✍رهبر معظم انقلاب:
امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جوری عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند.
✨شهادت رئیس مذهب شیعه،
امام جعفر صادق (ع) تسلیت باد✨
۹۲/۸/۲۹
سلام
صبحتون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷
به رسم ادب هرصبح:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله❤️
السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️
السلام علیک یااباعبدالله الحسین❤️
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️
السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته💐
و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥
نیایش صبحگاهی 🌸🌿
✨ خـــدایا...
💫در این آدینه معنوی و
🕊در سالروز شهـادت
💫امام جعفر صادق(ع)🏴
🕊 و بحق ششمین پیشوای
💫شیعیـان جهـان
🕊مریض ها را شفـا
💫جوان ها را عاقبت بخیر
🕊پدر و مــادرها سـلامت
💫ودر زندگیمان نور ایمــان
🕊عطـا بفرمـــا
💫آمیـــن... 🤲🏻
✅ حق الناس در منزل✅
استادفاطمےنیا میگویند:👇
علت خیلی ازمشکلاتی که مادرخانه هایمان داریم ازقبیل:درگیریها،بداخلاقیها، عصبانیتها،بیحوصلگی ها،غرغرها،دلشکستنهاو ...
این است که فرشته هادرخانه مانیستند درخانه مان پرنمیزنند وذکرنمیگویند👼👼
خانه ای که درآن پرازفرشته باشد میشودخودخودبهشت.
پرازلطف وصفاوشادی ویادخدا
حالاچیکارکنیم که فرشته هامهمون خانه مابشوند؟وچه کارهایی نکنیم که فرشته هارا پرندهیم؟👇
1-حدیث کسا زیادبخوانیم.
2-سعی کنیم نمازهاتاجای ممکن اول وقت باشد
3-نمازقضاداشتن اثرخیلی بدی دارد
4-چیزنجس درخانه نگه نداریم. همه جای خانه همیشه پاک باشد
5-درخانه دادوفریادنزنیم.حتی باصدای بلندهم حرف نزنیم
فرشته هاازخانه ایی که درآن باصدای بلندصحبت بشه میروند
6-حرف زشت وغیبت ودروغ وتمسخرواینهاهم که مشخصه
7-سعی کنیم طهارت چشم وگوش وزبان وشکم خودراتاجای ممکن درخانه حفظ کنیم.
8-وقتی واردخونه میشیم باصدای واضح سلام کنیم. حتی اگرهیچکس نیست.
چهارذکرقرآنی آرامشبخش که درزندگیت معجزه هامیکند:👇
1- حسبناالله ونعم الوکیل (برای وقتهایی که ترس واضطراب داری)
2- لاإله إلاأنت سبحانک إنی کنت من الظالمین (وقتی خیلی ناراحتی ودلت گرفته)
3- افوض أمری إلی الله إن ألله بصیربالعباد(برای وقتهایی که میخوای خدا مکروحیله دیگران رادرحق توخنثی کند)
4- ماشاالله لاحول ولاقوه إلابالله (برای وقتهایی که طالب زیبایی دردنیاهستی)
اللهم عجل لولیک الفرج
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌سه توصیه امام صادق (ع) برای رسیدن به کمال
🎙 #گزیده_مراسم_حرم
حجت الاسلام واعظ شهیدی
اللهم عجل لولیک الفرج
#در_محضر_شهدا 🦋
🍃نظم خاصی داشت مادرش هم همیشه میگوید بچه بسیار منظمی بودمن این نظمی که درزندگی دارم رااز ایشان یاد گرفتهام.ماموریت که میرفت،مامیرفتیم «درق» ووقتی که برمیگشت قبل از این که ما برگردیم همه لباسها را میشست،اتومیکرد ومیگفت:شما همین که دوری مارا تحمل میکنید کافیاست،دیگر زحمت این کارها با شما نباشد.
🍃به بحث صله رحم هم خیلی اهمیت میداد و هفتهای یک بارحتی برای ده دقیقه به منزل اقوام سر میزدیم میگفتم زنگ بزن میگفت:نه، شاید بخواهند جایی بروند و از راه بمانند و یا تدارک پذیرایی ببینند میرویم اگر بودند یک چایی میخوریم و اگر نبودند برمیگردیم.خیلی سادهزیست بود مرتب ترین لباسها را میپوشیدوبرای من هم میخرید.به تولد هم خیلی اهمیت میداد حتی در حد یک شاخه گل با اینکه حقوق مان زیاد نبودامابرکت داشت.به بچهها هم خیلی علاقه داشت برای آنها شعر میخواند،شعر میسرود.درنگاه اول که کسی او را میدید،فکر میکرد آدم خیلی جدی است اما شوخ طبع و بااخلاق بودخیلی مهربان و اهل خانواده بود واقعا کنار من بود.
✍راوی:همسر شهید
شهید محمدتقی اربابی
یکی از علاقهمندان شهید تورجیزاده که از بچههای مسجد اباالفضل(ع) نور باران اصفهان بود در بخشی از خاطرههایش در مورد او گفت: شهید تورجیزاده مداح بود، سوز عجیبی هم داشت، کمتر مداحی را مثل او دیده بودم، سی دی مداحی او هم هست. او عاشق حضرت زهرا (س) بوده وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود.
یکی دیگر از بچههای همین مسجد گفت: هر وقت بیاییم سر مزارش شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکلاتشان به سراغ این شهید میآیند. خدا را به حق این شهید قسم میدهند و برای او نذر میکنند، قرآن میخوانند و خیرات میدهند.
شهید محمدرضا تورجیزاده 23 تیرماه 1343 دیده به جهان گشود، او 5 اردیبهشت 1366در بانه، منطقه عملیاتی کربلای 10 به شهادت رسید. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصفناپذیر در مجالس عزاداری شرکت میکرد.
دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز کرد؛ پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره راهنمایی او را در مدرسه مذهبی احمدیه ثبت نام کرد. کلاس سوم راهنمایی شهید تورجیزاده مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان همکلاسی، چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند.
با اوج گرفتن انقلاب، شهید با چند تن از دوستان فعالیتهای سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز کرد و در تظاهرات ضد حکومت شرکت میکرد که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت. شبها را شعارنویسی و چاپ عکس حضرت امام(ره) روی دیوارها اقدام میکرد. با پیروزی انقلاب فعالیتهای خود را در مسجد ذکرالله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاههای انقلابی پیگیری کرد.
وی که از فعالان مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب و بنیصدر بود بارها مورد ضرب و شتم طرفداران بنیصدر و اعضای این گروهکها قرار گرفت. شهید تورجیزاده به شهید مظلوم بهشتی و آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب علاقه فراوانی داشت.
شهید تورجیزاده مداحی و روضهخوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد شبهای جمعه در جمع دانشآموزان زیباترین مناجات را با خدای خویش داشت. در سال 61 به جبهه عزیمت کرد و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد و در عملیاتهای محرم والفجرها و کربلاها شرکت کرد
پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحهسرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او میشدند و در وصیت نامههای خود تقاضا داشتند در مراسم هفته آنها محمدرضا دعای کمیل را بخواند.
این علاقه و تقاضاهای رزمندگان بود که باعث شد وی هیئت گردان یا زهرا (س) را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگزار میشد که این هیئت بعدها به هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
شهید تورجیزاده به نماز اول وقت اهمیت فراوانی میداد و قرآن کریم را بسیار تلاوت میکرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداخت. صدای گریههایش بعضا موجب بیدار شدن دیگران میشد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت
🌷راز شهید تورجی زاده:
یکی از همرزمان شهید محمد تورجیزاده در خاطرههایش نقل میکند: «شهید تورجی زاده در نخستین روزهای سال 63 به گردان ما آمد و بعد از صحبتهایی که بینمان رد و بدل شد او را پذیرفتم. علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده است. کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیدهای است، گفتم: به یک شرط تو رو قبول میکنم، باید بی سیمچی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد؛ مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: میخواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم: باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد.
این نخستین باری بود که مسئولیت قبول میکرد؛ بچهها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. قبول نمیکرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سهشنبهها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی، با تعجب گفتم: چطــور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس، قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود.
مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگر مسئولیت نگیری باید از گردان بری، کمی فکر کرد و گفت: قبول میکنم، اما با همان شرط قبلی، گفتم: صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط میگذاری؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفتهها که نیستی کجا میروی؟ اصرار میکرد که نگوید. من هم اصرار میکردم که باید بگویی کجا میروی. بالأخره گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سهشنبهها از این جا میرم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر میگردم.
با تعجب نگاهش میکردم. چیزی نگفتم.