مرحوم آیت الله اراکی بیش از صد سال عمر کردند و یکی از مراجع بزرگ بودند. آیت الله استادی دوجلد کتاب در شرح حال ایشان نوشته اند بنام آئینه صدق و صفا. در این کتاب خاطره ای از دختر آیت الله اراکی نوشته شده است. آیت الله اراکی فرمودند که من می خواستم به مکه بروم و دوست داشتم که حجرالاسود را ببوسم ولی آنجا خیلی شلوغ است. من دیدم که پیرمرد هستم و نمی توانم جلو بروم. درکاروان تعدادی ورزشکار بودند و ما می خواستیم که بواسطه ی ایشان به طرف حجرالاسود برویم. این ورزشکاران دور ما را گرفتند ولی وقتی به نزدیک حجرالاسود رسیدیم موجی ما را حرکت داد و ما نتوانستیم به حجرالاسود نزدیک بشویم. من با خودم گفتم که چون تو به خدا تکیه نکردی حتی ورزشکاران هم نتوانستند حجرالاسود را ببوسند. انسان باید به خدا تکیه بکند.(ایشان دختری داشتند که بسیار پاک وعفیف بود) ایشان فرمودند: روزی دخترم به من گفت که من می خواهم به حج بروم ولی محرمی همراه من نیست و تنهایی سخت است. در طواف زن و مرد قاطی است و این کارسخت است، من چکار کنم ؟ آیت الله اراکی دوتا اسم خدا را به او یاد دادند: یا حفیظ یا علیم ( خدا تو را حفظ می کند و به تو چیزی یاد می دهد) و گفت که این را تکرار بکن. دختر ایشان وقتی برای طواف رفته بودند این دو اسم را تکرار می کردند. در طواف، ایشان امام زمان(عج) را دیدند و پشت سر حضرت طواف کردند و هفت دور طواف را انجام دادند. اگر کسی در کارهایش به خدا تکیه کند خدا کارهای او را درست می کند. آیت الله بهجت فرمودند که لازم نیست که ما به فرد گناهکار بگوییم که چه ذکری بگوید زیرا بر زبان او استغفر الله جاری می شود.
#استاد_فرحزاد
