ظرف هایی پر از غذاهای گندیده تو اتاق، آهنگ های تکراری و بی محتوا، لیست نا تمومی از کار های بی هدف، پیام های سرهم انباشته شده، دغدغه های الکی، عشق های تهوع آور، پول های الکی ای که خرج میشه، فیلم های کلیشه ای و بی محتوا، آرتیست های سایکوفریک و روانی، سوشال مدیای الکی، شهر آلوده ای پر از تنفر و...
وای خدای من حتی نمیدونم از کجا شروع کنم و از کدومشون متنفر باشم
شمارو نمیدونم ولی "میزان غمگین بودن من" و "مدت آنلاین بودنم تو فضای مجازی" رابطه مستقیم داره. هرچی بیشتر غمگینم، بیشتر اینجاها میپلکم
اون غمگین نیست، شاد نیست، نور نداره، کدر نیست، براق هم نیست. دوده. هر جایی میتونه باشه و کاریش هم نمیتونی بکنی. اون منم
غم آدمی رو میشه هرجایی پیدا کرد، گوشهی پنجره، یا کنار بخاری. شاید کسی لباس آبی میپوشه و دیگه حرف نمیزنه یا زنی موهاش رو نمیبافه و بچهای که دیگه بازی نمیکنه.