ترجمه آیا صفحه۵۵ مصحف مبارک قرآن کریم
👇👇👇👇
در آن جا بود که زکریا [با دیدن کرامت و شخصیت مریم] به پیشگاه پروردگارش دست به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! مرا [هم] از سوی خود فرزندی پاک و دل پسند عطا کن! بی تردید تو شنوای دعایی «38» فرشتگان [به دنبال دعای زکریا] درحالی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود او را ندا دادند: خداوند تو را به یحیی مژده می دهد که گواهی دهنده [حقانیت] کلمه ای از سوی خدا [چون مسیح] است، [فرزندت] سَرور و پیشوا، [و به سبب زهد و حیایش] حافظ خود [از خواسته های نفسانی،] و پیامبری از شایستگان است «39» گفت: پروردگارا! چگونه برای من پسری خواهد بود درحالی که سالخورده شده ام و همسرم [از ابتدا] نازا [بوده] است؟ خداوند فرمود: چنین است [که می گویی؛ ولی کار] خداوند [محدود به علل و اسباب طبیعی نیست،] هرچه را بخواهد [با قدرت و مشیت مطلقه اش] انجام می دهد «40» گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای [بر زمانِ انجام این بشارت] قرار ده! خداوند فرمود: نشانۀ تو این است که سه روز با مردم جز با رمز و اشاره سخن نتوانی گفت، پروردگارت را بسیار یاد کن، و او را شامگاه و بامداد [از هر عیب و نقصی] پاک و منزّه بدار!«41» [به یاد آرید] زمانی که فرشتگان گفتند: ای مریم! قطعاً خداوند تو را [به عنوان بنده ای ویژه] برگزیده و [از همۀ عیوب و آلودگی ها] پاک کرده و بر زنان جهانیانِ [روزگار خودت] برتری داده است «42» ای مریم! فروتنانه در برابر پروردگارت مطیع باش، و سجده کن و با اهل نمازِ جماعت، نماز بخوان !«43» این [حقایق] از خبرهای غیبی است که آن را به تو وحی می کنیم، و تو هنگامی که آنان قلم های خود را [برای قرعه] می انداختند که کدامیک سرپرستی مریم را عهده دار شوند، و نیز زمانی که برای کفالت او جدال و مشاجره داشتند نزد آنان نبودی «44» [به یاد آرید] هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم! همانا خداوند تو را به کلمه ای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می دهد، درحالی که در دنیا و آخرت آبرومند، و از مقرّبان است «45»
« 55 »
التمااااس دعاااا
@quran_date
هدایت شده از از اینور اونور چه خبر؟؟؟
🍒🍒مجموعه داستانهای کودکانه🍒🍒
#داستان_52
#معلم_بی_سواد_و_مداد_جادویی
#مدرسه
💼 @left_raight_news
📚سعید حوصله نوشتن نداشت. با اینکه عاشق مدرسه بود به خاطر مشق نوشتن از درس و مدرسه خسته می شد. او با خودش فکر می کرد کاش یک مداد جادویی داشتم و می توانستم با آن مشقهایم را بنویسم. آن وقت فقط مداد را روی دفتر می گذاشتم و خودش شروع به نوشتن می کرد. سعید غرق در فکر و خیال بود که یک دفعه ابر آرزوها درست بالای سرش قرار گرفت. ابر آرزوها روی سر سعید شروع به باریدن کرد و آرزوی او براورده شد. سعید صاحب یک مداد جادویی شد.
💼
از فردای آن روز هر وقت سعید می خواست مشقهایش را بنویسد فقط مداد را روی دفتر می گذاشت مداد خودش شروع به نوشتن می کرد و سعید هیچ زحمتی نمی کشید. سعید حالا دیگر خیلی بچه ی زرنگی شده بود. مشق های او همیشه تمیزتر و بهتر از دیگران بود. سعید خیلی خوشحال بود و فکر می کرد اینطوری از همه زرنگتر می شود.
بالاخره مدرسه ی سعید با کمک مداد جادویی تمام شد و سعید معلم شد.
💼
سعید به عنوان معلم وارد مدرسه شد. او می خواست به بچه های مدرسه درس بدهد. ولی او که یک مشکل بزرگ پیدا کرده بود. او اصلا بلد نبود چیزی بنویسد. دستخط او از دستخط خرچنگها و قورباغه ها هم بدتر بود. وقتی سعید می خواست پای تخته چیزی بنویسد همه ی بچه ها به او می خندیدند. دست سعید به نوشتن عادت نداشت.
💼
حالا سعید یک معلم بی سواد بود او تازه فهمیده بود کسی که زیاد می نویسد بیشتر یاد می گیرد و دستخط بهتری هم پیدا می کند. حالا آقای معلم بعد از این همه سال تازه مجبور شده است دوباره از اول درس بخواند. حالا او کلاس اول است.
@left_raight_news
جزء2 پرهیزکار.mp3
13.78M
ترتیل جزء بیست و دوم از قرآن کریم
باصدای استاد پرهیزکار
هدیه به پیشگاه امام عصر(عج) 5صلوات
ترجمه آیات صفحه۵۶ مصحف مبارک قرآن کریم
👇👇👇👇
و با مردم در گهواره [به صورت معجزه آسا،] و در میان سالی [با زبان وحی] سخن می گوید، و از شایستگان است «46» مریم گفت: پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود درحالی که هیچ بشری با من تماس نگرفته!؟ خداوند فرمود: چنین است [که می گویی؛ ولی کار خداوند محدود به علل و اسباب طبیعی نیست]، خداوند هرچه را بخواهد [با قدرت و مشیت مطلقۀ خود] می آفریند، زمانی که [به وجودآمدنِ] چیزی را اراده کند فقط به آن می گوید: باش! پس [بی درنگ] موجود می شود «47» و به آن [آبرومندِ مقرّب]، کتاب و معارف استوار و سودمند و تورات و انجیل می آموزد «48» و [وی را با شأن و منزلتِ] پیامبری به سوی بنی اسرائیل [می فرستد که به آنان می گوید:] من از سوی پروردگارتان برای شما نشانه ای[ بر صِدق رسالتم] آورده ام؛ از گِل برایتان چیزی به شکل پرنده می سازم و در آن می دمم که به خواست خداوند پرنده ای [زنده و قادر به پرواز] می شود، و کورِ مادرزاد و مبتلای به جُذام را به مشیت خداوند بهبود می بخشم، و مردگان را به دستور خدا زنده می کنم، و شما را از آنچه می خورید، و آنچه را در خانه هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم، مسلّماً اگر مؤمن باشید این معجزات برای شما نشانه ای[بر صِدق رسالت من] است «49» و [آمده ام تا اِعلام کنم] به حقانیت توراتی که پیش از من بوده گواهی می دهم، و [آمده ام] تا برخی از چیزهایی که در گذشته [به کیفر گناهانتان] بر شما حرام شده حلال کنم، و از سوی پروردگارتان برای شما دلایلی [بر صِدق ادعایم] آورده ام. پس [ای بنی اسرائیل!] از خدا [اطاعت کنید، و از محرّماتش] بپرهیزید، و از من فرمان ببرید «50» همانا خداوندِ یکتا پروردگار من و پروردگار شماست، [پس اگر خواهان خیر دنیا و آخرت هستید] او را بپرستید، این است راه مستقیم «51» چون عیسی از آنان انکار [رسالتش] را احساس کرد گفت: چه کسانی [برای اقامۀ دین و سلوک در مسیر حق] برای خدا یاران منند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به خدا ایمان آوردیم، و گواه باش که ما [بی چون و چرا] تسلیمیم «52»
« 56 »
التماس دعاااا
@quran_date
ترجمه آیات صفحه۵۷ مصحف مبارک قرآن کریم
👇👇👇👇👇
پروردگارا! به آنچه [از نزد خود برای هدایتِ ما] نازل کردی ایمان آوردیم، و از این پیامبر [یعنی عیسی مسیح] پیروی کردیم، پس ما را در زمرۀ گواهی دهندگان [به صِدق نبوت عیسی، و برحق بودنِ کتاب های آسمانی] بنویس! «53» و [کافران از بنی اسرائیل به عیسی و آیین او] نیرنگ زدند، خدا هم [کیفر] نیرنگشان را داد؛ خداوند بهترین کیفردهندۀ نیرنگ زنندگان است «54» [به یاد آرید] هنگامی که خداوند فرمود: ای عیسی! من تو را [از روی زمین و بین مردم] برمی گیرم و به سوی خود بالا می برم، و از بودن در کنار کافران و همنشینی با آنان نجات می دهم، و کسانی را که [به درستی و راستی] از تو پیروی کردند بر کسانی که کافر شدند تا روز قیامت برتری می بخشم. آن گاه بازگشت شما فقط به سوی من است، و در میان شما [مؤمنانِ به مسیح و منکرانِ کتاب و آیین او] در آنچه درباره اش اختلاف داشتید [به عدالت] داوری می کنم «55» اما کسانی را که منکر [نبوتِ عیسی و کتابِ او] شدند، در دنیا و آخرت به عذابی سخت عقوبت می کنم، و برای آنان هیچ یاوری [که از عذاب نجاتشان دهد] نخواهد بود «56» و اما آنان که مؤمن [به آن حضرت و کتابش] شدند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند پاداششان را به طور کامل می دهد ؛ خداوند ستمکاران را [که منکر دین شدند] دوست ندارد «57» این [سرگذشت هایی] که بر تو می خوانیم از نشانه ها[ی صدق نبوت تو] و [حقانیت] قرآن حکیم است «58» مسلّماً داستان عیسی نزد خداوند [از نظر کیفیتِ آفرینش] مانند داستان آدم است که [پیکر] او را از خاک آفرید، بعد از آن به او خطاب شد: [موجودِ زنده] باش! پس بی درنگ [موجود زنده] شد «59» [آنچه از آن سرگذشت ها برای تو گفتیم حق است؛] حقی از ناحیۀ پروردگارت، پس [با توجه به عِلمی که به حق بودنِ آن ها برایت حاصل شد] از تردیدکنندگان مباش! «60» بنابراین هرکس دربارۀ عیسی بعد از آن که بر تو [به واسطۀ وحی درباره ولادت و زندگی اش] آگاهی کامل آمد گفت وگوی بی منطق کند، بگو: بیایید ما پسرانمان [حسن و حسین علیهما السلام] و شما پسرانتان را، و نیز ما زنانمان [فاطمه علیها السلام] و شما زنانتان را، و همچنین ما مردانمان [علی بن ابی طالب علیه السلام] و شما مردانتان را دعوت کنید، سپس یکدیگر را نفرین کنیم، آن گاه لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم «61»
« 57 »
التماس دعاااا
@quran_date
هدایت شده از M A.H59
جزء3 پرهیزکار.mp3
14.4M
ترتیل جزء3 از قرآن کریم
باصدای استاد پرهیزکار
هدیه به پیشگاه امام عصر(عج) 5صلوات
@quran_date
هدایت شده از از اینور اونور چه خبر؟؟؟
🍒🍒مجموعه داستانهای کودکانه🍒🍒
#داستان_54
#کتاب_های_شلخته
#نظم
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
امروز چند تا کتاب جدید به کتابخانه آوردند تا در قفسه های مخصوص خودشان قرار دهند. اما مثل اینکه این کتابها هنوز کتابخانه ندیده بودند. چه کارهایی می کردند. بلند بلند می خندیدند. همدیگر را هل می دادند. حوصله نداشتند سر جایشان منظم قرار بگیرند. یک دفعه توی قفسه ها دراز می کشیدند و...
خلاصه حسابی آبروریزی درآورده بودند. اعضای کتابخانه از کار این کتابها تعجب کرده بودند. ولی چون همه با ادب و با حوصله بودند چیزی نمی گفتند و فقط چپ چپ به کتابها نگاه می کردند. منتظر بودند تا ببینند مسئول کتابخانه خودش چکار می کند.
مسئول کتابخانه یکی دوبار به کتابهای بی نظم تازه وارد تذکر داد که اینجا کتابخانه است نه پارک! اینجا باید سکوت را رعایت کنید و سرجایتان منظم قرار بگیرید تا کسی بیاید و یکی از شما را انتخاب کند و بخواند.
کتابها با تعجب گفتند " بخواند!"
مسئول گفت: "بله بخواند."
کتابها همه با هم بلند بلند شروع به خندیدن کردند و گفتند مگر کسی پیدا می شود که بخواهد مطالب ما را بخواند!
مسئول کتابخانه اخم کرد و سر جایش نشست.
صحبت کردن کتابها آرامتر شد، ولی هنوز هم همدیگر را هل می دادند و هر کدام سعی می کرد چند برابر خودش جا بگیرد.
کتابهای مودب و منظم قبلی، از دست کتابهای جدید شلخته ،خسته و عصبانی شده بودند و زیر لب غر می زدند تا اینکه یکی از کتابها که از بقیه قدیمی تر بود، از کتابهای جدید پرسید: "ببخشید می تونم بپرسم شما قبلا کجا زندگی می کردید؟"
کتابهای شلخته نگاهی به هم کردند و گفتند :"لای اسباب بازی های ستاره خانم."
کتاب قدیمی گفت: "لای اسباب بازی ها ! اما کتاب باید توی کتابخانه باشد تا سالم و تمیز بماند. "
یکی از کتابهای شلخته گفت: "مگه نمی بینی بیشتر کاغذهای ما مچاله شده، جلدمون خراب شده، چند تا از کاغذهامون پاره شده...."
کتاب قدیمی با دلسوزی سرش را تکان داد و گفت" "حالا فهمیدم چرا انقدر همدیگر رو هل می دهید یا چرا نمی تونید سرجاتون بایستید. وقتی یک کتاب آسیب می بیینه شکلش زشت می شه و دیگه نمی تونه درست لای کتابها قرار بگیره."
کتابها وقتی این حرفها را شنیدند دلشان برای کتابهای تازه وارد سوخت و دیگر غر نزدند و ساکت شدند.
کتاب قدیمی دوباره گفت: "حالا خدا را شکر الان توی کتابخانه هستید و دیگر زیر دست و پا و لای اسباب بازی های بچه ها نیستید. اینجا کم کم شکلتان هم زیبا می شود و کاغذهای مچاله شده تان صاف می شود. بعد خودتان می فهمید که چقدر زندگی در کتابخانه کیف دارد. تازه از همه مهمتر، اینجا بچه ها شما را بر می دارند و قصه های قشنگتان را می خوانند."
این حرف ها انقدر روی کتاب های شلخته تاثیر گذاشته بود که می خواستند گریه کنند. آخر آرزوی هر کتابی این است که کسی آن را بخواند. هنوز حرف های کتاب قدیمی تمام نشده بود که یکی از بچه ها سراغ کتاب های شلخته آمد و سه تا از کتاب ها را برداشت تا با دوست هایش بخواند.
@left_raight_news
هدایت شده از از اینور اونور چه خبر؟؟؟
🍒🍒مجموعه داستانهای کودکانه🍒🍒
#داستان_55
#خرگوش_باهوش
#هوش
🐇🐇
📚در جنگل سر سبز و قشنگي خرگوش باهوشي زندگي مي كرد .
يك گرگ پير و يك روباه بدجنس هم هميشه نقشه مي كشيدند تا اين خرگوش را شكار كنند .
ولي هيچوقت موفق نمي شدند .
يك روز روباه مكار به گر گ گفت : من نقشه جالبي دارم و اين دفعه مي توانيم خرگوش را شكار كنيم .
گرگ گفت : چه نقشه اي ؟
روباه گفت : تو برو ته جنگل ، همانجا كه قارچهاي سمي رشد مي كند و خودت را به مردن بزن .
من پيش خرگوش مي روم و مي گويم كه تو مردي . وقتي خرگوش مي آيد تا تو رو ببيند تو بپر و او را بگير .
گرگ قبول كرد و به همانجائي رفت كه روباه گفته بود .
روباه هم نزديك خانه خرگوش رفت و شروع به گريه و زاري كرد .
با صداي بلند گفت : خرگوش اگر بدوني چه بلائي سرم آمده و همينطور با گريه و زاري ادامه داد ، ديشب دوست عزيزم گرگ پير اشتباهي از قارچ هاي سمي جنگل خورده و مرده اگر باور نمي كني برو خودت ببين .
و همينطور كه خودش ناراحت نشان ميداد دور شد .
خرگوش از اين خبر خوشحال شد پيش خودش گفت برم ببينم چه خبر شده است .
او همان جائي رفت كه قارچهاي سمي رشد مي كرد .از پشت بوته ها نگاه كرد و ديد گرگ پير روي زمين افتاده و تكان نمي خورد .
خوشحال شد و گفت از شر اين گرگ بدجنس راحت شديم . خواست جلو برود و نزديك او را ببيند اما قبل از اينكه از پشت بوته ها بيرون بيايد پيش خودش گفت : اگر زنده باشد چي ؟ آنوقت مرا يك لقمه چپ مي كند . بهتر است احتياط كنم و مطمئن شوم كه او حتما مرده است .
بنابراين از پشت بوته ها با صداي بلند ، طوريكه گرگ بشنود گفت : پدرم به من گفته وقتي گرگ ميمرد دهنش باز مي شود ولي گرگ پير كه دهانش بسته است .
گرگ با شنيدن اين حرف كم كم و اهسته دهانش را باز كرد تا به خرگوش نشان بدهد كه مرده است .
خرگوش هم كه با دقت به دهان گرگ نگاه مي كرد متوجه تكان خوردن دهان گرگ شد و فهميد كه گرگ زنده است . بعد با صداي بلند فرياد زد : اي گرگ بدجنس تو اگر مرده اي پس چرا دهانت تكان مي خورد . پاشو پاشو باز هم حقه شما نگرفت . و با سرعت از آنجا دور شد .
@left_raight_news
ترجمه صفحه۵۹ مصحف مبارک قرآن کریم
👇👇👇👇
ی اهل کتاب! درحالی که دانای به حق هستید چرا حق را با باطل آمیخته می کنید [تا حق برای مردم مبهم و نامعلوم شود]، و حق را پنهان می دارید [تا پیروانتان در گمراهی بمانند؟! ]«71» گروهی از اهل کتاب [به پیروان خود] گفتند: ابتدای روز به آنچه [از آیات قرآن] بر مؤمنان نازل شده [به ظاهر] ایمان آورید و در پایانِ روز، منکر [آیات] شوید، شاید مؤمنان [با این کارِتان، به آیات خدا دچار تردید و تزلزل در عقیده گشته، از دینشان] بازگردند «72» [و نیز گفتند: در بیان مسائل و اَسرار، و آنچه درون گروهی است] جز به کسی که از دینتان [یهودیت] پیروی می کند اطمینان نکنید. بگو: مسلّماً هدایت فقط هدایت خداست . [سپس به قوم خود گفتند: باور نکنید] آنچه به شما [اهل کتاب از نبوت، معجزه، قبلۀ مستقل و کتاب آسمانی] داده شده به کسی [غیر از یهود] داده شود، یا [گمان نکنید مؤمنان می توانند در قیامت] نزد پروردگارتان با شما احتجاجِ منطقی [کرده، حقانیت خود را ثابت] کنند. [ای پیامبر! در پاسخ سخنان بیهودۀ آنان] بگو: فضل [و احسان که از جلوه هایش نبوت، کتاب، معجزه و حکمت است] فقط به دست خداست، به هرکس بخواهد می دهد، [چون امری انحصاری نیست،] و خداوند بسیار عطاکننده و داناست «73» هرکه را بخواهد به رحمتش اختصاص می دهد، و خداوند دارای فزون بخشی و احسانِ بزرگ است «74» از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر مال فراوانی که نزد او می گذاری امین بشماری همۀ آن را به تو باز می گرداند، و از آنان کسی است که اگر او را به دیناری که به او سپرده ای امین بدانی آن را به تو برنمی گرداند، مگر آن که پیوسته در کنارش بایستی و [با قدرت از او بستانی]، این [بازنگرداندن] به علت این است که آنان بر این عقیده اند که رعایت کردنِ حقوق غیر اهل کتاب [بنا بر احکام دینمان] بر ما لازم نیست [و زیانی به ما نمی زند]، درحالی که [باطل بودن گفتار خود را] می دانند بر خدا دروغ می بندند«75» آری! هرکس به پیمان خداوند [که وحی و نبوت و به عهده گرفتنِ اجرای احکام خداوند است] وفا کرد، و [در همۀ شئون زندگی از خداوند اطاعت داشت، و از محرّماتش] پرهیز کرد بداند که بی تردید خداوند مطیعانِ پرهیزگار را دوست دارد «76» مسلّماً کسانی که پیمان خداوند و سوگندهایشان را [برای مقاصد مادّی] به بهایی اندک می فروشند، برای آنان در آخرت هیچ نصیبی نیست، و خداوند با آنان سخن نمی گوید، و در قیامت به سوی آنان نظر [لطف و رحمت] نمی اندازد، و [از گناه و آلودگی] پاکشان نمی سازد، و برای آنان عذاب دردناکی است «77»
« 59 »
التماس دعااااا
@quran_date
جزء5 پرهیزکار.mp3
14.5M
ترتیل جزء5 از قرآن کریم
باصدای استاد پرهیزکار
هدیه به پیشگاه امام عصر(عج) 5صلوات
@quran_date
هدایت شده از از اینور اونور چه خبر؟؟؟
🍒🍒مجموعه داستانهای کودکانه🍒🍒
#داستان_56
#جوجه_کلاغ_پارک
#محبت_به_حیوانات
🐦
📚تابستان بود؛ مدرسه ها تعطیل شده بود و پارک بزرگ شهر هر روز پسین پر می شد از هیاهو و سر و صدای بچه ها. جان می گرفت از شور و شادی و خنده آنها. پی بازی بودند همه؛ در جنب و جوش؛ سرسره بازی، تاب و الاکلنگ، ترامپولین، هفت سنگ. گر چه گهگاهی هم صدای گریه کودکی که زمین خورده بود، یا بهانه گیری می کرد به گوش می رسید، اما از آن بالا اگر کسی پارک را می دید گوشه ای از بهشت را می دید انگار.
بر فراز یکی از کاج های بلند، درست چسبیده به زمین بازی بچه ها لانه کلاغی بود.
🌳
درون این لانه جوجه کلاغی که یک ماهی بود سر از تخم درآورده بود با پدر و مادرش زندگی می کرد. جوجه کلاغ که به تازگی چشمانش باز شده بود و پرهای سیاهش داشتند کم کم پدیدار می شدند هر روز پسین می آمد لبه لانه، سرک می کشید و با اشتیاق پایین را نگاه می کرد. او که این همه شادی و شادمانی را در بچه ها می دید دوست داشت زودتر بزرگ شود، بتواند پرواز کند و برود با بچه های آدمها بازی کند.
🌳 @left_raight_news
یک روز همین آرزویش را به پدر و مادرش گفت. آنها به او گفتند ما نمی توانیم با انسان ها بازی کنیم چون برخی از آنها ما را آزار می دهند؛ در قفس زندانی می کنند، سنگ به ما پرت می کنند، چوب به ما می زنند، پرهای ما را می کنند. ما حتی نباید به آنها نزدیک شویم. خیلی از آنها هم خوبند و نه تنها ما را آزار نمی دهند بلکه به ما کمک هم می کنند؛
🌳
خوراک و دون می دهند به ما، اگر بیمار شده باشیم درمانمان می کنند، اگر زخمی شده باشیم بر زخم هایمان مرهم می گذارند. اما مشکل اینجاست که ما نمی دانیم کدام انسان خوب است کدام انسان بد. برخی از انسانها برای ما دون می پاشند و وانمود می کنند با ما دوستند اما دنبال این هستند که ما پرنده ها را بگیرند و در قفس بیاندازند یا حتی بدتر بکشند.
اما جوجه کلاغ نمی توانست باور کند که این موجودات به این شادی بتوانند چنین کارهای بدی بکنند.
🌳
تا اینکه یک روز که تابستان از نیمه گذشته بود و جوجه کلاغ پر و بالش دیگر خوب بزرگ شده بودند و تمرین پرواز را به کمک پدر ومادرش به تازگی آغاز کرده بود چیزی را دید که خیلی برایش دردآور بود. ظهر بود و پارک خلوت بود. چند تا بچه دنبال گربه ای توی پارک می دویدند. گربه گویا که یکی از پاهایش زخمی شده بود. می لنگید و نمی توانست به خوبی بدود. سعی می کرد از دست بچه ها پشت درختی یا نیمکتی پناه بگیرد.
🌳 @left_raight_news
بچه های آدمیزاد همان بچه هایی که جوجه کلاغ همیشه در حال بازی و شادی دیده بود گربه را با چوب و لگد می زدند و گربه بیچاره داشت درد می کشید و ناله می کرد.
در همین زمان پیرزنی با نوه اش جلو آمدند. پیرزن بچه ها را دعوا کرد. آمد جلو که گربه را از روی زمین بردارد گربه از ترس اینکه پیرزن هم می خواهد آزارش دهد نزدیک بود دست او را گاز بگیرد. نوه پیرزن که پسری پنج شش ساله بود از توی سبدی که همراهشان بود ظرفی را در آورد و آن را نزدیک گربه گذاشت.
🌳 @left_raight_news
گربه که پیدا بود بدجور گرسنه است ترسش را کنار گذاشت به طرف بشقاب خزید و شروع به خوردن کرد. تکه های استخوان را این ور و آن ور می کرد و خوب می لیسید و پاک می کرد. گربه که سرگرم خوردن بود پیرزن به او نزدیک شد، نوازشش کرد و به نوه اش گفت هر چه در سبد است را بریزد درون پلاستیکی و سبد را خالی کند. پسرک سبد را خالی کرد و مادربزرگ به آرامی گربه را بغل کرد و درون سبد گذاشت.
🌳 @left_raight_news
بیمارستان چسبیده به پارک بود. گربه را بردند آنجا. جوجه کلاغ نیز از این درخت به آن درخت می پرید و آنها را دنبال می کرد. مادربزرگ سبد گربه را در حیاط بیمارستان پیش نوه اش گذاشت. رفت و پس از چند دقیقه با یک پرستار سفید پوش برگشت. پرستار زخم پای گربه را ضدغفونی و پانسمان کرد. مادربزرگ و نوه اش از پرستار تشکر کردند.
🌳
پلاستیک را مادربزرگ برداشت و سبد گربه را نوه، از بیمارستان آمدند بیرون، سوار تاکسی شدند و رفتند. جوجه کلاغ نفسی با خیال راحت کشید و پیش خود گفت خدا را شکر داشت از همه آدمها بدم می آمد. و از خدا خواست که این مادربزگ و نوه مهربان هیچ گاه گرفتار و غمگین نشوند.
@left_raight_news
🌺 آثار گناه – تغییر سرنوشت انسان 🌺
🍃🌸 لهُ مُعَقِّبتٌ مِّن بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَایغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ 🌸🍃
برای او، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رویش، و از پشت سرش، او را از فرمان الهی (حوادث غیر حتمی) حفظ می کنند؛ در حقیقت خدا آن (سرنوشتی) که در قومی است را تغییر نمی دهد تا این که آنچه را در خودشان است، تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا برای قومی (به خاطر اعمالشان) بدی بخواهد، پس هیچ بازگشتی برای آن نخواهد بود؛ و جز او، هیچ سرپرستی برای آنان نخواهد بود.
💠 نکته ها و اشاره ها 💠
1⃣این آیه یک قانون کلی جامعه شناختی اسلام را بیان می کند که می گوید: «سرنوشت شما قبل از هر چیز و هر کس به دست خود شماست و هرگونه تغییر در سرنوشت شما، بر اساس تغییرات درونی و اراده ی شما شکل می گیرد و خوش بختی یا بدبختی شما را رقم می زند.»
این یک اصل قرآن و یکی از پایه های جهان بینی و جامعه شناسی اسلام است که می گوید بدبختی جوامع عقب افتاده از عوامل درونی ناشی می شود و اگر استعمارگران و جهان خواران در درون انسان ها و ملت ها پایگاهی نداشته باشند، نمی توانند کاری از پیش ببرند.
2⃣برای بررسی عوامل سقوط تمدن ها و پیشرفت و عقب ماندگی ملت ها، نباید به دنبال علل خیالی شانس و بخت و اقبال بود بلکه باید علت را در ضعف درونی و مشکلات داخلی خود جست و جو کرد.
3⃣در حدیثی از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارت اند از: ظلم به مردم، ناسپاسی خدا و رها کردن کار خیری که انسان بدان عادت کرده است.
💠 آموزه ها و پیام ها 💠
1⃣انسان تحت حمایت و حفاظت نیروهای غیبی است
2⃣تغییرات ظاهری اجتماعی از تغییرات درونی انسان ها سرچشمه می گیرد
3⃣سرنوشت ملت ها به دست خود آنهاست
4⃣ اگر می خواهید سرنوشت ملت را تغییر دهید، از خود شروع کنید.
5⃣در برابر اراده ی قطعی خدا امداد هیچ کس سودی ندارد
📚 منبع:تفسیر قرآن مهر جلد دهم صفحه ۲۱۷
@quran_date
💎مطلب اول💎
🔸علامه مجلسی فرمودند :
شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم،
👈 * الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه،
اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ *
🔸بعد یک هفته مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ، که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
منبع: قصص العلماء، ص 80
@quran_date
💎مطلب سوم💎
امام رضا علیه السلام :
👈 *إِنَّ الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه*
کسی که دنبال روزی می رود تا آبروی خود و خانواده اش را حفظ کند اجر و پاداشش از رزمنده ای که در راه خدا جنگ می کند بیشتر است.
منبع: تحف العقول ص 445
@quran_date
ترجمه صفحه۶۰ مصحف مبارک قرآن کریم تقدیم شما
👇👇👇👇👇
از قوم یهود گروهی هستند که هنگام قرائت کردنِ دست نوشته ها[ی دروغ و آیات تحریف شده،] زبان خود را به صورتی پیچ و خم می دهند تا شما گمان کنید که [آنچه می خوانند] از کتاب [واقعی آسمانی] است، درحالی که از کتاب [نازل شدۀ خداوند] نیست، و [با بی شرمی] می گویند: این [آیاتی که می خوانیم] از سوی خداست، درحالی که از سوی خدا نیست. با آن که می دانند به خداوند دروغ می بندند «78» برای هیچ انسانی شایسته نیست که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت دهد سپس به مردم بگوید: به جای این که بندۀ خدا باشید بندگان من باشید! بلکه [مسئولیتِ الهی و انسانی او اقتضا می کند که به مردم بگوید:] به دلیل این که کتاب [الهی] را از دیرباز فرا می گرفتید و آن را به دیگران تعلیم می دادید، الهی مسلک [و کاملاً در دین] باشید ،«79» و [نیز بر او روا نیست که] به شما فرمان دهد فرشتگان و پیامبران را مالک و معبود خود انتخاب کنید، آیا [چنین انسانی که دارای کتاب و حکمت و نبوت است] شما را پس از آن که تسلیم [حق] هستید فرمان کفرورزیدن [به حق] می دهد؟!«80» [به یاد آرید] هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان مُحکم گرفت که: آنچه از کتاب و حکمت به شما عطا کردم، [آن را تبلیغ کنید آن گاه به امت های خود بگویید که] چون در آینده پیامبری برای شما آمد که حقانیت آنچه را [از کتاب های آسمانی] نزد شماست تصدیق کرد باید به او مؤمن شوید، و لزوماً او را یاری دهید، [آن گاه] خداوند فرمود: آیا اقرار کردید؟ و پیمانِ مُحکمِ مرا [به شرط وفای به آن] پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم. خداوند فرمود: پس بر این پیمان گواه باشید، و من هم با شما از گواهانم «81» آن گروه [از اهل کتاب] که پس از این [پیمانِ محکمی که از پیامبران گرفته شد] از آن روی برتافته [در نتیجه از ایمان به پیامبر و قرآن امتناع کردند]، منحرف و نافرمانند«82» آیا [یهود ونصاری و مشرکان بعد از این همه دلایل روشن و نشانه های استوار بر حقانیت دین خدا،] غیر دین خدا را خواستارند؟ درحالی که هرکس در آسمان ها و زمین است خواه و ناخواه تسلیم خداوند است، و همه را به سوی او بازمی گردانند «83»
« 60 »
التماس دعااااا
@quran_date
جزء6 پرهیزکار.mp3
13.56M
ترتیل جزء6 از قرآن کریم
باصدای استاد پرهیزکار
هدیه به پیشگاه امام عصر(عج) 5صلوات
@quran_date
ترجمه آیات صفحه ی۶۱ مصحف مبارک قرآن کریم
👇👇👇👇👇
[ای پیامبر! از طرف خود و پیروانت به همه] بگو: ما به خدا و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانشان [که دارای مقام نبوتند] نازل گشته، و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان عطا شده ایمان آوردیم، و بین هیچ یک از آنان [در این که فرستادۀ خدایند] فرقی نمی گذاریم، و ما فقط در برابر خداوند تسلیم هستیم «84» هرکه جز اسلام دینی انتخاب کند هرگز از او پذیرفته نیست، و او در آخرت از گروه تباه کنندگانِ [همۀ سرمایۀ وجودی خود] خواهد بود «85» چگونه خداوند گروهی را هدایت کند که پس از آن که مؤمن شدند و به حقانیت پیامبر [اسلام] شهادت دادند، و دلایل روشن برای آنان آمد کافر شدند؟! خداوند گروه ستمکار را هدایت نمی کند «86» اینان کیفرشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و همۀ مردم بر آنان باد«87» در آن [لعنت که در حقیقت مطرود بودنشان از رحمت الهی و عذاب خداست] جاودانه اند، نه عذاب از آنان سبُک می شود، و نه [در عذاب برای اندکی استراحت] مهلتشان دهند «88» مگر کسانی که بعد از آن [آلودگی باطنی و اعمال زشتِ ظاهری] به خداوند بازگشته، و [همۀ گذشتۀ خود را] اصلاح کردند؛ همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است «89» بی تردید کسانی که پس از ایمانشان کافر شدند، آن گاه بر کفرشان افزودند، هرگز توبۀ آنان [پس از هدررفتنِ همۀ فرصت ها] پذیرفته نخواهد شد؛ آنان گمراهان واقعی اند «90» مسلّماً کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، گرچه به جای رهایی خود از عذاب به اندازۀ پُری زمین طلا بپردازند هرگز از ایشان پذیرفته نخواهد شد، برای آنان عذابی دردناک است، و هیچ یاوری [برای نجاتشان] نخواهند داشت«91»
« 61 »
التماس دعا
@quran_date