♨️ قطر کشورهای اروپایی را به قطع گاز تهدید کرد
🔹قطر تهدید کرده است که اگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا قوانین جدید و سختگیرانه خود را در قبال حقوق بشر، کار و انتشار گازهای کربن اجرا کنند، ارسال گاز به این کشورها را قطع خواهد کرد.
🔹سعد الکعبی وزیر انرژی قطر به فایننشال تایمز گفت که اگر کشورهای اتحادیه اروپا جریمه های عدم پایبندی به مقیاسها و استانداردهای اقلیمی را اجرا کنند، دوحه صادرات گاز طبیعی مایع خود را به این اتحادیه متوقف خواهد کرد.
🔹 قوانین اقلیمی جدید اتحادیه اروپا کشورهای عضو این بلوک را ملزم کرده است تا حداقل ۵ درصد از درآمد این شرکتها را به عنوان جریمه در نظر بگیرند.
🔹کعبی در این مصاحبه گفت: در صورت اجرای این قانون، من اگر قرار باشد در سفر به اروپا ۵ درصد از درآمدم را از دست بدهم، به اروپا نخواهم رفت. من بلوف نمی زنم. پنج درصد از درآمد شرکت «قطر انرژی» به معنای ۵ درصد از درآمد دولت قطر است. این پول مردم است. بنابراین من نمی توانم چنین پولی را از دست بدهم.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
✍آیا میدانستید انصارالله اسرای صهیونیستی در یمن دارد؟
لیبرمن امروز گفت برخورد ما با حوثی ها باید از حالت دفاع به حمله تبدیل شود وگرنه «خطاب به نتانیاهو » منتظر موشک های بعدی باش.
باید مراکز انرژی و بندرها را هدف قرار دهیم ، یا اینکه از راه دیپلماتیک وارد معامله بشویم و اسرای خود را آزاد کنیم .
خیلی روشن است که نتانیاهو اهمیتی برای زندگی اسرای خود در دست حوثی ها قائل نیست ، چون در تمام تلاش های قبلی موفق به آزاد کردن آنها نشدیم .
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ دستور وزارت نفت به پمپ بنزینها: نمایشگر مبلغ را ۸ رقمی کنید/ یک خبرگزاری: مقدمات افزایش قیمت بنزین آغاز شد؟
🔹صبح امروز نامهای مبنی بر افزایش تعداد نمایشگر های دیسپنرها و تلمبهها در شبکههای اجتماعی منتشر شد که گمانه زنی های افزایش قیمت بنزین را افزایش داد.
🔹در بخشی از این نامه آمده است: ضروری است تا پایان ماه جاری نسبت به تبدیل نمایشگرهای دیسپنرها و تلمبهها با اولویت ویژه دیسپنسرهای نفت گاز به نمایشگرهایی با قابلیت نمایش قیمت کل حداقل ۸ رقم و قیمت واحد ۶ رقم اقدام لازم صورت پذیرد.
🔹رئیس جایگاه داران گفت: این اقدامی است که به صورت متناوب است و هر چند وقت یکبار نمایشگرها و تلمبهها مورد بازنگری قرار میگیرد. این شمارندهها برای مشخص کردن میزان لیتر و قیمت است.
🔹وی در پاسخ به این سوال که آیا چنین اقدامی در راستای افزایش قیمت بنزین صورت گرفته است یا خیر، خاطر نشان کرد: ارقام نمایشگرها قرار است از ۶ رقم به ۸ رقم افزایش پیدا کند.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
💠💠💠🔰🔰🔰💠💠💠
🕊بِسْــمِـ اللهِ القــاصِـــمـِ الجَـــبّاٰریــــنٖ 🕊
💠رمان معمایی، امنیتی و دخترانه #شهریور
✍ قسمت ۳
💠فصل یک: شاهنامه
شهریور ۱۴۱۱، اصفهان، ایران.
چمدان را به سختی دنبال خودم میکشم. با این که قبلا چندبار ایران آمده بودم، الان همهچیز برایم تازگی دارد. هوای ایران را عمیق نفس میکشم و با چشم، لحظهلحظهاش را عکس میگیرم. مثل همیشه است: تمیز، امن، پرجنبوجوش.
ویترین مغازهها و تابلوهای تبلیغاتی فرودگاه چشمک میزنند. سالن نوساز و بزرگ، از تمیزی میدرخشد و طرحهای سنتی ایرانی نقش بسته بر دیوارهای فرودگاه، ورودم به اصفهان را خوشآمد میگویند.
