eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
489 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.2هزار ویدیو
70 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼در آستانه‌ی (ص) و (ع) ضریح مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام گل‌آرایی شد. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دستورالعمل امام باقر علیه‌السلام برای فرزنددار شدن و رزق با برکت 🎙استاد عالی ✅تمدن سازی نوین اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/1979252750C33ed740bf9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 کلاهبرداری از مخاطبین بیچاره با عنوان های قانون جذب و موفقیت و شکرگزاری و درامد از ایتا در ۵ روز!!! آخه دروغگو کی توی ۵ روز به درامد بالا میرسه غیر از راه دزدی! ⭕️⭕️⭕️⭕️ @IslamlifeStyles
💢 بردن دانشجوها سر صحنه پرتاب ماهواره 😍 از خود پرتاب ماهواره مهم‌تر بود چون این دانشجو تا آخر عمر دیگه خودتحقیر نمیشه دمت گرم امیرعلی زنده باشی سردار 🇮🇷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
به اونایی که میگن اگه نفت میفروشیم پولش کو بگین پولش داره صرف کارای عمرانی و تولیدی میشه مثل همین بلندترین خط ریلی ایران، راه‌آهن مشهد ـ بیرجند ـ زاهدان با اعتبار ۱.۷میلیارد یورو که گره گشای مسائل مهمی در جابجایی مسافر و بار کشور و همچنین اتصال شمال به جنوب کشور خواهد بود 🗣 🇮🇷الف_ میرزایی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅دریادار ایرانی: مقام معظم رهبری امر کردند نیرویی دریایی باید در شان مردم ایران باشد، از ایشان پرسیدیم شان مردم ایران چیست؟ ایشان فرمودند : بی نهایت ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥رژه جالب در حضور رهبر انقلاب در دانشگاه امام حسین (ع) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏🌿』 💕اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن یه‌سلامم‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! 💕السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💕یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن 💕و یا شریڪَ القران 💕ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے 💕و مَولاے الاَمان الاَمان🌱 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
❥•❤️ دلبــ(حسن)ـــر ❤️•❥• ✦ بیـن تاریکی دُنیـا،نَظـری کَرد به مـا ✦ ما هدایت شُدۀ چهره ی ماهِ "حَسَنیم" 🍃 💚 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
❤ چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟ اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟ اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟ بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟ دلم قرار ندارد خودت که میدانی چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟ ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم بعید نیست همین روزها که جا بزنم اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟ به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست مگر دوباره سری رو به کربلا بزنم صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم "ای سر آغازترین روز خدا صبح‌بخیر" به امیدی که جوابی ز شما می آید گفتم از دور سلامی به شما صبح‌بخیر 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم سیداصغر چرغندی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 حضرت مهدی(عج) در تشرف بغلی فرمودند: 🔴 شیعیان ما، جان ما هستند مگر ممکن است ما جان خود را فراموش کنیم؟! 🔹 او فراموش نمیکند تو هم فراموش نکن .. 🎙 استاد عاملی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ماجرای راننده کامیونی که با (عج) دیدار کرد 🎙استاد عالی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچی عراقیها تو مناسبتهای مختلف پیاده روی دارن، بجاش یمنی ها تجمعات عظیمی برگزار میکنن 😊 ببینید چه جمعیتی جمع شده برای مراسم مولد النبی 😍 به همین مناسبت پرچمهای سبز دست میگیرن ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فقط تو صنعا و صعده نیستا، بقیه شهرها هم این تجمع بزرگ برگزار میشه 👏👏 به نظرم حیفه ما تو ایران عقب بمونیم و این مراسمات پرشور رو برگزار نکنیم. برای رسول الله هرکاری کنیم کمه ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
23.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 (ص) 💐برسد به گوش جهانیان 💐دو جهان به نام محمد است 🎙 صابر خراسانی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝یار اومده ... دلدار اومده ... احمد مختار اومده ... 🎙نماهنگ بسیار زیبای گروه نجم الثاقب بمناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفرصادق (ع) 📎 📎 📎 📲مرجع رسمی نغمه‌ های ماندگار 🆔 @Nava_iranseda 👈
میخوای تو هم تو جشن بزرگ (ص)، پیامبر مهربانی ها سهیم باشی؟ کادوی تولد چی داری برای پیامبرت؟؟ یه پیشنهاد دارم: چقدر خوب میشه اگه ما هم به عنوان امت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و شیعیان مکتب امام جعفر صادق (علیه‌السلام) به این دو بزرگوار هدیه بدیم... 🌺 چند شاخه گلِ صلوات 🌺 به نیابت از شهدامون و به نیت تعجیل در فرج صاحب الزمان، ان شاءالله اگه موافقی بزن رو لینک پایین و خودت تعداد هدیه ات رو انتخاب کن، فقط کافیه رو علامت ثبت بزنی و تعداد دلخواهت رو ثبت کنی https://EitaaBot.ir/counter/765 خسیس نباشی هاااا😉 حتی یک شاخه گل هم بهتره از هیچی است😊 تازه میتونی زرنگ باشی و با ارسال این پیام برای دوستات، تو ثواب صلوات اونا هم شریک شی😉 ان شاءالله که هدیه ات، بی جواب نمی مونه😊 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁لطفِ خدا🍁
#ختم_صلوات میخوای تو هم تو جشن بزرگ #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)، پیامبر مهربانی ها سهیم باشی؟ کادوی تو
عزیزان، هرچندبار و هرچندتا که بخواین، میتونید ثبت صلوات بزنید، اگه یه سری فرستادین، دوباره بزنین رو لینک و تعداد جدید اضافه کنید اجرتون با صاحب الزمان (عج) تا فردا شب، لینک باز است، بعد تعداد نهایی رو تو کانال اعلام میکنیم امیدوارم با اهدای صلوات، خیر دنیا و آخرت هردو نصیبتون بشه حاجت روا باشین ان شاءالله🌺 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑استاد قرائتی: کسانی که بی‌حجاب هستند خدا ازشون انتقام میگیره! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
‏حقوق بشر يعني بلال حبشي سياه پوست مبلغ دينت باشد و سلمان كه از نژاد غير عرب است را از اهل بيت خود بداني اين تفكر (ص) است که هیچ گونه اثری از نژادپرستی در آن وجود ندارد. ‎ 🌺 (ص) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خاطره طنز 😁 💉 جوهر نمک به جای الکل 🎙حسین یکتا 🌹 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🌺 هفدهم ربیع الاول جزو ۴ روز سال است که به فضیلت روزه ممتاز است. روزه گرفتن در این روز معادل یک سال روزه گرفتن است. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود سر چشمه خیر و برکات است صلوات! (ص)🌺 (ع)💫 🌺 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۹۳ و ۹۴ سه ماه بود که ارمیا به خود آمده بود! کلاه کاسکتش را از سرش برداشت.نگاهش را به در خانه‌ی صدرا دوخت. چیزی در دلش لرزید. لرزه‌ای شبیه زلزله! "چرا رفتی سید؟ چرا رفتی که من به خود بیایم؟ چرا داغت از دلم بیرون نمیرود؟ تو که برای من غریبه‌ای بیش نبودی! چرا تمام زندگی‌ام شده‌ای؟ من تمام داشته‌های امروزم را از تو دارم." در افکار خود غرق بود که صدای صدرا را شنید: _ارمیا... تویی؟! کجا بودی این مدت! ارمیا در آغوش صدرا رفت و گفت: _همین حوالی بودم، دلم برات تنگ شده بود اومدم ببینمت! ارمیا نگفت گوشه‌ای از دلش،... نگران زن تنها شده‌ی سیدمهدی است.نگفت دیشب سیدمهدی سراغ آیه را از گرفته است، نگفت آمده دلش را آرام کند. وارد خانه شدند، رها نبود ، و این نشان از این داشت که طبقه‌ی بالا پیش آیه است! صدرا وسایل پذیرایی را آماده کرد و کنار ارمیا نشست: _کجا بودی این مدت؟ خیلی بهت زنگ زدم؛ هم به تو، هم به مسیح و یوسف؛ اما گوشیاتون خاموش بود! ارمیا: _قصه‌ی من طولانیه، تو بگو چی کارا کردی؟ از جنس رها خانم شدی؟ یا اونو جنس خودت کردی؟ صدرا: _اون بهتر از این حرفاست که بخواد عقب گرد کنه مثل من بشه! ارمیا: _خب چیکار کردی؟ صدرا: _قبول کرد دیگه، اما حسابی تلافی کردها! ارمیا: _با مادرت زندگی میکنید؟ صدرا: همسایه‌ی آیه خانم شدیم، یکماهی میشه که رفتیم بالا و مستقل شدیم! ارمیا: _خوبه، زرنگی؛ سه ماه نبودم چقدر پیشرفت کردی، حالا خانومت کجاست؟ صدرا: _احتمالا پیش آیه خانومه، دیگه نزدیک وضع حملشه، یا رها پیششه یا مادرم یا مادر رها! حاج علی و مادرشوهر آیه خانمم فردا میان! ارمیا: _چه خوب، دلم برای حاج علی تنگ شده بود. صدای رها آمد: _صدرا، صدرا! صدرا صدایش را بلند کرد: _من اینجام رها جان، چی شده؟ مهمون داریما! یاالله... در داشت باز میشد که بسته شد و صدای رها آمد: _آماده شو باید آیه رو ببریم بیمارستان، دردش شروع شده! صدرا بلند شد: _آماده شید من ماشین رو روشن میکنم. ارمیا زودتر از صدرا بلند شده بود. "وای سید مهدی... کجایی؟! جای خالی پ کند؟ شاید در روزهای کودکی می ر می ِی تو را چه کسی پر میکند؟ شاید در روزهای کودکی، میشد جای خالی کلمات را پر کرد، اما امروز چه کسی می‌توانست جای خالی تو را پر کند؟" صدرا کلید خودرواش را برداشت. محبوبه خانم با مادر رها برای پیاده‌روی رفته و مهدی را هم با خود برده بودند. رها مادرانه خرج میکرد برای آیه‌اش! آیه فریادهایش را به زور کنترل میکرد، و این دل رها را بیشتر می‌آزرد. عزیز دلش، دلش هوای مردش را کرده بود! زیر لب مهدی‌اش را صدا میکرد... ارمیا دلش به درد آمده بود ، از مهدی مهدی کردن‌های آیه... کجایی مرد؟ کجایی که آیه‌ی زندگی‌ات مظلومترین آیه‌ی خدا شده است. ارمیا دلش فریاد میخواست. "سید مهدی! امشب چگونه بر آیه‌ات میگذرد؟ کجایی سید؟ به داد همسرت برس!" آیه را که بردند، ارمیا بود و صدرا. انتظار سختی بود. چقدر سخت است که مدیون باشی تمام زندگی‌ات را به کسی که زندگی‌اش را در طوفان‌های سخت، رها کرد تا تو آرام باشی! " چه کسی جز تو میتواند پدری کند برای دلبندت؟ چطور دخترک یتیم شده‌ات را بزرگ کند که آب در دلش تکان نخورد؟ شب‌هایی که تب میکند دلش را به چه کسی خوش کند؟ چه کسی لبخند بپاشد به صورت خسته‌ی همسرت که قلبش آرام بتپد؟ سیدمهدی! چه کسی برای آیه و دخترکت، میشود؟!" صدرا میان افکارش وارد شد: _به حاج علی زنگ زدم، گفت الان راه می‌افتن. ارمیا: _خوبه! غریبی براشون اوضاع رو سخت‌تر میکنه! صدرا: _من نگران بعد از به دنیا اومدن بچه‌ام! ارمیا: _منم همینطور، لحظه‌ای که بچه رو بهش بدن و همسرش نباشه بیشتر عذاب میکشه! صدرا: _خدا خودش رحم کنه؛ از خودت بگو، کجا بودی؟ ارمیا: _برای ماموریت رفته بودیم سوریه! صدرا: _سوریه؟! برای چی؟ ارمیا: _همه برای چی میرن؟ صدرا: _باورم نمیشه! ارمیا: _راهیه که و جلوم گذاشتن! صدرا: _اونجا چه خبر بود؟ ارمیا: _میخوای چه خبری باشه؟ جنگ و مرگ و خاک و خون! راستی...آیه خانم کسی رو ندارن؟ هیچوقت ندیدم کسی دور و برشون باشه جز رها خانم! صدرا: _منم تو این سه چهار ماه کسی رو جز پدرش و مادرشوهرش و سیدمحمد ندیدم، یه روز از رها پرسیدم! این دختر عجیب تنهاست ارمیا! رها میگفت مادر آیه خانم، مادرشو چند سال پیش از دست داد، یه برادر داشته که چهار ساله بوده تو یه تصادف عجیب میمیره! مثل اینکه میخواستن برن مسافرت. آیه خانم و برادرش تو کوچه.... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۹۵ و ۹۶ این دختر عجیب تنهاست ارمیا! رها میگفت مادر آیه خانم مادرشو چند سال پیش از دست داد، یه برادر داشته که چهار ساله بوده تو یه تصادف عجیب میمیره! مثل اینکه میخواستن برن مسافرت. آیه خانم و برادرش تو کوچه کنار ماشین بودن که مادرشون صداش میزنه. همون لحظه حاج علی میخواسته ماشین رو جابه‌جا کنه. ماشین که روشن میشه برادرش میدوئه بره پیش پدرش، حاج علی که داشته دنده عقب میرفته، نمیبینه و برادر آیه خانم تو اون حادثه میمیره! همسر حاج علی هم که افسرده میشه و مجبور به عوض کردن خونه میشن! بعد از فوت همسرش هم خونه رو فروخته و یه خونه کوچیکتر گرفته و باقی پولشو داد به دامادش که بتونه خونه‌ی بهتری کرایه کنه! ارمیا: _روز اولی که خونه‌شون رو دیدم فکر کردم بچه پولدار بوده، همه‌ش اشتباه فکر کردم! صدرا: _همه اشتباه میکنن. ارمیا: تو که زندگینامه‌ی خانواده‌ش رو درآوردی، نفهمیدی عمویی، عمه‌ای، خاله‌ای، دایی‌ای چیزی نداره؟ صدرا ابرو بالا انداخت: _نکنه قصد ازدواج داری؟ لحنش شوخ بود و لبخند بدجنسی روی لبانش بود. ارمیا هم ادامه داد: _قصد ازدواج دارم، مورد خوبی داری؟ صدرا: _متاسفانه مادر آیه خانم یه دونه دختر بوده و دخترخاله‌ای در کار نیست! از طرف پدر هم که دوتا عمو داشته که تو جنگ شهید شدن و اصلا زن نداشتن که دختری داشته باشن، روی فامیلای آیه خانم حساب نکن! ارمیا: _رو فامیلای تو چی؟ صدرا آه کشید. هنوز زخمی که معصومه زد، درد داشت: _فامیل من لیاقت نداره! ارمیا: _چرا پکر شدی؟ صدرا: زن داداشم با برادر رها ازدواج کرد! ارمیا ابرو در هم کشید. مقداری حساب کتاب کرد و گفت: _متاسفم! صدرا: هزار بار بهش گفتم برادر من، پای شریک و رفیق رو به خونه زندگیت باز نکن! رفت و آمد داره، لااقل طرف رو و زندگیت رو بپا! با کسی رفت و آمد کن که چشمش پاک باشه و پی ناموست نباشه، هرچی رها پاک و نجیب و بی‌آلایش و با ایمانه، رامین بویی از آدمیت نبرده! گاهی نمیتونم باور کنم خواهر برادرن! ارمیا: _شاید چون رها خانم کسی مثل آیه خانم رو کنارش داشت. صدرا: _آره! میتونه زندگی‌ها رو زیر و رو کنه! ارمیا به دوستی خود با مردی اندیشید ، که سر دوستی را با او باز کرده بود. چقدر دوست خوبی بود سیدمهدی! چیزی مثل آیه و رها! ارمیا را از مرداب زندگی گذشته‌اش بیرون کشید و دریا را به همه وسعت و عظمتش پیش رویش گشود. ********************** آیه به سختی چشم باز کرد. به سختی لب زد: _مهدی صدای رها را شنید: _آیه... آیه جان! خوبی عزیزم؟ آیه پلک زد تا تاری دیدش کم شود: _بچه؟ لبخند رها زیبا بود: ِ _یه دختر کوچولوی جیغ جیغو داری! یه کم از پسر من یاد نگرفت که... پسر دارم آروم، متین! دختر تو جغجغه‌ست؛ اصلا برای پسرم نمیگیرمش! آیه: _کی میارنش؟ رها: _منتظرن تو بیدار بشی که جغجغه رو تحویلت بدن، دخترت رو مخ همه رفته! صدای در آمد. حاج علی و فخرالسادات، محمد، صدرا، ارمیا وارد شدند. با گل و شیرینی! سخت جای تو خالی‌ست مرد... چرا نیستی! آیه که تازه به سختی نشسته بود ، و رها چادر گلدارش را روی سرش گذاشته بود. با بی‌حالی جواب تبریک‌ها را میداد. مادر شوهرش گریه میکرد، جایت خالیست مرد... خیلی خالیست. صدای گریه‌ی نوزادی آمد ، و دقایقی بعد پرستار با دخترک آیه آمد. رها: _دیدید گفتم جغجغه‌ست؟ صداش قبل از خودش میاد وروجک! همه سعی داشتند جو را عوض کنند! صدرا: _رها جان قول پسر ما رو ندیا! بچه بیچاره‌م دو روزه کر میشه! حاج علی: _حالا کی به تو دختر میده؟ همین دختر بیچاره حیف شد، بسه دیگه! صدرا: _داشتیم حاجی؟ حاج علی: فعلا که داریم! سیدمحمد: _ای قربون دهنت حاجی! حالا فکر میکنه پسر خودش چیه، خوبه همین یک ماه پیش دیدمش! پسره‌ی تنبل همه‌ش یا خوابه یا خمارِ خوابه، از خوابم که بیدار میشه هی خمیازه میکشه... انگار معتاده! صدای خنده در اتاق پیچید. طولی نکشید که خنده‌ها جمع شد و آیه لب زد: _بابا... حاج علی: _جان بابا؟ آیه بغض کرد: _زیر گوش دخترکم اذان میگی؟ دخترکم بابا نداره! فخرالسادات هق‌هقش بلند شد. رها رو برگرداند که آیه اشکش را نبیند. چیزی میان گلوی ارمیا بالا و پایین میشد. حاج علی زیر گوش دخترک اذان گفت و ارمیا نگاهش را به صورتش دوخت "چقدر شیرینی دختر سید مهدی!" نتوانست تحمل کند، بغض گلویش را گرفته بود. از اتاق آرام و بیصدا خارج شد. وقتی اذان را گفت، صدرا سعی کرد جو را عوض کند: _حالا اسم این جغجغه خانم چی هست؟ آیه: _به دخترم نگید جغجغه، گناه داره! اسمش زینبه! فخرالسادات: _عاشق دخترش بود. اینقدر دوستش داشت که.... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa