🔻کار نیمهتمام شهید رئیسی،خط دوم راه آهن اهواز_اندیمشک با جابجایی بار۲۰میلیون تن و سرعت ۱۴۰ کیلومتر در ساعت افتتاح شد.
#شهید_خدمت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 خزانه با ۳۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰تومان موجودی تحویل دولت چهاردهم داده شد👌
🔺 وقتی #روحانی بر سر کار آمد مدعی بود خزانه خالی را تحویل گرفته است. اما وقتی کار را تحویل داد خزانه نه تنها خالی نبود بلکه منفی هم بود❗️
🔻 استقراضهای شدید سالهای پایانی بلای جان دولت بعد شده بود. حتی وقتی #شهید_رئیسی در اولین جلسه کابینه شرکت کرد، به او گفتند حقوق مرداد ماه را نداریم که پرداخت کنیم!
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖حجت الاسلام راجی: خدا نگذرد از کسانی که شیعه را در ۱۴۰۰ سال پیش نگهداشتند!
▫️میگویند هر چی لعن دارید به شمر و یزید بگویید اما مرگ بر آمریکا و اسرائیل را نگویید!
#شیعه_انگلیسی
#هیئت_سکولار
💡@FANUSESHAB
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_ویک
سلما نامزد کرده بود
و در تدارک خرید جهیزیه اش بود. زیاد او را نمی دیدیم... درگیر خرید و غرق در دوران شیرین نامزدی اش بود.
ناهار درست کرده بودم و منتظر صالح بودم که از آژانس برگردد.
پدر جون هم به مسجد رفته بود برای نماز ظهر. زنگ در به صدا درآمد. دکمه ی آیفون را فشردم. می دانستم یا صالح برگشته یا پدرجون است.
صدای پسر جوانی به گوشم رسید که "یاالله" می گفت. روسری را سرم انداختم و چادرم را پوشیدم. درب ورودی را باز کردم. پسر جوان، زیر بازوی پدر جون را گرفته بود. پیشانی پدر جون خونی شده بود. هول کردم و دویدم توی حیاط...
ــ پدر جون... الهی بمیرم چی شده؟
ــ چیزی نیست عروسم... نگران نباش
بی حال حرف می زد و دلم را به درد آورده بود. به پسر نگاه کردم. سرش پایین بود، انگار می دانست منتظر توضیح هستم.
ــ چیزی نیست خواهر. نگران نباشید. از در مسجد که بیرون اومدن تعادلشونو از دست دادن افتادن و سرشون ضرب دید. آقا صالح پایگاه نبودن ایشون هم اصرار داشتن که می خوان بیان منزل. وگرنه می خواستم ببرمشون دکتر.
به کمک آن پسر، پدر جون را روی مبل نشاندیم. پسر می خواست منتظر بماند که صالح بیاید. او را راهی کردم و گفتم که صالح زود برمی گردد و از محبتش تشکر کردم.
تا صالح برگشت خون روی پیشانی پدر جون را پاک کردم و برایش شربت بیدمشک آوردم. کمی بی حال بود و رنگش پریده بود. با صالح تماس گرفتم ببینم کی می رسد.
ــ الو صالح جان...
ــ سلام خوشگلم خوبی؟
ــ ممنون عزیزم. کجایی؟
ــ نزدیکم. چیزی لازم نداری بیارم؟
ــ نه... فقط زود برگرد.
ــ چطور مگه؟
ــ هیچی... دلم ضعف میره. گرسنمه
صدای خنده اش توی گوشی پیچید و گفت:
ــ چشم شکمو جان... سر خیابونم.
نگران بودم.
می دانستم هول می کند اما حال پدرجون هم تعریفی نداشت. صالح که آمد، متوجه پدر جون نشد. او را به اتاق سلما برده بودم که استراحت کند. صالح خواست به اتاق برود که لباسش را عوض کند.
ــ صالح!
ــ جانم خانومم؟
ــ آااام... پدر جون کمی حالش خوب نیست.
ــ پدر جون؟ کجاست؟
ــ توی اتاق سلما دراز کشیده. جلوی مسجد افتاده بود و کمی پیشونیش زخم شده.
دستپاچه و نگران به اتاق سلما رفت.
پدرجون بی حال بود اما با او طوری حرف می زد که انگار هیچ اتفافی نیفتاده. به اصرارِ صالح، او را به بیمارستان بردیم و با سلما تماس گرفتم که نگران نشود.
ــ سلام عروس خانوم. کجایی؟
ــ سلام مهدیه جان. با علیرضا اومدیم خونه شون ناهار بخوریم.
ــ باشه... پس ما ناهار می خوریم. خوش بگذره.
دلم نیامد خوشی اش را از او بگیرم. هر چند بعداً حسابی از دستم شاکی می شد.
ادامه دارد...
🥀 شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_ودو
صالح آرام و قرار نداشت.
آنقدر طول و عرض حیاط را قدم زده بود که کلافه شده بودم.
سلما و علیرضا بازگشته بودند و حال سلما هم تعریف چندانی نداشت.
علیرضا مدام دلداری اش می داد و سعی می کرد مانع از این شود که پدر جون اشک ها و ناراحتی سلما را ببیند. دکتر گفته بود قلب پدر جون ضعیف و کم توان شده بود و افتادنش بابت حمله ی قلبی بوده که به خیر گذشته اما امکان این را دارد که دوباره این حملات ادامه داشته باشد چه بسا در ابعاد بزرگتر زهرا بانو و بابا هم آمده بودند و کنار رختخواب پدر جون نشسته بودند. پدر جون اصرار داشت روی مبل بنشیند اما پزشک، استراحت تجویز کرده بود. قرار بود صالح فردا در اولین فرصت، پدر جون را به پزشک متخصص ببرد که تحت نظر باشد.
ــ صالح جان... عزیزم بیا بشین یه چیزی بخور. ناهارمون که هنوز دست نخورده. بیا که پدرجون هم اذیت نشه.
ــ نمی تونم. چیزی از گلوم پایین نمیره.
ــ بچه شدی؟ پس توکلت چی شده؟ من همیشه به ایمان محکم تو غبطه می خوردم. حالا باید اینجوری رفتار کنی؟ خودتو نباز. خدا رو شکر که هنوز اتفاقی نیفتاده.
ــ بهم حق بده مهدیه. نمی خوام ناشکری کنم. اول که دستم... ای خدا منتی نیست... من خودم خواستم و به نیت شهادت رفتم ولی جانباز شدن خیلی سخت تره.. بعدش که بچه.. اگه بود یه ماه دیگه دنیا می اومد. حالا هم پدر جون.. بخدا مهدیه بعد از فوت مامان دلم به پدر جون خوش بود. اگه بلایی سرش بیاد من دق می کنم. سلمای بیچاره رو بگو که تو این شرایط سردرگمه. می دونی به من چی می گفت؟
اشکش سرازیر شد و ادامه داد:
ــ می گفت نامزدیشو بهم بزنم که بتونه از بابا مراقبت کنه. می گفت چطور می تونم برم سر خونه زندگیم؟ اصلا پاک قاطی کرده. خودت می دونی که چقدر علیرضا رو دوست داره
ــ نگران نباش. اونم الان مثل تو ناراحته و سردرگم. تازه، سلما دختره و عاطفی تر از تو... قبول داشته باش خیلی تحملش براش سخته. پدر جون هم که چیزیش نیست... شما از همین حالا خودتونو باختید تو اگه #محکم باشی مثل همیشه، دل سلما هم گرم و امیدوار میشه. ان شاء الله این #بحران هم رفع میشه. حالا بیا یه لقمه شام بخور پدر جون همش میگه صالح کجاست. بیا قربونت برم.
دستم را دور کمرش حلقه کردم و باهم به بقیه پیوستیم.
چشمان سلما همچنان خیس و متورم بود و خودش را در کنار علیرضا پنهان کرده بود.
ادامه دارد...
🥀 شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
معبـودم
متبرکم گردان به نامت
متبلورم گردان به عبادتت
متذکرم گردان به ذکرت
مرحمتم گردان به رحمتت
با ذکر نام و یادت
روزمان را آغاز میکنیم
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
✨آید ز سفر نگارم ان شاءالله
آن نور دو چشم تارم ان شاءالله...
✨سوگند خورم که صبح روز فرجش
جان در قدمش سپارم ان شاءالله...
سلامعشقجانم♥
#امام_زمان
اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین
وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
حضرت علی (علیه السلام ) بعدازدرگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند: چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی(علیه السلام ) عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروش نشویم......
#فقطحیدرامیرالمومنیناست
https://eitaa.com/women92
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭘﺎے ﮔﻠﻬـﺎ ﻫﻤﭽــﻮ ﺧﺎﺭﻡ
ﺍﮔﺮ سـرمایہ ﺍے ﺑﺮ ڪﻒ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺧﻮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭے ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻭ ﺍﺭﺍﺩٺ
امیرالمُؤمِنیـنْ ﺭﺍ ﺩﻭﺳٺـ ﺩﺍﺭﻡ
#صلیاللهعليڪیـاعــلیبنابیطـــالب
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی💚
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💚
دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد
زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد
گفتم به قلم شمّهای از فضلِ علی گو
گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد
ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست
او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد
هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش
دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد
گفتند: دراز است سرِ رشتهی این عشق
پس رشتهی حبّش، سرِ کوتاه ندارد
در سینهی این مرد، چه داغیست، خدایا!
همناله و همراز، به جز چاه، ندارد
#عـلـی_جـان
خوشیم تا که ولای علی به دل داریم
ز پیروان کثیف سقیفه بیزاریم
#فقطحیدرامیرالمومنیناست
🥀 به یاد شهیدمدافعحرم جواد اللهكرم
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#حدیث
✍ امام صادق علیه السلام:
خُلق نیکو گناه را آب کند، چنان که خورشید یخ را آب میکند.
📚 اصول کافی، ج 3، ص 157
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#تدابیر_اربعین
2️⃣
به هیچ عنوان کفش نو نپوشید، کفش راحتی قدیمی استفاده کنید
از دمپایی های انگشتی هم استفاده نکنید
اگر کف پاتون زود آبله میزنه چند شب قبل از حرکت برای ضخیم شدن پوست کف پا چند ساعت حنا به پا ببندید
البته عراقی ها در شادی حنا استفاده میکنن
پس یک جورابی بپوشید که حنابندونتون دیده نشه
چون براشون ناخوشاینده
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━
#اربعین
Eitaa.com/efshagari57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_رییسی🥀
اگه ان شاءالله قسمتتون شد امسال، پیاده روی #اربعین، یاد شهدا هم باشید
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#حواسمونباشه
خیلی از خوانواده هایی که جوان تو خونه دارند درگیر انحراف جوانهاشون هستند و دوست دارند که بچه شون عاقبت بخیر بشه و در مسیر درست قرار بگیره
به نظر حقیر جوانی ثمره توانایی پدر و مادر در کودکی است
یعنی خروجی تربیتی کودک ما منجر به شکل گیری جوان امروز ماست
بهترین کار برای اینکه در جوانی به مشکل انحراف جوانمون برنخوریم اینه که از همون بدو کودکی اون رو با مفاهیم دینی آشنا کنیم و حواسمون هم به ارتباطات اون در بیرون از خانه و همسالان خودش باشه که شدیدا در نقش گیری شخصیتی فرزند تاثیر داره
و اگر خدای نکرده دیدید که جوان داره به انحراف کشیده میشه و کاری هم از دستتون برنمیاد ،
پدر خانواده حتما برای اون جوان دعا کنه که تاثیر بسیار زیادی در اصلاح جوان داره
تا میتونید فرزندتون رو به خدا و اهل بیت علیهم السلام و شهدا بسپارید و بعد معجزه اش رو ببینید
این خیلی مجربه
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴سوار مرگ بر اسب سفید با بال های لوسیفر در سی و سومین بازی های المپیک 2024 پاریس
#دجال
#مرگ_سفید
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عبادت گوساله سامری در المپیک
شاید یکی از نکات مهم این رخداد به اصطلاح ورزشی این باشد که طی هر دوره افتتاحیه المپیک شاهد انجام انواع مناسک شیطان پرستی توسط برگزار کنندگان مراسم افتتاحیه بوده ایم و امسال هم به نوبه خودش مستقیم به مخاطب پیام خودش رو رسونده.
بازگشت گوساله سامری
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛡برای آخرین و شدیدترین فتنههای آخرالزمانی، خودتان را آماده کنید!
🎙استاد شجاعی
#آنتی_فتنه
#امام_زمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
هدایت شده از فانوس شب
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ مزارع برنج و شالیزارها یکی از اصلیترین مراکز تولیدمثل #پشه_آئدس است.
🔹با توجه به برنامه صهیونیستها برای ایجاد قحطی مصنوعی در جهان؛ باید نسبت به هر گزارهای که امنیت غذایی کشور را بهخطر میاندازد، هوشیار و حساس بود.
✍ احتمال زیاد جهانپور در #سازمان_تروریستی_بهداشت یک یهودی مخفی یا برده گلوبالیست ها در ایرانه ... ماموریت قحطی مصنوعی به عهده بهداشت هست اصلا گول نخورید پشه ای در کار نیست فقط با تعدادی انگل مواجهیم.
💡@FANUSESHAB
🍁لطفِ خدا🍁
👤 توییت استاد #رائفی_پور ✍ مزارع برنج و شالیزارها یکی از اصلیترین مراکز تولیدمثل #پشه_آئدس است.
👆👆👆
تایید یا تکذیبش نمیکنم چون نمیدونم تا چقدر درسته ولی جالب بود برام،
بنظرم ارزش اینو داشت که یه پیش زمینه ای تو ذهنمون باشه😉