داخل سالن خبری از گرمای هوای بیرون نیست. همهمه مسافرها و پیجر فرودگاه، آهنگ زندگی مینوازد.
ناگاه، هیکل مشکی و بزرگی، کل میدان دیدم را اشغال میکند. دو مرد درشتهیکل با کت و شلوار مشکی، مقابلم ایستادهاند و با چشمان خالی از احساس، کارت شناساییشان را نشانم میدهند:
_لطفا با ما بیاید.
دستم میرود روی روسریام تا مطمئن شوم سر جایش هست و عقب نرفته. عرق سرد مینشیند روی پیشانیام. در دل به خودم میگویم: آروم باش دختر... هیچی نیست.
- ببخشید، مشکلی پیش اومده؟
صدای آرسن را میشناسم که از پشت سر دوتا مرد کت و شلواری به گوش میرسد. یکی از مردان، برمیگردد به سمت آرسن. آرسن مقابلشان مثل یک بچه است مقابل پدرش، کوتاه و بیدستوپا. دست روی سینه آرسن میگذارد و آرام هلش میدهد: _نه، بفرمایید.
آرسن سکندری میخورد به عقب. مرد دیگر، با دست هدایتم میکند به سمت حفاظت فرودگاه. آرسن میدود دنبالمان:
_من برادر ایشونم.
-برادر من مُرده؛ پسره خنگ.
این جمله فقط از ذهنم رد میشود و حیف که نشد به زبان بیاورمش. احمقِ به دردنخور! آن وقتی که باید میآمد نیامد؛ حالا هم بودنش هیچ فایدهای ندارد.
مردها بیتوجه به آرسن، دو سوی من را احاطه میکنند تا برویم به حفاظت. تا برسیم به حفاظت فرودگاه، هزاربار از خودم میپرسم مشکل کجاست و قرار است چه بلایی سرم بیاید؛ اما زبانم قفل شده و نمیتوانم چیزی بپرسم. شاید هم مغزم هشیارانه زبان را قفل کرده تا با گفتن جملات بیهوده، کار را خرابتر از این نکنم. با پای لرزان و نفسی که به سختی میآید و میرود، خودم را به میز اتاق حفاظت میرسانم. پشت میز مینشینم و سرم را به دستانم تکیه میدهم.
مردی جوان، سیاهپوش و با لباس شخصی، مقابلم مینشیند. میگوید:
_خانم «آریل اباعیسی»؟
سرم را تکان میدهم. در خودم جمع میشوم، سرم را پایین میاندازم و گذرنامهام را نشانش میدهم.
بدون این که به گذرنامه نگاه کند، میگوید: _برای چی اومدین ایران؟
تمام نیرویم را متمرکز میکنم روی حنجرهام تا صدایم نلرزد:
_من... دانشجو هستم... بورسیه... سفارت لبنان...
جملهام که تمام میشود، حس میکنم نفسم هم تمام شده. فارسی حرف زدن هیچوقت به اندازه الان برایم سخت نبود!
مرد میگوید:
_چه رشتهای؟
-اَ... ادبیات فارسی...
_فارسی رو کجا یاد گرفتید؟
-س... سفارت ایران...
به ذهنم فشار میآورم تا کلمات را کنار هم بچینم و اضافه کنم:
-م... م... من... عا... شق... ای... را... نم...
این جمله یکی از اولین جملاتی بود که یاد گرفتم؛ اما حالا گفتنش مثل جان کندن است.
مرد میپرسد:
_مسیحی هستید؟
بین راست و دروغ میمانم؛ فقط لحظهای. و بعد، دروغ را انتخاب میکنم:
-بله.
سریع لبانم را جمع میکنم داخل دهانم. مسیحی نیستم. مسلمان هم نیستم. من خودمم؛ بدون تعلق به هیچ دین و کشور و نژادی.
💠ادامه دارد.....
✍ نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
منبع
https://eitaa.com/istadegi
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💠💠💠🔰🔰🔰💠💠💠
🕊بِسْــمِـ اللهِ القــاصِـــمـِ الجَـــبّاٰریــــنٖ 🕊
💠رمان معمایی، امنیتی و دخترانه #شهریور
✍ قسمت ۴
مرد با دیدن لرزش دست و عرق پیشانی و لکنت زبانم، پارچ روی میز را برمیدارد و یک لیوان کاغذی را برایم پر میکند. لیوان آب را هل میدهد به سمتم و سریع آن را میقاپم. آب را یک نفس سر میکشم. دلم درد میگیرد و تهوع میافتد به جان معدهام. دیگر کنترل فک و دندانم را ندارم و با صدای بلندی به هم میخورند. زانویم میپرد بالا و پایین. پلکهایم را برهم فشار میدهم تا در فضای سیاه مقابلم، کلمات را به یاد بیاورم:
_چ... چرا... م... منو...
بیشتر از این به یاد نمیآورم؛ نه فارسی را و نه عربی را.
مرد میگوید:
_اخیرا با پدر واقعیتون تماس داشتید؟ یا نزدیکان ایشون؟
دستم را میگذارم روی سینهام تا قلبم را بالا نیاورم. اتاق دور سرم میچرخد.
پدر واقعی...
چنین موجودی سالهاست مرده و دفن شده در ذهنم؛ اما ناگاه از گور میآید بیرون؛ با صورت و دستانی خونآلود. با بدنی متلاشی و گندیده. مثل یک زامبی. هجوم میآورد به سوی من؛ اما پاهایم را حس نمیکنم برای فرار.
الان است که بمیرم.
و میمیرم.
***
«مرصاد» دستش را کوبید روی میز:
_کی بهتون گفت سرخود کاری انجام بدین؟
این را انقدر بلند گفت که رگهای گردنش ورم کردند. افسر حفاظت فرودگاه، انگار که صدای مرصاد را نشنیده باشد، دست به سینه و خیره به میز، شانه بالا انداخت:
_شما مافوق ما نیستید.
مرصاد دست به کمر زد و نفس عمیق کشید. دور خودش چرخید و دوباره انگشت اشارهاش را به سمت افسر حفاظت گرفت: _اگه کوچکترین اتفاقی براش بیفته، همهمون باید جواب پس بدیم. به دولت خودمون، دولت لبنان، رسانهها، کوفت، زهر مار...
افسر حفاظت صدایش را کمی بالا برد:
_آقای محترم! من فقط وظیفه روتینم رو انجام دادم. حال اون خانم هم الان خوبه و هیچ مشکلی نیست. لازم نیست شما دخالت کنید.
مرصاد خندید؛ عصبی و خشمگین:
_من دخالت کردم یا شما؟
افسر حفاظت سعی کرد آرام بماند:
_با توجه به شرایط اخیر، ما وظیفه داریم سوابق اتباع خارجی رو بررسی کنیم و نسبت به اتباعی که شرایط خاص دارن حساس باشیم.
-احیاناً لازم نبود قبلش یه استعلام از ما بگیرین؟
افسر حفاظت سکوت کرد. سرش را به سمت دیگری چرخاند و پشت گردنش را ماساژ داد. مرصاد به سمت در رفت؛
اما قبل از این که آن را باز کند، برگشت سمت افسر حفاظت:
_ما هم بهش مشکوک بودیم؛ ولی بررسیهای میدانی نشون میده پاکه و هیچ ارتباطی با داعش یا گروههای تروریستی دیگه نداره. بیشتر از این کشش ندین و بذارین بره.
***
گلویم میسوزد از تشنگی. سیاهی مطلق احاطهام کرده است و برای فرار کردن از آن، چشمانم را باز میکنم. نور خودش را میکوبد به چشمانم و این یعنی هنوز زندهام.
دختری بالای سرم ایستاده، با مانتو و شلوار و مقنعه سبز، دست به سینه و خیره به من. میگوید:
_حالت خوبه؟
سی ثانیه طول میکشد تا جملهاش در ذهنم فهم شود و آنچه در ذهن دارم را، به زبان فارسی ترجمه کنم و به زبان بیاورم: _خوبم... اینجا... کجا...
-میتونی بلند شی؟
به دستانم تکیه میکنم برای نشستن. علامت یگان حفاظت روی سرآستین دختر، نشان میدهد از ماموران حفاظت فرودگاه است. دختر از اتاق بیرون میرود و وقتی برمیگردد، آرسن هم پشت سرش است. حتی اینجا هم دیدنش نمیتواند خوشحالم کند؛ فقط هورمونی به نام «انگیزه کشتن آرسن» ترشح میشود در تمام بدنم.
دختر به آرسن میگوید:
_اگر حالشون خوبه، میتونید ببریدشون. مشکلی نیست.
آرسن، با سربهزیریِ چندشآورش لبخند میزند و تشکر میکند. دختر باز هم دست به سینه، گوشهای از اتاق میایستد و منتظر رفتنمان میشود. آرسن زانو میزند کنار تخت که حتما برای استراحت کارمندان فرودگاه است.
💠ادامه دارد.....
✍ نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
منبع
https://eitaa.com/istadegi
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ رسایی: سیاست اشتباه گرانسازی دلار تا چه زمانی ادامه دارد؟/ مدافعان سیاست افزایش قیمت دلار پاسخگو باشند
🔹۴۵ سال است دلار را گران میکنند تا جلوی گرانی آن را بگیرند ولی گرانتر میشود!
ـــ دلار بود ۷ تومان،
ـــ شد ۴۰ تومان، شد ۶۰ تومان،
ـــ شد ۱۱۰ تومان، شد ۱۷۰ تومان،
ـــ کردیم ۳۰۰ تومان، ۸۰۰ تومان، ۱۲۲۶ تومان،
ـــ شد ۲۵۰۰ تومان، شد ۴۲۰۰ تومان، ۲۸۵۰۰ تومان
ـــ و سال آینده قیمت آن را کردیم ۳۸۵۰۰ که الان رسیده به ۷۶ هزار تومان!
🔹آیا طرفداران این سیاست نباید پاسخ دهند؟
🔹۱۱ بار تکرار یک اشتباه اسمش چیست؟
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ گمانهزنیهای افزایش قیمت بنزین تکذیب شد
شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی:
🔹وزارت نفت هیچ برنامهای برای تغییر قیمت بنزین در دستور کار ندارد و اصولا اختیاری بابت انجام این کار ندارد و لذا هرگونه گمانهزنی در فضای مجازی را قویا تکذیب مینماید.
🔹در خصوص نفتگاز (گازوئیل) مورد نیاز مصرفکنندگان به ویژه بخش حمل و نقل (ناوگان دیزلی)، هیچگونه افزایش قیمتی به میزان سهمیه تخصیصی به ناوگان در دستور کار نیست
🔹در خصوص تغییر نمایشگر دیسپنسرهای جایگاههای عرضه سوخت، اعلام میدارد بهروزرسانی زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری در جایگاههای عرضه سوخت بر اساس روال عادی فعالیتهای این شرکت بوده است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ اظهارات نتانیاهو علیه ایران و محور مقاومت
نخستوزیر اسرائیل جعلی در اظهاراتی ستیزهجویانه و همسو با دیگر سیاستهای جنگ افروزانه خود:
🔹«همانطور که علیه محور شرارت ایران اقدام کردیم و موفق شدیم، علیه حوثیها (یمن) نیز اقدام خواهیم کرد.»
✍باید جواب این نادان رو داد
موفقیت یعنی تعیین هدف و سپس دستیابی به هدف تعیین شده!
نتانیاهو سه هدف تعیین کرد:
۱_ نابودی حماس
۲_ برگرداندن اسرا
۳_ کوچ اجباری مردم غزه.
هیچ کدام محقق نشد.
آنچه دیدیم جنایت بود نه موفقیت
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️واکنش محمد علی الحوثی به تهدید نتانیاهو:
نتیجه حتمی که بر سر نتانیاهو خواهد ریخت و باید قبل از تهدید یمن خوب درک کند اینست که رژیم او جعلی و موقت هست .
سرنوشت حتمی مظلومان و مستضعفین ، پیروزی است.
به زودی سرنوشت شخصی او زندان یا برکناری خواهد بود .
هرچقدر سعی بکند برای ماندن در حکم از راه حل نظامی استفاده کند .
سرنوشت او و تمام طاغیان جهان ,«وقتی فساد در زمین زیاد کردند خدا عذاب اش را روی سر اینها خواهد ریخت »
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ نامه کمیسیون امنیت ملی به دیوان عدالت اداری درباره ابطال حکم انتصاب ظریف
🔹سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی از ارسال نامهای از سوی رئیس این کمیسیون به دیوان عدالت اداری و درخواست از این دیوان برای ابطال حکم انتصاب محمدجواد ظریف به علت مغایرت قانونی و بر اساس مواد ۸۶ و ۱۳ قانون دیوان عدالت اداری خبر داد.
🔹به گفته ابراهیم رضایی، طبق ماده یک قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس مصوب مجلس، تمامی دستگاههای اجرایی موظف هستند در انتصاب افراد به مشاغل حساس، از مراجع سهگانه شامل وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و قوه قضاییه استعلام کنند. در صورتی که انتصابی بر خلاف این استعلام صورت گیرد، آن انتصاب غیرقانونی خواهد بود.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari