان را می دید نشاط و لذت زائدالوصفی به وی دست می داد)
دومین وظیفه علیمراد خان این بود که دولت هندوستان با افزایش مرزبانان مرزهای خود را تقویت نماید تا از عبور افغانها و دیگر سرکشان و اشرار بداخل مرزهای شرقی ایران جلوگیری و در صورت هر گونه شرارت آنها را دستگیر و تحویل دولت ایران نماید (در آن زمان پاکستان و بنگلادش و سریلانکا جزء خاک هندوستان بود)
در خواست سوم علیمراد خان ، دستگیری و استرداد هشتصد نفر از سران لشگر اشرف افغان که پس از شکست اشرف از نادر به خاک هندوستان پناهنده شده بودند بود نادر به علیمراد خان دستور داده بود حداکثر ظرف چهل روز پاسخ نامه خود را از محمد شاه گورکانی دریافت و به قندهار بازگردد
محمد شاه گورکانی بیش از چهل روز علیمراد خان را در دهلی معطل کرد و پاسخ نادر را به روزهای بعد موکول می کردنادر سفیر دیگری بنام محمدعلی خان آغاسی را به دهلی فرستاد و بر درخواست خود پافشاری کرد
اطرافیان و مشاوران محمد شاه گورکانی به وی توصیه می کردند از دادن پاسخ به نادر تا تعیین تکلیف شهر قندهار به تعویق بیندازد (هنگام اعزام علیمراد خان و محمدعلی خان آغاسی به هندوستان هنوز قندهار به تصرف نادر در نیامده بود) معطلی نمایندگان نادر به مدت سه ماه به طول انجامید و هر دو نفر بدون اینکه پاسخ روشنی از دربار هند گرفته باشند به دژ قندهار که هنوز مقاومت می کرد به نزد نادر آمدند
نادر از علیمراد خان پیرامون اوضاع هند پرسید ، علیمراد خان گفت تا زمانی که نتوانیم شهر قندهار را تصرف کنیم پاسخ روشنی هم دریافت نخواهیم کرد ضمنا ثروتی بیکران در دربار هند دیدم که همانند افسانه های هزار و یکشب بود در آنجا هر شب میهمانی های بزرگ برگزار می شود همه ظروف غذا خوری و آبخوری ها از طلای ناب (۲۴ عیار) ساخته شده در درون باغ دو تندیس (مجسمه) به اندازه طبیعی دو فیل ساخته شده که تماما از زر (طلا) ناب است ، همه حاضرین منجمله خدمتکاران و کنیزان با گردنبند ها و کمربندهای زرین و روسری های سکه دوزی شده سرگرم کار و جشن و پایکوبی اند ، حتی سراسر ستونهای قصر محمد شاه ، با روکش های ضخیم زر ناب پوشیده شده ، بهای انگشتر هر کدام از میهمانان و رجال سیاسی کشور برابر با مالیات سالانه یک شهر بزرگ ایران است بیشتر مردم هند هم در نعمت و ثروت غوطه ور هستند و محصولات کشاورزی آنان چشمگیر است
چهره نادر را غباری از غم و اندوه فرا گرفت و با تاسف به علیمراد خان گفت ملت ما چرا باید بر اثر جنگ های پی در پی و نا امنی های ناشی از شورش های داخلی در نهایت تنگدستی به سر بَرَد و در هند اینهمه ثروت نهفته باشد نادر علیمراد خان و همراهانش را مرخص کرد و دستور داد هیچکس به چادر وی نیاید در اینگونه مواقع که نادر اطراف خود را خالی می کرد همگان می دانستند که قصد دارد تصمیم مهمی بگیرد
خبر کشته شدن محمد خان ترکمن سفیر ایران در هند به نادر آباد رسید هیچکس جرات نمی کرد این خبر را به نادر بگوید زیرا نادر ، سرداران خود را بسیار دوست داشت و از میان آنان ،به چند نفر منجمله محمد خان ترکمن دلبستگی شدیدی داشت زیرا او به گواهی خود نادر در جنگاوری و رشادت همانند او بود و همتائی نداشت ، در این میان سرداران نادر یکی از مشاوران کهنسال نادر را که احترام زیادی نزد وی داشت راضی کردند که این خبر ناگوار را بگوش نادر برساند پیرمرد کهنسال پس از صغری و کبری چیدن زیاد در نهایت خبر کشته شدن محمد خان را به گوش نادر رسانید
سرداران نادر با فریادهای هراس انگیز نادر متوجه شدند مشاور پیر ماموریت خود را به نحو احسن به انجام رسانیده نادر از عمق جان فریاد می کشید و می گفت این مردک (محمد شاه گورکانی) خیال می کند من شاه سلطان حسین هستم چنان انتقام خون محمد خان را از این بدبخت خواهم گرفت که شرح آن تا ابد در تاریخ پابرجا بماند
درجلسه نادر با سرداران و مشاوران همگان نادر را از حمله به هند برحذر داشتند ولی نادر زیر بار نمیرفت تا نهایتا راضی شد نامه ای بدین شرح برای محمد شاه گورکانی بفرستد
هدایت شده از ..... .....
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#ادامهقسمتسیوهفتم
بر خلاف رسم و آئین مردانگی و جوانمردی سفیر عزیز ما در پایتخت کشور شما کشته شد و به حیثیت و اعتبار ما لطمه شدیدی وارد آمد هنوز فرصت جبران باقی است برای اینکه از حمله اشرار به خاک ایران جلوگیری شود فوراً ، قسمتی از خاک هندوستان به ایران واگذار شود و مبلغ ده کرور تومان بعنوان خسارت و خون بهای سفیر ما بدون هیچگونه بحث و گفتگو به نمایندگان کشور بزرگ و معظم ایران تسلیم گردد
پیام نادر توسط پیکی تندرو به دهلی رسید و باعث خنده و تمسخر درباریان هند گردید ، محمد شاه گورکانی نظر مشاوران و صاحب منصبان و سرداران بی شمار خود را در این زمینه جویا شد ، همگی آنان متفق القول گفتند صرفنظر از اینکه جمعیت و ارتش ما چندین و چند برابر ارتش ایران است علاوه بر آن هندوستان کشور پهناوری است و حتی بدون اینکه بخواهیم از نیروی نظامی قابل توجهی استفاده کنیم موانع طبیعی و کوههای سخت گذر هیمالیا و تنگه هراس انگیز خیبر و شاخه های گوناگون و بسیار پر آب و خروشان رودخانه های گَنگ و سِند ، دمار از روزگار هر متجاوزی را در می آوَرَد و حتی یک سرباز ایرانی از این ورطه های هولناک جان سالم بدر نخواهد برد ، پادشاه خاطرشان آسوده باشد ، چنان درسی به نادر می دهیم که تا پایان جهان ، در تاریخ ایران و هند زبانزد خاص و عام گردد
محمد شاه که از مشورت با مشاورانش قانع شده بود دستور داد این بار هم نامه نادر بدون پاسخ بماند و پیک نادر ، دست خالی نزد وی بازگشت
در بعضی از کتب تاریخی آمده دو تن از مقامات بزرگ دربار هند بنام سعادت خان و نظام الملک ، ایرانی بودند و بطور پنهانی با نادر در ارتباط بودند ، البته سعادت خان در کشاکش جنگ با سپاه ایران کشته شد
نادر دستور داد از شهرهای دور و نزدیک ، خواربار و علوفه و اسب و استر (قاطر) و شتر بخرند و به نادر آباد بفرستند و سپاهی به استعداد هفتاد و پنج هزار پیاده و چهل و پنج هزار سوار تدارک دید که در میان آنان ، هزار تن توپچی ، پنج هزار تن بُنه دار (مسئول تدارکات) ، دوهزار تن تیمارگر اسب ها و استرها و شترها ، دو هزار تن پزشک و پرستار و داروساز و شکسته بند ، هزار نفر خدمتکار و آشپز ، که همگی مرد بودند
علاوه بر این ، شصت هزار اسب و هزار و پانصد شتر و ده هزار استر (قاطر) را باید اضافه کنیم که تنها برای بارکشی بکار میرفت با نگاهی کوتاه پی می بریم چه عزم و اراده ای در وجود این مرد بزرگ موج می زد که بتواند نیروئی چنین گسترده و عظیم را ، با تجهیزات سبک و سنگین برای یک هدف معین سازماندهی و هدایت کند و این شگفتی هنگامی به اوج خود می رسد که با امکانات محدود آن زمان ، از راههای سخت گذر کوههای مرگ آفرین هیمالیا و *تنگه هراس انگیز خیبر* با آن همه جنگاور و مدافع تا بُن دندان مسلح هندی بگذران و به دشت پهناور هندوس نیست که *تمامی تاریخ نگاران ، نادر را ،یکی از دو تن نابغه نظامی جها دانسته اند*
هدایت شده از ..... .....
#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#قسمتسیوهشتم
پیک نادر بهمراه ده نفر سوار بسوی دهلی حرکت کرد هنگامی به جلال آباد رسیدند فرماندار جلال اباد آنها را احضار کرد و از رفتن به دهلی برحذر داشت و گفت رفتن شما به دهلی هرگز به صلاح تان نیست زیرا محمدشاه گورکانی بشدت خشمگین است و چنانچه در حال حاضر نزد وی بروید بعید است جان سالم بدر ببرید فرمانده سواران نادر به فرماندار جلال آباد گفت ما هیچ واهمه ای از پادشاه هندوستان نداریم و محال است بدون ابلاغ نامه سرورمان نادر به محمد شاه بازگردیم و بدون اینکه منتظر عکس العمل فرماندار جلال آباد بشود از نزد وی بیرون و بسوی دهلی رهسپار شد
در میان اطرافیان فرماندار جلال آباد یک افغانی فراری بنام میرعباس که بعلت یاغیگری و هجوم های گاه و بیگاه به مرزهای ایران تحت تعقیب عوامل ایران بود حضور داشت وی برای خوش خدمتی به فرماندار و حکومت هند با پنجاه نفر راه را بر پیک نادر و سواران همراه وی بسته و تحت عنوان خیرخواهی آنان را از رفتن به دهلی برحذر داشت و سپس با جلب اطمینان آنها ناگهان بسوی آنان حمله ور و تمامی آنان را دستگیر و پس از آن با دستان بسته پس از شکنجه های وحشیانه بطرز فجیعی پیک و ده نفر سواران همراه را به قتل رسانیده و سر از بدن آنها جدا و بر نیزه زد فرماندار جلال آباد با وجودی که سعی فراوان کرد این خبر به اردوی نادر نرسد ولی سه روز بعد این خبر به نادر رسید
حال نادر با شنیدن این خبر آنچنان نگفتنی بود که نزدیکترین یاران او نیز جرات نزدیک شدن به وی را نداشتند ظرف یک ساعت لشگری آراسته شد شب هنگام بهمراه چهار هزار نفر سوار با شتاب بسوی جلال آباد براه افتاد و بامداد روز بعد بدون حتی یک لحظه استراحت به آنجا رسید فرماندار شهر بهمراه میرعباس و دیگر وابستگان حکومت بسوی دهلی فرار کردند
نادر و سپاهیانش آماده هجوم به داخل شهر بودند که چند نفر از ریش سفیدان شهر با پرچم هائ همرنگ ریش هایشان از دروازه های شهر بیرون شده و از نادر درخواست امان کردند نادر عفو عمومی اعلام کرد ولی دستور داد خانه های فرماندار و میرعباس و تمامی همراهان آنان را خراب و اموالشان را مصادره و بدون فوت وقت به تعقیب آنان بپردازند
سواران تعقیب کننده نادری پس از هشت ساعت راهپیمائی سریع به فراریان که خانواده هایشان را نیز بهمراه داشتند رسیدند جنگی سخت درگرفت و تمامی فراریان کشته شدند و خانواده و حرمسرای آنان به اسارت درآمدند
نادرکه دید میرعباس را زنده نیاورده اند در حالیکه از خشم می لرزید در اقدامی بی سابقه دستور داد تمامی اعضای خانواده فراریان را اعدام کنند
در این اثناء پیک محمد شاه گورکانی به جلال آباد رسید و نامه پادشاه را تقدیم نادر کرد که در آن محمد شاه علت لشگرکشی به هندوستان را پرسیده بود نادر بدون آنکه پاسخی بدهد با بی اعتنائی از چادر بیرون رفت
در این احوالات رضا قلی میرزا پسر ارشد و محبوب نادر از مشهد به حضور پدرش رسید نادر دستور داد نشستی با حضور سرداران و بزرگان تشکیل شود و در آن جلسه گفت جنگ من در هندوستان ممکن است به درازا بکشد هر اتفاقی برای من بیفتد رضا قلی میرزا جانشین من و پادشاه ایران خواهد بود بزرگان و سرداران همگی بالاتفاق سوگند خوردند از رضا قلی میرزا با خون خود پشتیبانی کنند و رصا قلی میرزا رسما ولیعهد ایران زمین شد سپس نادر بسوی تنگه باریک و هراس انگیز خیبر براه افتاد
امروز نیز در قرن بیست و یکم تنگه خیبر همچنان سخت گذر و خطرناک است عبور از این گذرگاه بطول پنجاه کیلومتر هنوز هم آنچنان دست نیافتنی است که تا به امروز دولت فعلی پاکستان هم نتوانسته قبیله پاتان ها را که در آنجا ساکن هستند را تحت سلطه خود درآوَرَد حال شما محاسبه کنید که نادر چگونه توانسته یکصد وبیست هزار سپاهی و یکصد و پنج هزار اسب و دوهزار شتر و تعداد زیادی چادر و مهمات و توپخانه سنگین و گلوله های آن را از چنین راه ناشناخته و دشوار آن هم در یک موقعیت جنگی بگذراند
در حال حاضر نیز با جاده سازی و بهسازی هائی که انجام شده در بسیاری از مسیر تنگه راه به اندازه ای باریک می شود که فقط یک جیپ با سختی زیاد می تواند از آن عبور کند زیرا اگر اندکی به چپ براند به دره ای بس عمیق به ژرفای هزار متر سقوط خواهد کرد و اگر اندکی به راست براند تیزی های بُران سنگ های خارای کوه به خودرو و سرنشین های آن آسیب جدی وارد می کند ضمن اینکه این سنگ های تیز تا دوهزار متر ارتفاع دارند
نادر پس از فتح جلال آباد به سوی تنگه خیبر براه افتاد ، از آن طرف ناصر خان فرمانده فراری کابل که از مقابل نادر فرار کرده بود بهمراه خیل بی شمار سربازان هندی در دهها نقطه و در پیچ های خطرناک تنگه خیبر با سنگ چین های بسیار و سلاح های آتشین برای ورود نادر و گرفتن انتقام لحظه شماری می کرد
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از ..... .....
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#ادامهقسمتسیوهشتم
در شب پنجم ، ناصرخان مشاهده کرد عده ای از سپاهیان ایران با مشعل های روشن در حال عقب نشینی هستند ، این عقب نشینی تا نیمه های شب بدون توقف ادامه داشت ، ناصر خان نفسی به راحتی کشید و غریو شادی نیز ، در میان مدافعان تنگه بلند شد و سرداران به ناصر خان تبریک گفتند
عقب نشینی دروغین سربازان ایران از ابتکارات بی همتای نادر بود و آن ، از این قرار بود که سربازان ایرانی در تاریکی شب ، با مشعل های فروزان به سمت عقب میرفتند و پس از پنهان شدن از دید مدافعان تنگه ، مشعل ها را خاموش کرده و مجددا به جای اول بازمی گشتند و دوباره با روشن کردن مشعل همان عمل را تکرار و باز هم تکرار می کردند ، بطوریکه عقب نشینی سپاه ایران از نظر دیدبانها ، حتمی قلمداد شده و به فرماندهان خود گزارش کردند ، در حالیکه حتی یکنفر هم ، عقب نشینی نکرده بود* ، بیشتر مدافعان تنگه که در این چند روز خواب با چشمانشان بیگانه شده بود ، شادمان و آسوده خاطر از عقب نشینی ارتش ایران ، بدستور ناصر خان به استراحت پرداختند
آن شب ، شب بیست و یکم شعبان بود ، ماه نه به آن اندازه کم نور بود که نادر و همراهانش نتوانند پیش پای خود را ببینند ، و نه آنقدر درخشان ، که نیروهای هندی از دور آنها را ببینند ، شب از نیمه گذشته بود و سپیده هنوز ندمیده بود که نادر و همراهانش ، با سکوتی مطلق و سنگین ، از بلندترین بخش کوهستان ، بدون اینکه صدائی از آنان برخیزد ، به بالای سر مدافعان تنگه رسیده بودند ، و منتظر علامت از پائین کوهستان و درون تنگه بودند ، از این سو ، از روبروی مدافعان تنگه ، ده هنگ نیرومند از ارتش ایران آماده حمله بود ، سکوتی مطلق و سنگین حکمفرمای کوهستان شده بود ، در حالیکه لهیب آتشی سوزنده و جانگداز ، از زیر خاکستری خاموش ، در حال زبانه کشیدن بود
در این لحطات حساس تاریخ ، ناگهان هنگ های مهاجم ایرانی ، با سرعت تمام بسوی جلو حرکت کردند و خواب شیرین مدافعان تنگه را برهم زدند ، آوای شلیک تفنگ ها از هر دو طرف آغاز شد ، تمام توجه ناصر خان و سربازانش رو بجلو بود و در عین اینکه محاسبات خود را نقش بر آب می دیدند ولی با توجه به موقعیت برتر خود ، به پیروزی خود ایمان داشتند و ترسی به دل راه نمی دادند
هنگ های ایران با شلیک های پی در پی تفنگ ها ، دست به حمله زدند ولی ماموریت اصلی آنان شکستن سکوت کوهستان و توجه مدافعان تنگه به جلو بود ، حمله و دفاع تا نزدیکی دمیدن خورشید از افق ، با شدت ادامه یافت که ناگهان فریاد تُندَرآسای نادر در کوه پیچید و بدنبال آن شلیک بی امان گلوله ها از پشت سر ، وقتی مدافعان تنگه را از خواب خرگوشی بیدار کرد که کار از کار گذشته بود و هیبت نادر و یاران فداکارش ، خواب خوش آنان را به کابوسی وحشتناک مبدل کرده بود
حمله غافلگیر کننده نادر ، شیرازه نیروهای هندی را از هم پاشید ، نادر و همراهانش بالای سر آنان رسیده بودند و جنگی سخت و تن به تن درگرفته بود ، در سپیده دم بامدادی ، شمشیرها ، خنجرها ، تفنگ ها ، گرزها و در آخر تبرزین نادر چنان در هم تنیده شده بود که از هر دو سو ، سرها و بدنهائی بود که بر سنگ های ناهموار و تیز کوهستان سقوط می کرد ، نادر نیز مانند همیشه ، به سانِ شیری خشمگین و مهاجم می غرید و تبرزین را در هوا می چرخاند و بر سر و گردن هندیان فرود می آورد ، در این هنگام ، فرمانده منصوب نادر در پائین گذرگاه از موقعیت ایجاد شده استفاده کرد و با شتاب تمام دستور پیشروی سریع داد و سربازان ایرانی با حالت دویدن از گذرگاه عبور کردند و بدنبال آن ، تعداد زیادی تدارکات سنگین و توپخانه و گلوله های آنرا با عجله ، از منطقه خطر عبور دادند ، مدافعان هندی که در بالای کوه ، مبتلا به دلاور بی باکی بنام نادر شده بودند ، حتی نتوانستند کوچکترین عکس العملی از خود بروز دهند
با عبور عده زیادی سپاهی ایران از تنگه ، نیروهائی که توانسته بودند از تنگه عبور کنند به کمک نادر و همراهانش که در ارتفاعات بالا با از جان گذشتگی ، در حال نبرد بودند شتافته و به نیروهای ناصرخان که با شدت تمام می جنگیدند رسیدند ، جنگ مغلوبه شد ، ناصرخان علاوه بر اینکه در برابر این شاهکار جنگی نادر ، مات و مبهوت شده بود روحیه خود را نیز باخته و با اندک نیروهای خود که هنوز زنده مانده بودند روی به گریز نهاد و بسوی رودخانه سند براه افتاد
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat