لطفا
برای بیان انتقادات و پیشنهادات به صورت ناشناس به لینک زیر مراجعه کنید🥰💚
payamenashenas.ir/@eshgh_yaani_ye_pelak
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی!
السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی!
السلام علیک یا فارس الحجاز ادرکنی!
🌴 امام سجاد علیه السلام:
محبت اهل بیت سبب ریزش گناهان است ، چنان که باد برگ درختان را میریزد.
🌱اللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِیکَالْفَرَج🌱
#سلام_امام_زمانم
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#صاحب_امید
هدایت شده از دکتر قنبری|رفعت خانواده🇮🇷
زمان:
حجم:
519.2K
.
💡 پایه و اساس #اراده قوی
💛💚 چقدر برای خودت ارزش قائلی؟!
🥰 بزرگترین سرمایه خودت رو میشناسی؟!
@rafat_khanevade313
.
مسیر روشن🌼
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت پنجاه و چهارم پله اول پشت سر هم حرف می زدن … یکی تندتر … یکی ن
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت پنجاه و پنجم
من یک دختر مسلمانم
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … چند لحظه مکث کردم …
– یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم … شما از روز اول دیدید … من یه دختر مسلمان و محجبه ام … و شما چنین آدمی رو دعوت کردید … حالا هم این مشکل شماست، نه من… و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید …
کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم …😏
و از جا بلند شدم …
همه خشک شون زده بود …
یه عده مبهوت …😧😳
یه عده عصبانی … 😡
فقط اون وسط
✨رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود …😄
به ساعتم نگاه کردم …
– این جلسه خیلی طولانی شده … حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره … هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید … با کمال میل برمی گردم ایران …
نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد …😠✋
– دکتر حسینی … واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم … با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ …
– این چیزی بود که شما باید … همون روز اول بهش فکر می کردید …
جمله اش تا تموم شد … جوابش رو دادم … می ترسیدم با کوچک ترین مکثی … دوباره شیطان😈 با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه …
این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم …
پاهام حس نداشت … از شدت فشار …تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم …😣
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مسیر روشن🌼
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت پنجاه و پنجم من یک دختر مسلمانم سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … چ
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت پنجاه و ششم
دزدهای انگلیسی
💫وضو گرفتم و ایستادم به نماز …
با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا …😣🙁
خیلی چیزها یاد گرفته بودم …
اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور …
توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد …
– دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی …
در زدم و وارد شدم …
با دیدن من، لبخند معنا داری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی …
–شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید …
–مطمئنا تو ی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید …
خنده اش گرفت …😃
– دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه…اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه … و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …
ناخودآگاه خنده ام😄 گرفت …
– اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید …تحویلم گرفتید … اما حالا که خاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید … تا راضی به انجام خواسته تون بشم…
چند لحظه مکث کردم …
– لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن …اصلا دزدهای زرنگی نیستن …😏👌
و از جا بلند شدم ...
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مسیر روشن🌼
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت پنجاه و ششم دزدهای انگلیسی 💫وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خ
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت پنجاه و هفتم
تقصیر پدرم بود
این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای بلند خندید …😃
– دزد؟ … از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟ …
– کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه …چه اسمی میشه روش گذاشت؟ … هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن … بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم …
از جاش بلند شد …
– تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن … هر چند … فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه …
نفس عمیقی کشیدم …
– چرا، من به اجبار اومدم … به اجبار پدرم …
و از اتاق خارج شدم …
برگشتم خونه …
خسته تر از همیشه … دل تنگ مادر و خانواده … دل شکسته از شرایط و فشارها …😣
از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته…
هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم … سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه … اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم … به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم … از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه …
حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم … رفتم بالا توی اتاق … و روی تخت دولا شدم …😣🙏😥
– بابا … می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم … اما … من، یه نفره و تنها … بی یار و یاور … وسط این همه مکر و حیله و فشار … می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام …کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم …توی مسیر حق باشم … بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم …
همون طور که دراز کشیده بودم … با پدرم حرف می زدم …و بی اختیار، قطرات اشک😢 از چشمم سرازیر می شد …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
...
پرسشی بد نگران کرده منِ مجنون را ...
اربعین ...
کربُبَلا ...
حک شده در تقدیرم ؟😔
قدم قدم 🥺
#اربعین #امام_حسین
۲۱ نکته تربیتی سفر اربعین.pdf
حجم:
15.46M
✅ ٢١ نکته مهم تربیتی سفر اربعین
👈 پدر و مادرهای عزیز و مسئولین محترم موکب ها حتما به این نکات مهم تربیتی توجه داشته باشند.
#اربعین
#نکات_تربیتی
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مسیر روشن🌼
❇️🌹 چند تا از کلمات پرکاربرد عراقی سلام علیکم=سلام اِشلونکُم=حالتون چطوره ان شاء الله ابخیروسلامه
❇️🔸 کلمات و عبارات پر کاربرد عربی به لهجه عراقی
*فارسی : گذرنامه – پاسپورت
العربية : جَواز – باسبورت
*فارسی : گذرنامه ها
العربية : جَوازات
*فارسی : گذرنامه ات رو بده
العربية : إنْطِني جَوازَك/ إنْطیني جَوازِچ
*فارسی : بگذار ببینم – نگاه کنم
العربية : خلّي أشُوف
*فارسی : ويزا
العربية : فيزَة
*فارسی : كجاست؟
العربية : وِين
*فارسی : سرويس بهداشتی کجاست؟
العربية : وِينِ المَرافِق
*فارسی : میخواهم
العربية : أَريد
*فارسی : بروم
العربية : أَرُوح
*فارسی : به نجف
العربية : إلْنَجف (در اصل الی النجف بوده)
نحوه تلفظ : أريد أروحِلْنَجف
یکی میگفت مراقب دلت باشه زنگار نبنده✋
گفتم مگه دل هم زنگار میبنده⁉️🤔
گفت آره گناهای ریز و درشت، مثل زنگار روی دل رو میپوشونن،
مگه نشنیدی که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
◾️إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كَصَدَإِ اَلنُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاِسْتِغْفَارِ
▪️دلها نيز، همچون مس، زنگار مى بندد، پس آنها را با استغفار صيقل دهيد.
📚وسائل الشیعه ج7 ص176