.
♨️ درگذشت مادر سیدحسن نصرالله
🔹رسانههای لبنان از درگذشت مادر سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله خبر دادند.
از خداوند صبر جمیل و اجر جزیل برای سید مقاومت خواستاریم و برای شادی روح این مرحومه صلوات میفرستیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
📌 خبر فوری سراسری
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 عجب کلیپ نابی ……
من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم😭
#شهید_آل_هاشم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
تعدادی که علم تو را به سُخره گرفتند خوب تماشا کنند
این کتاب ها را بخرند و بخوانند تا شاید بفهمند
#رئیسی_عزیز
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
⚫️امام جمعه تهران: شهید #رئیسی_عزیز روز تعطیلی و پنجشنبه و جمعه نداشت/ با #تعطیلی_شنبه هامخالفیم ، با اعصاب مردم بازی نشود
سیداحمد خاتمی:
🔹کولهبار آقای رئیسی کولهبار بسیار پری از خدمت است. او پنجشنبه و جمعه نداشت و هر حادثهای که در کشور پیش میآمد به سرعت خودش را به محل حادثه میرساند و در این ۳۳ ماه ریاستجمهوری آرام و قرار نداشت. به این میگویند عمل صالح.
🔹وی با اشاره به مصوبه اخیر مجلس یازدهم مبنی بر تعطیلی شنبهها گفت: من هم همانند خطیب هفته گذشته نماز جمعه تهران، از این مصوبه ابراز گلهمندی میکنم و به نمایندگان مجلس میگویم که این چه مصوبهای بود که در اوج بمباران غزه داشتید. شما میگویید مشکل اقتصادی پیش میآید اما این مصوبه که تخریب اقتصادی بود. در سال جهش تولید شما میخواهید شنبه را تعطیل کنید. پنجشنبه که نیمه #تعطیل است و جمعه هم که تعطیل رسمی است. این کار تشبه با دشمن و استیلای اقتصادی دشمن بر ما بود.
🔹امیدواریم که در مجلس آینده با اعصاب مردم بازی نشود چرا که این کار، کار شایستهای نیست.
#شهید_جمهور🇮🇷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔺هرجا عفت باشد
نتیجه اش فرزندان عاقبت بخیر است
فرزندانی که همه بهشون افتخار می کنن
#حجاب
#حاج_قاسم
#رئیسی_عزیز
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
✍توییت میثم تمار
کسانی که دیروز با ۴ تا عکس کشف #حجاب که برا بی بی سی میفرستادن ، جو گرفته بودشون،
و خیال میکردن همه طرفدارشونن، نظام داره سقوط میکنه و میگفتن رفراندوم برگذار کنید.....
اینم از رفراندوم 😎😎😎
#لبیک_یا_خامنه_ای
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️شوخی رئیس جمهور با محافظانش در حاشیه سفر به مناطق سیل زده بلوچستان: شما برید، من هواتون رو دارم.
✍روحت شاد شهید
#شهید_جمهور
#رئیسی_عزیز
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🕊🌷🌷🕊🇮🇷🕊🌷🌷🕊
☘️رمان جذاب #اسطوره_ام_باش_مادر
☘️جلد چهارم؛ از روزی که رفتی
✍️قسمت ۷۱ و ۷۲
احسان در یکی از همان دیدارهای کوتاه بود که گفت:
_بعد ساعت کاری، وقت دارید درباره موضوعی صحبت کنیم؟
زینب سادات هنوز نگاه از چهره احسان میدزدید:
_خیلی مهمه؟
احسان سر به زیر لبخند زد:
_مهم که هست اما نه اندازه خستگی شما!
زینب سادات: _نه، خسته نیستم. گفتم اگه خونه بیاید صحبت کنیم بهتره. دوست ندارم دور از چشم خانواده باشه.
و احسان در دل گفت: " کی عقد کنیم یک دل سیر نگاهت کنم بانو! "
بعد آرام، طوری که زینب سادات بشنود گفت:
_چشم، چون درباره عقد میخواستم صحبت کنیم، بهتره که همه باشن. فقط شما یک پیش زمینه داشته باشید که شیدا ده روز دیگه از ایران میره.
حرف نگفته احسان را زینبش فهمید!
دل نگران عقدی بود که مادرش نباشد. هر چند که شیدا، همیشه شیدا بود اما مادر است دیگر! دلت محبت مادر نخواهد، دل نیست؛ سنگ است!
احسان رفت و زینب سادات به کارش مشغول شد.
از اتاق کناری صدای همکارانش را شنید که گفتند:
_چند ماه هست احسان همه شیفتهاشو با این دختره برمیداره! اینقدر قیافه علیه السلامی داره که هیچکس بهش شک نکرد.
و صدای دیگری گفت:
_اما من شک کردم! بعدش احسان گفت دختر خالهاش هست، گفتم شاید نقشه مادرهاشون باشه! اصلا به نظر من، مادر احسان، مجبورش کرده با این دختره ازدواج کنه! احسان با اون تیپ و هیکل، اصلا به این دختره میاد؟
نه مادری دارد که خواهرش را اجبار کند و نه مادر احسان او را میخواهد...
خدا حواست هست؟
اینجا دل بندهای را میشکنند که نه مادر دارد، نه پدر!
.
.
.
.
احسان به همراه رهایی اش، مقابل زهرا خانم و زینب سادات نشسته بود.
زهرا خانم گفت:
_بگو مادر! خجالت نکش. غریبه بین ما نیست، راحت باش!
احسان گفت: _یک درخواستی دارم از شما! نمیدونم یا مطرح شدنش چه فکری درباره من میکنید.
رها گفت: _ما قضاوتت نمیکنیم پسرم! بگو
احسان نفس گرفت و پشت هم گفت:
_شیدا ده روز دیگه میره! دوست دارم در مراسم عقد باشد. لطفا اگه مخالف هستید یا در این مدت نمیشه مراسم گرفت، یا هر دلیل دیگه ای، بگید!
رها گفت: _شیدا مادرت هست و حق داری بخواهی تو مراسم عقدت باشد.
احسان: _شیدا رفتار خوبی با زینب خانم نداشت! میدونم...
زینب سادات حرف احسان را قطع کرد:
_به نظرم بهتر باشد زودتر اقدام کنیم. حالا چون ده روز هستند دلیل نمیشه ما روز آخر مراسم بگیریم. شاید ایشان روزهای آخر برنامه خاصی داشته باشند.
زهرا خانم گفت:
_شما خریدها را انجام بدهید، ما هم به مراسم میرسیم.
وقت رفتن، احسان در کنار زینب سادات ایستاد و با لبخند گفت:
_ممنون.
زینب سادات پرسید:
_برای چه؟
احسان گفت:
_برای همه چیز...
رفت و زینب سادات هم لبخندی زد.
.
.
.
به خواست زینب سادات، مراسم در خانه بود. مهمان ها بیشترشان اقوام خاندان زند بودند.
زینب سادات در آن پیراهن سفید و ساده، با آن چادر زیبا با طرح های محو، آرایش ملایمی که با رو گرفتن از نامحرمان پنهان شده بود، در کنار احسان نشست.
شیدا کنار پسرش ایستاده بود. هر چند
راضی به این وصلت نبود، اما آبروداری میکرد. مقابل احسان و زینب سادات ایستاد.
نگاه هر دو را که جلب کرد، گفت:
_امیدوارم خوشبخت باشید. امیدوارم هیچ وقت از انتخابتان پشیمان نشوید. امیدوارم همیشه عاشق بمانید. من اگر گفتم نه، پای بدجنسی من نگذارید. پسرها شبیه پدرها میشوند. امیر هم اول خیلی با پدرش فرق داشت اما به مرور تمام افکار و عقاید و رفتارهای پدرش در او ظاهر شد. اگر میخواهی زنت را خوشبخت کنی، مثل پدرت نباش! تفاوت خانواده ها را ببین! باید خیلی ثابت قدم باشی احسان! صدرا را ببین و الگو کن! اگر تا سفر بعدی من این زندگی دوام آورد، آن وقت یک کادوی خوب پیش من دارید. آن موقع است که تو عروس من میشوی!
بعد صورت احسان و زینب سادات را بوسید و زیر گوش زینب سادات گفت:
_خوشبخت باش و پسرم را خوشبخت کن. زندگی با ما برایش خوب نبود. تو زندگی خوبی برایش بساز! بخاطر مادرت هم متاسفم! مادرت تنها زن چادری بود که من از ته دل او را قبول داشتم.
بعد رفت و به خوشآمدگویی هایش مشغول شد. بالاخره مادر داماد بود!
عاقد آمد!
جای خالی آیه در چشمان چند نفر، زیادی پر رنگ بود. زینب سادات تمام جاهای خالی را بغض کرد. بغض کرد برای آیه ای که نبود. برای ارمیا و سیدمهدی که نبودند! برای حاج علی و فخرالسادات. چقدر جای خالی دارد این جشن! چقدر همه هستند و او نیست. مادر نیست...پدر نیست...
دست آشنایی روی دستش نشست. ایلیا کنارش روی زمین نشسته بود و دست خواهرش را گرفته بود. او هم بغض داشت و صدایش میلرزید:
_داداش احسان! من فقط همین یک دانه خواهر را دارم! ما را از هم جدا نکنید!
احسان برادرانه نگاهش کرد:....
☘️ادامه دارد.....
✍️نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ نام مناسب ترین واژه ها
بہ رسم محبت بہ نام خدا
آغاز هر ڪلامے،نام خداے یڪتا
همواره مے برم من،
نام مقدسش را بہ نام
گشاینده ڪار ها ز نامش
شود سهل، دشوار ها
🌸 الهے بہ امید تو 🌸
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa