eitaa logo
لب المیزان
6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
34 ویدیو
181 فایل
🔸 گروه فرهنگی المیزان 🔸استاد اصغر طاهرزاده 💎ارتباط با مدیر کانال @modir_lobolmizan 🔹سروش: Sapp.ir/lobolmizan 🔹ایتا:Eitaa.com/lobolmizan 🌐www.lobolmizan.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 #تفسیر_قرآن 🔸سوره #جاثیه ⏱زمان:شنبه ها-بعدازنمازمغرب وعشاء 🌸جلسه اول 🌸مکان:اصفهان-سه راه سیمین-مسجدانبیاء 🔮استادطاهرزاده 🌐http://lobolmizan.ir/sound/1297 کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
ج1_تفسیرسوره جاثیه.mp3
6.31M
🔸 🔸سوره 💠سوره جاثیه وتجلی اسم عزیزحکیم 🔮استاد اصغر طاهرزاده ⏰جلسه1 (98/6/23) کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan پیام رسان سروش 📱sapp.ir/lobolmizan پیام رسان ایتا 📱eitaa.com/lobolmizan آدرس اینستاگرام 📱https://www.instagram.com/asghar.taherzadeh
🌸 💠سوال شماره25109 💠آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را می‌سوزاند 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام علیکم استاد بزرگوار وقتتون بخیر.یک. جنیان از جنس آتشند چطور اتش جهنم آنرا میسوزاند؟دو.یک سخنران در یک برنامه تلویزیونی گفت جنیان در قیامت به صورت انسان محشور میشوند.البته در دنیا ممکنه جن به صورت انسان در بیاید ولی در قیامت که نفس و بدن یکی هستند و صورت انسانی صورت همه اسماء است چطور میشود جنیان که همه اسما را ندارند به شکل انسان محشور شود؟چنین چیزی ممکن است؟ ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را می‌سوزاند و آثار آن بر آن بدنی که مظهرِ روح است، ظاهر می‌شود 2- نباید به این نوع صحبت‌ها توجه داشت که مبنایِ درستی ندارد. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25109 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25110 💠معنای معجزه بودن قرآن 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام برای این که علم پیدا کنم که قران پیام خداست!قران برای من تحدی اورده است. و می گوید من از جانب خدایم.چرا؟چون کسی نمی تواند یک سوره همانند قرآن بیاورد. سوال:منکه فارسی زبانم وعربی نمیدانم چگونه این استدلال قران قبول یا رد کنم؟ من که توانایی ارزیابی این ادعای قران را ندارم. سوال حال من باید چکار کنم. ✅- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که در همان زمان که فصاحت در زبان عربی به اوج خود رسیده بود و آن‌ها نتوانستند سوره‌ای همانند سوره‌های قرآن بیاورند؛ می‌تواند برای ما حجت باشد. از طرفی با نظر به محتوی قرآن و تدبّر در آن می‌توان متوجه شد که این سخن‌ها، سخن‌های خداوند است. و در همین رابطه حضرت حق می‌فرماید: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» ﴿۸۲/ نساء﴾ آيا در قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند. موفق باشید در ضمن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت عرایضی شده است که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌گردد: دريچه‏ هاى اعجاز قرآن‏ قرآن مى‏فرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه‏بودن آنچه بر بنده‏ى ما نازل شده شك داريد، سوره‏اى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا به‏واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرى‏اش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‏ى شما جمع شويد مى‏توانيد يك سوره مثل سوره‏هاى اين قرآن بياوريد و اگر نمى‏توانيد، معلوم مى‏شود كه او از جنبه‏ى بشرى‏اش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزه‏بودن قرآن نمونه‏هايى در ذيل؛ مورد اشاره قرار مى‏گيرد: 1- از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‏ى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى‏كه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‏ها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالى‏ترين معانى را در عالى‏ترين قالب‏هاى لفظى اظهار مى‏كند به طورى‏كه معلوم نيست الفاظ تابع معانى‏اند و يا معانى تابع الفاظ. قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيب‏تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسه‏ى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اين‏كه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنان‏كه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آورده‏ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‏تر باشد بيشتر متوجه مى‏شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‏كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‏موسى (ع) از نوع سحر نيست. 2- از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى‏گمان مطمئن‏ترين راه براى شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‏ها و تعبيرهاى آن در باره‏ى خود مى‏باشد، توصيف‏هايى از قبيل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» كه همه حكايت از آن دارد كه وقتى مى‏فرمايد: اگر مى‏توانيد مثل آن را بياوريد، يعنى آن چيز مثل قرآن از حيث هدايت‏گرى و آوردن معارف هدايت‏گر و از حيث مطالب حكمت‏آميز، همسنگ دانش‏هاى قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‏هايى در حد قرآن دعوت مى‏كند. جامعيت و كمال قرآن بدين معنى است كه قرآن مجيد تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسيدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه‏ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‏هاى ديگر» و با «جهان» را تبيين مى‏كند و همه‏ى اين معارف داراى سطوح و لايه‏هاى متكثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن‏ها وجود دارد. در پايين‏ترين سطح با مردم عادى صحبت مى‏كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطنى از بطون خود را براى او مى‏گشايد و آوردن سوره‏هايى با اين حدّ از علوّ در معانى به هيچ‏وجه در حدّ بشر نيست. انسانى كه قرآن طرح مى‏كند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‏ى ابعاد اين انسان را با همه‏ى دقايق روحى‏اش فرا گرفته است، در حالى كه انسان معرفى شده از راه حس و انديشه‏ى بشرى در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد. در قرآن همه‏ى اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معنى كه هر حكمِ فرعى آن اگر تحليل شود
به «توحيد» باز مى‏گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد. مى‏فرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى‏آيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مى‏شود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى‏شود و از مسير توحيدى خود عدول نمى‏كند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‏ى اين‏ها به توحيد برمى‏گردد و انسان را به توحيد مى‏رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مى‏باشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند. قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آن‏گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مى‏كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورى‏كه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سوره‏ى والعصر مطرح نيست، و انديشه‏ى بشر نسبت به انسان به اندازه‏ى تبيينى كه‏ يك سوره‏ى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همه‏ى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى‏نمايد كه مى‏توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديده‏هاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مى‏نگرد. 3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مى‏آمد، بدون آن كه رسول خدا پيش‏نويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ‏گونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته‏اند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچ‏كس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتاب‏هاى رومى‏ها و يا ايرانى‏هاى متمدن آن زمان ديده شده است. قرآن طورى است كه آيه‏اى مفسّر آيه‏اى ديگر و مجموعه‏ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع- حتى در يك موضوع وحدت نگاه‏ كاملًا درآن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته‏ى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مى‏فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى‏كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى‏افتد، در حالى‏كه هيچ‏كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است. 4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى‏راند كه انسان به هيچ‏وجه آن را از جان خود جدا نمى‏بيند و به‏خوبى جذب آن مى‏شود. قرآن انسان را بر عقده‏هاى درونى‏اش پيروز مى‏كند، مرگ را برايش معنى مى‏نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مى‏كند، مى‏گويد: «افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها» آيا تدبّر در قرآن نمى‏كنند و يا بر قلب‏هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمى‏فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‏شده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذره‏اى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى
‏دهند؟ 5- اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعه‏هايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى‏كه بشر پس از سال‏ها به درستى آن پى‏برده است مثل: پيش‏بينى غلبه‏ى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبه‏اى به ذهن‏ها هم خطور نمى‏كرد.[4] حفريات باستان‏شناسان، كه پس از سال‏ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‏كه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده‏اند ولى بعدها معلوم شد كه ستاره‏ها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردش‏اند. 6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العاده‏اى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مى‏كرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است. دكتر واگليرى مى‏گويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمى‏توان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزن‏ها و ذخايرى از دانش مى‏بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‏ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوى‏ترين رجال سياست است».[5] قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مى‏كشاند كه موارد زير از اين نوع مى‏باشد: 1- محيط دعوت: انديشه نمى‏پذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين‏ترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد. 2- سابقه‏ى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: 40 سال در محيطى زندگى‏كردن كه كوچك‏ترين خطاى اخلاقى نمايان مى‏شود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى‏ در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عمل‏كردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمى‏پذيرفت، چگونه انديشه مى‏پذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و 23 سال هم همه‏ى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقب‏نشينى نكند؟ 3- محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچ‏كس جز خدا نجات‏دهنده‏ى انسان‏ها نيست و آورنده‏ى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه‏ى هيچ غلوّى را در مورد خود نمى‏دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مى‏داند و در جامعه‏ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى‏دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مى‏كند، چگونه انديشه مى‏پذيرد چنين مكتبى آورنده‏اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمى‏شود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند. 4- تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى 23 سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به‏وجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضه‏ى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان‏ انديشمند نمى‏پذيرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده‏ى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسان‏ها اين‏چنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى مى‏گويد: كشور هندوستان با اين‏همه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‏خوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شراب‏خوارى دست برداشتند.[6] 5- وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بى‏دليل تحقير نشود هدفش را پيش مى‏برد، قرآن مى‏فرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابله‏اى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديك‏تر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خ
ورشيدگرفتگى شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمى‏پذيرد چنين كسى با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه‏اى و يا يك مدعى دروغين و يا يك شهرت‏طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده‏ى اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده‏ى خداوند است و در افقى ماوراء دنيا زندگى مى‏كند و متذكر حقيقتى است بسيار متعالى. [1] ( 1)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى 23. [2] ( 1)- سوره‏ى هود، آيه‏ى 1. [3] ( 1)- سوره‏ى نساء، آيه‏ى 82. [4] ( 1)- در سال 617 ميلادى يعنى هفتمين سال بعثت پيامبر اكرم( ص) ايران بر روم پيروز شد و تا نزديك پايتخت روم پيش‏روى كرد، در همان سال قرآن پيش‏بينى پيروزى روم را در كم‏تر از ده سال نمود.( به آيات اوليه‏ى سوره‏ى روم رجوع شود). [5] ( 1)- استاد دانشگاه ناپل، كتاب« پيشرفت سريع اسلام»، ترجمه‏ى سعيدى، ص 49. [6] ( 1)- كتاب محمد( ص) از نظر ديگران، ترجمه‏ى محمد على خليلى. [7] ( 2)- سوره‏ى مائده، آيه‏ى 8. 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25110 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25111 💠امام و هدایت 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام علیکم پاسخ سوال 25094 را ارسال نکردید با تشکر ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم این لطف خداوند است که روح‌تان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد 2- نکته‌ای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌شود، إن‌شاءاللّه مفید می‌افتد. موفق باشید امام و هدايت مهم‌ترين وظيفه‌ي امام هدايت است که به چند صورت انجام مي‌گيرد: الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ مي‌کند تا انسان‌ها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند. ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دل‌ها و جذب و كشش آن‌ها به سمت كمال، باطن آن‌ها را رهبري مي‌کند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفته‌ي انسان‌ها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» مي‌گويند. هدايت به امر، هدايت ويژه‌اي است که قرآن از آن خبر مي‌دهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه‌ كه به امر الهي تحقق مي‌يابد ياد كرده است. مي‌فرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيه‌ي 83 سوره‌ي يس در مورد امر خدا مي‌فرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيي‌اي بگويد «باش»، پس مي‌شود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي به‌دست اوست. در آخر آيه روشن مي‌کند که اشياء داراي جنبه‌اي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق مي‌شود، بدون هيچ مانعي. از طرفي مي‌فرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست. در جمع‌بندي آيات فوق روشن مي‌شودکه هدايت‌كنندگي امام به «امر» با توجه به جنبه‌ي ملكوتي اشياء انجام مي‌گيرد و بر آن مبنا امام در جان انسان‌ها و در ملکوت آن‌ها تصرف مي‌کند تا آن‌ها را به كمال مطلوب‌شان برساند و اين نشان مي‌دهد که هدايت امام به ارائه‌ي طريق خلاصه نمي‌شود بلکه نحوه‌اي از تصرف در باطن انسان‌ها نيز در هدايت امام هست. در آيه‌ي 73 سوره‌ي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، مي‌فرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامه‌ي نماز و دادن زكات را و آن‌ها از عبادت‌كنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون مي‌فرمايد: فعلِ خير را به آن‌ها وحي کرديم و نگفت به آن‌ها وحي مي‌كنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آن‌ها همان وَحي الهي است. امام به واسطه‌ي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه مي‌كند و طبق آيه‌ي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آن‌ها. و به همين جهت مي‌توان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد. در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري مي‌شود و علت آن‌كه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهره‌مند شدن‌شان از چشمه‌ي فضايل امام‌شان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كرده‌اند. [1] - سوره‌ي انبياء، آيه‌ي 73. [2] - سوره‌ي قمر، آيه‌ي 50 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25111 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25114 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام استاد عزیز. من از سال ۹۵ پیگیر مباحث شما هستم. من با اینکه میدونم رذایلی مثل حسد خیلی بد هستن، ولی انگار اینها در وجودم نهادینه شدن. تازه ازدواج کردم و جهیزیه ام رو خیلی ساده و جنس ایرانی گرفتم و با یه مراسم کوچیک زندگیمون رو شروع کردیم. چون میخواستیم ساده زیست باشیم و در شان یه انقلابی نمیدونستیم که تجملی زندگی کنه. اماجاری من که بلافاصله بعد از ما جهیزیه گرفتن وسایل خارجی و بهتر از ما گرفتن و مراسمی مفصل. الان من میرم خونشون احساس ناراحتی و کمبودی رو دارم . دوست ندارم این حالت وجود داشته باشه چون شوهرم متوجه میشه و مطمئنا تاثیر میذاره رو زندگی. استاد من چیکار باید بکنم؟ ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: بر عهد خود باید ماند تا إن‌شاءاللّه حقانیت موضوع بیش از پیش گشوده شود. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25114 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25116 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام ببخشید من شما را هِی درگیر حالات درونیم کردم تا اینجا اما الان یک سوال پیش اومده برام بالاخره این عرفان جایگاهش چیه و چه تاثیری در بندگی داره؟ البته در جریان باشین که صبر ندارم برای معشوق . افرادی مثل امام خمینی و علامه حسن زاده املی و شیخ بهایی و امثالهم چگونه کنترل و زندگی مناسب و متعادل داشتند راهش چیه من الان در مرز ورودم به عرفان و لحظه ای بیشتر نمانده و اما بندگی ذیل انقلاب اسلامی برام اون اولویته حالا وظیفه و تعادل چیست و چگونه هست؟ یک بنده معقول و درست در این انقلاب اسلامی چگونه هست؟؟؟ البته لطفا در رابطه با ادب حُب معقول هم راهنمایی بفرمایید قبلا بابت راهنمایی شما سپاسگذارم ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بتواند در این زمانه جوابگو باشد. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25116 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25117 💠در موضوع معرفت نفس 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام آیا مغز ما حاصل ماست یا ما حاصل مغزمان؟ ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان در دوره‌ی جنینی، اعضای مناسب خود از جمله مغز را ایجاد می‌کند و پس از آن در دنیا آن بدن را که از جله مغز باشد، تدبیر می‌نماید. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25117 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan
🌸 💠سوال شماره25115 💠نه‌تنها در پیری درنمی‌مانید، بلکه راحت‌تر از دوران جوانی زندگی خواهید کرد. 🔵استاداصغرطاهرزاده ⁉️سلام عرض ادب خدمت استادگرامی عزیز جنابعالی درصوتی هاتون فرمودید یکی از طنابهای قوی شیطان مسئله رزق وروزی است و این که ادم تا برا خودش حلش نکنه راه به جایی نمیبره بنده ۲۷سالمه مجرد خیلی پایین تا میام رویه خودم کار کنم خانواده میگن فردا پیری وکوری داری برو بیمه رد کن که فردا پیرشدی به یکی هم بگی یه تیکه نون بده بهت نمیده حالا این طناب منو زمین زده.تازه ندارم هم که بخوام ماهی ۴۰۰تومان بدم. توکل هم که بلد نیستیم هر کی میاد میگه به فکر ایندت باش منم میگم استاد طاهرزاده گفته بایدهمانطور گنجشک توکل میکنه باشکم خالی میادبیرون وباشکم پربرمیگرده باشی اما باز هم شیطان وعده فقر مریضی گرفتاری وبی عزتی میده؟ بابا جان پدر جان تورو خدانگو این سئوال تویه حوزه مباحث من نیست کامل پسرتونو کمک کنید تا بنده هم عاقبت به خیر بشم ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، یک کلمه بیش نیست اگر در حدّ معقول جهت کسب روزی تلاش کنید و در همه‌ی موارد، انصاف را، آری! انصاف را رعایت نمایید، در سنّ پیری همان‌طور که روایت‌های موجود در آن کتاب متذکر می‌شود؛ نه‌تنها در پیری درنمی‌مانید، بلکه راحت‌تر از دوران جوانی زندگی خواهید کرد. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/25115 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 🔻کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan