به «توحيد» باز مىگردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد.
مىفرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مىآيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مىشود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمىشود و از مسير توحيدى خود عدول نمىكند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همهى اينها به توحيد برمىگردد و انسان را به توحيد مىرساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مىباشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.
قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آنگونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مىكند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورىكه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سورهى والعصر مطرح نيست، و انديشهى بشر نسبت به انسان به اندازهى تبيينى كه يك سورهى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همهى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مىنمايد كه مىتوان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديدههاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مىنگرد.
3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مىآمد، بدون آن كه رسول خدا پيشنويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچگونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفتهاند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچكس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتابهاى رومىها و يا ايرانىهاى متمدن آن زمان ديده شده است.
قرآن طورى است كه آيهاى مفسّر آيهاى ديگر و مجموعهى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع- حتى در يك موضوع وحدت نگاه كاملًا درآن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكتهى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مىفرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمىكنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مىيافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحىاش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مىافتد، در حالىكه هيچكدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.
4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مىراند كه انسان به هيچوجه آن را از جان خود جدا نمىبيند و بهخوبى جذب آن مىشود. قرآن انسان را بر عقدههاى درونىاش پيروز مىكند، مرگ را برايش معنى مىنمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مىكند، مىگويد:
«افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها»
آيا تدبّر در قرآن نمىكنند و يا بر قلبهاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمىفهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديدهشده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذرهاى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى
دهند؟
5- اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعههايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورىكه بشر پس از سالها به درستى آن پىبرده است مثل: پيشبينى غلبهى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبهاى به ذهنها هم خطور نمىكرد.[4] حفريات باستانشناسان، كه پس از سالها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اينكه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شدهاند ولى بعدها معلوم شد كه ستارهها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردشاند.
6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العادهاى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مىكرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است.
دكتر واگليرى مىگويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمىتوان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزنها و ذخايرى از دانش مىبينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوىترين رجال سياست است».[5]
قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند
علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مىكشاند كه موارد زير از اين نوع مىباشد:
1- محيط دعوت: انديشه نمىپذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائينترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد.
2- سابقهى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: 40 سال در محيطى زندگىكردن كه كوچكترين خطاى اخلاقى نمايان مىشود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عملكردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمىپذيرفت، چگونه انديشه مىپذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و 23 سال هم همهى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقبنشينى نكند؟
3- محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچكس جز خدا نجاتدهندهى انسانها نيست و آورندهى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازهى هيچ غلوّى را در مورد خود نمىدهد و مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مىداند و در جامعهى طبقاتى آن روز شعار برادرى مىدهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مىكند، چگونه انديشه مىپذيرد چنين مكتبى آورندهاش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمىشود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند.
4- تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى 23 سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف بهوجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضهى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان انديشمند نمىپذيرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورندهى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسانها اينچنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى مىگويد: كشور هندوستان با اينهمه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شرابخوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شرابخوارى دست برداشتند.[6]
5- وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بىدليل تحقير نشود هدفش را پيش مىبرد، قرآن مىفرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابلهاى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديكتر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خ
ورشيدگرفتگى شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمىپذيرد چنين كسى با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفهاى و يا يك مدعى دروغين و يا يك شهرتطلب باشد زيرا رفتارش تأييدكنندهى اين حقيقت است كه او مأمور و فرستادهى خداوند است و در افقى ماوراء دنيا زندگى مىكند و متذكر حقيقتى است بسيار متعالى.
[1] ( 1)- سورهى بقره، آيهى 23.
[2] ( 1)- سورهى هود، آيهى 1.
[3] ( 1)- سورهى نساء، آيهى 82.
[4] ( 1)- در سال 617 ميلادى يعنى هفتمين سال بعثت پيامبر اكرم( ص) ايران بر روم پيروز شد و تا نزديك پايتخت روم پيشروى كرد، در همان سال قرآن پيشبينى پيروزى روم را در كمتر از ده سال نمود.( به آيات اوليهى سورهى روم رجوع شود).
[5] ( 1)- استاد دانشگاه ناپل، كتاب« پيشرفت سريع اسلام»، ترجمهى سعيدى، ص 49.
[6] ( 1)- كتاب محمد( ص) از نظر ديگران، ترجمهى محمد على خليلى.
[7] ( 2)- سورهى مائده، آيهى 8.
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25110
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25111
💠امام و هدایت
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم پاسخ سوال 25094 را ارسال نکردید با تشکر
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم این لطف خداوند است که روحتان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد 2- نکتهای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمتتان ارسال میشود، إنشاءاللّه مفید میافتد. موفق باشید
امام و هدايت
مهمترين وظيفهي امام هدايت است که به چند صورت انجام ميگيرد:
الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ ميکند تا انسانها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند.
ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دلها و جذب و كشش آنها به سمت كمال، باطن آنها را رهبري ميکند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفتهي انسانها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» ميگويند.
هدايت به امر، هدايت ويژهاي است که قرآن از آن خبر ميدهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه كه به امر الهي تحقق مييابد ياد كرده است. ميفرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيهي 83 سورهي يس در مورد امر خدا ميفرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيياي بگويد «باش»، پس ميشود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي بهدست اوست. در آخر آيه روشن ميکند که اشياء داراي جنبهاي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق ميشود، بدون هيچ مانعي. از طرفي ميفرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست.
در جمعبندي آيات فوق روشن ميشودکه هدايتكنندگي امام به «امر» با توجه به جنبهي ملكوتي اشياء انجام ميگيرد و بر آن مبنا امام در جان انسانها و در ملکوت آنها تصرف ميکند تا آنها را به كمال مطلوبشان برساند و اين نشان ميدهد که هدايت امام به ارائهي طريق خلاصه نميشود بلکه نحوهاي از تصرف در باطن انسانها نيز در هدايت امام هست.
در آيهي 73 سورهي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، ميفرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامهي نماز و دادن زكات را و آنها از عبادتكنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون ميفرمايد: فعلِ خير را به آنها وحي کرديم و نگفت به آنها وحي ميكنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آنها همان وَحي الهي است.
امام به واسطهي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه ميكند و طبق آيهي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آنها. و به همين جهت ميتوان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.
در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري ميشود و علت آنكه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهرهمند شدنشان از چشمهي فضايل امامشان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كردهاند.
[1] - سورهي انبياء، آيهي 73.
[2] - سورهي قمر، آيهي 50
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25111
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25114
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام استاد عزیز. من از سال ۹۵ پیگیر مباحث شما هستم. من با اینکه میدونم رذایلی مثل حسد خیلی بد هستن، ولی انگار اینها در وجودم نهادینه شدن. تازه ازدواج کردم و جهیزیه ام رو خیلی ساده و جنس ایرانی گرفتم و با یه مراسم کوچیک زندگیمون رو شروع کردیم. چون میخواستیم ساده زیست باشیم و در شان یه انقلابی نمیدونستیم که تجملی زندگی کنه. اماجاری من که بلافاصله بعد از ما جهیزیه گرفتن وسایل خارجی و بهتر از ما گرفتن و مراسمی مفصل. الان من میرم خونشون احساس ناراحتی و کمبودی رو دارم . دوست ندارم این حالت وجود داشته باشه چون شوهرم متوجه میشه و مطمئنا تاثیر میذاره رو زندگی. استاد من چیکار باید بکنم؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: بر عهد خود باید ماند تا إنشاءاللّه حقانیت موضوع بیش از پیش گشوده شود. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25114
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25116
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام ببخشید من شما را هِی درگیر حالات درونیم کردم تا اینجا
اما الان یک سوال پیش اومده برام
بالاخره این عرفان جایگاهش چیه و چه تاثیری در بندگی داره؟
البته در جریان باشین که صبر ندارم برای معشوق . افرادی مثل امام خمینی و علامه حسن زاده املی و شیخ بهایی و امثالهم چگونه کنترل و زندگی مناسب و متعادل داشتند راهش چیه من الان در مرز ورودم به عرفان و لحظه ای بیشتر نمانده و اما بندگی ذیل انقلاب اسلامی برام اون اولویته
حالا وظیفه و تعادل چیست و چگونه هست؟
یک بنده معقول و درست در این انقلاب اسلامی چگونه هست؟؟؟
البته لطفا در رابطه با ادب حُب معقول هم راهنمایی بفرمایید
قبلا بابت راهنمایی شما سپاسگذارم
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بتواند در این زمانه جوابگو باشد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25116
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25117
💠در موضوع معرفت نفس
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام
آیا مغز ما حاصل ماست یا ما حاصل مغزمان؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان در دورهی جنینی، اعضای مناسب خود از جمله مغز را ایجاد میکند و پس از آن در دنیا آن بدن را که از جله مغز باشد، تدبیر مینماید. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25117
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25115
💠نهتنها در پیری درنمیمانید، بلکه راحتتر از دوران جوانی زندگی خواهید کرد.
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام عرض ادب خدمت استادگرامی
عزیز جنابعالی درصوتی هاتون فرمودید یکی از طنابهای قوی شیطان مسئله رزق وروزی است و این که ادم تا برا خودش حلش نکنه راه به جایی نمیبره
بنده ۲۷سالمه مجرد خیلی پایین تا میام رویه خودم کار کنم خانواده میگن فردا پیری وکوری داری برو بیمه رد کن که فردا پیرشدی به یکی هم بگی یه تیکه نون بده بهت نمیده
حالا این طناب منو زمین زده.تازه ندارم هم که بخوام ماهی ۴۰۰تومان بدم. توکل هم که بلد نیستیم هر کی میاد میگه به فکر ایندت باش منم میگم استاد طاهرزاده گفته بایدهمانطور گنجشک توکل میکنه باشکم خالی میادبیرون وباشکم پربرمیگرده باشی
اما باز هم شیطان وعده فقر مریضی گرفتاری وبی عزتی میده؟
بابا جان پدر جان تورو خدانگو این سئوال تویه حوزه مباحث من نیست
کامل پسرتونو کمک کنید تا بنده هم عاقبت به خیر بشم
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، یک کلمه بیش نیست اگر در حدّ معقول جهت کسب روزی تلاش کنید و در همهی موارد، انصاف را، آری! انصاف را رعایت نمایید، در سنّ پیری همانطور که روایتهای موجود در آن کتاب متذکر میشود؛ نهتنها در پیری درنمیمانید، بلکه راحتتر از دوران جوانی زندگی خواهید کرد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25115
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25119
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز و با تسلیت ایام ماه محرم و عزاداری حسینی خدمت شما و دوستان.در حدود یک ماه پیش در برنامه زاویه شبکه چهار با موضوع دین داری ایرانیان در بعد از انقلاب آقای مهدی نصیری و دکتر علیرضا شجاعی زند با هم مناظره کردند. دیدگاه ها و نظرات آقای نصیری برایم تعجب برانگيز بود. بحث درستی یا نادرستی حرف های ایشان نیست، از فردی با سابقه آقای نصیری انتظار زدن این حرف ها را نداشتم. آیا آقای نصیری اندکی دچار دگردیسی فکری شده اند و واقعیت های موجود را بر آرمانها ترجیح می دهند؟ دگردیسی ناگهانی ایشان را چگونه می توان توجیه کرد؟ نیروهای انقلابی باید چه واکنشی نسبت به این اظهارات آقای نصیری داشته باشند؟ خوشحال باید باشند یا نگران؟ نظر شما چیست؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مناظره را ندیدم، هرچند برای آقای دکتر شجاعیزند قائل به تفکر منصفانه هستم. آنچه متأسفانه موجب شده است که آقای نصیری بعضاً مواضعی بگیرند که شأن یک متفکر در این تاریخ نیست، همان مخالفتشان با تفکر فلسفی است. در حالیکه تفکر فلسفی نیز یکی از انواع تفکر است و حضرت امام تا آن اندازه بر تفکر فلسفیِ صدرایی تأکید دارند که گورباچف را دعوت به آن نوع تفکر مینمایند. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25119
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25120
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام
اگر در قرأن منظور از« ارض» کل آسمان و کهکشانها و کرات و خود این زمین هست و منظور از «سماوات»عالم غیب و مجردات هست چرا در المیزان ذیل ایه ۴ سوره جاثیه آمده است« و خلقت انسان علاوه بر اینکه موجودی است زمینی و مرتبط با ماده، نوع دیگری است از خلقت که با خلقت آسمانها و زمین اختلاف دارد برای اینکه آسمانها و زمین تنها موجودی مادی هستند....» در همین قسمت آخر گفته شده آسمانها و زمین، منظور ماده یعنی سماوات که در آیه ۳ امده یعنی آسمانهای مادی و مگر آسمان ماده تعداد دارد؟!!
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: در معنایِ آسمان و یا سماوات، باید با توجه به جملهای که مطرح میشود فهمید آیا منظور همین آسمانِ بالای سر ما است و یا آسمانِ غیب و معنا است؟ موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25120
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25122
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام.زندگی با فردی ک هیچ اعتقادی ب دین و قران و اهل بیت ندارد و با توجه ب اینکه سفارش شده ک از همسر تبعیت کنیم ایا زندگی با این فرد در جا زدن نیست و ایا تبعیت و محبت کردن ب او سرپیچی از حرف خدا نیست.؟؟؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان یک قاعدهی کلی داد و گفت زندگی با این افراد سرپیچی از حکم خدا است. زیرا عموماً این افراد بیش از آنکه معاند باشند، جاهلاند. باید برایشان دلسوزی نمود. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25122
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25123
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️با سلام
در کتاب جایگاه رزق انسان در هستی
صفحه 23
پاراگراف سوم
خط سوم
در ابتدا حدیثی از امام علی نقل شده بود که رزق دو نوع است یا تو به دنبال آنی یا آن به دنبال تو. همین!
اما در اینجا شما منسوب کرده اید به این حدیث که رزق یا به دنبال تو می آید یا هرچه بدوی به آن نمیرسی
این بخش به آن نرسیدن را بر چه اساس گفته اید؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنایِ سخن در رابطه با رزق مقسوم و رزق غیر مقسوم مطرح است به آن معنا که رزق غیر مقسوم که همان رزقی است که انسان به دنبال آن است و به آن نمیرسد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25123
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan