۱.
از صاحب یکی از فروشگاههاي بزرگ جهان پرسيدند:
«راز موفقيت شما چه بوده⁉️
گفت :
"زادگاه من انگلستان است.
در خانوادهي فقيري به دنيا آمدم و چون خود را به معناي واقعي فقير ميديدم، هيچ راهي به جز گدايي کردن نميشناختم...!!😔
.
ادامه ...👇
.👆👇
روزي به طرف يک مرد متشخص رفتم و مثل هميشه قيافهاي مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم.
وي نگاهي به سراپاي من انداخت و گفت: به جاي گدايي کردن بيا با هم معاملهاي کنيم.
پرسيدم : چه معاملهاي ...!؟
گفت: ساده است🤔
.
ادامه...👇
.👆👇
يک بند انگشت تو را به ده پوند ميخرم!
گفتم: عجب حرفي ميزنيد آقا،
يک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟
- بيست پوند چطور است؟
- شوخي مي کنيد؟!
- بر عکس، کاملا جدي مي گويم.
- جناب من گدا هستم، اما احمق نيستم.
او همچنان قيمت را بالا ميبرد تا به هزار پوند رسيد.
گفتم: اگر ده هزار پوند هم بدهيد، من به اين معاملهي احمقانه راضي نخواهم شد.
گفت: اگر يک بند انگشت تو بيش از ده هزار پوند ميارزد،
پس قيمت قلب تو چقدر است؟
در مورد قيمت چشم، گوش، مغز و پاي خود چه ميگويي؟
لابد همهي وجودت را به چند ميليارد پوند هم نخواهي فروخت⁉️
.
.
گفتم: بله، درست فهيميدهايد.
گفت: عجيب است که تو يک ثروتمند حسابي هستي،
اما داري گدايي ميکني ...😔⁉️
از خودت خجالت نميکشي .!؟
📣گفتهي او همچون پتکي بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد.!!
💥ناگهان بيدار شدم و گويي از نو به دنيا آمدهام اما اين بار مرد ثروتمندي بودم که ثروت خود را از معجزهي تولد به دست آورده بود.
👌از همان لحظه،
گدايي کردن را کنار گذاشتم و تصميم گرفتم زندگي تازهاي را آغاز کنم ..."
.
.
داستان بالا👆رو بفرست برای هر کسی که دوستش داری و میدونی میخواد تغییر و رشد شروع کنه و موفق بشه...
.
.
ما هر کدوم انسان هایی کنارمون هستن که به عنوان دوست قبولشون کردیم ، ولی بعضی هاشون شایسته دوستی با ما نیستن.
.
.
فرقی نداره چه خبر خوبی بهش بدی یا چقدر تلاش کنی که حالش رو خوب کنی، اون همیشه یه چیز برای غر زدن و شکایت داره.
.
بعد از هر مکالمه باهاش، حس میکنی انرژیات تخلیه شده و یه ابر خاکستری بالای سرت تشکیل شده! ⛈️
.