🎋🎋 #روایت_گری👇
💠 #لیست_گـردان…
#فرمانده گردان به من میگفت :
لب شط بودیم، هور بودیم، خواب دیدم #امام_عصر (عج) رو😢
🌸 آقا گفت : لیست گردان رو بده .
میگفت:
لیست گردان را دادم خدمت #آقا امام زمان (عج) آقا با خودڪار #قرمز زیر بعضی از اسمها خط ڪشید زیر هر اسمی خط ڪشید تو عملیات شهید 🌷 شد..
🍁لیست ما ڪجاست؟
🍁اسم ما ڪجاست؟
🍀 زیر اسم ڪی آقا #خط_سبز ڪشید؟
#آقا میگه میخوام با خودڪار سبز خوشگل 🌱برای عاقبت اینا خط بڪشم اینایی ڪه ڪار ڪردن برای شهیدایی🌷 ڪه
#نمیشناختن
#ندیده_بودن
اینایی ڪه ندیده #خریدار شدند میخوام با خودڪار سبز خط بکشم که👇
💠اَللّهٌمَ اَدِّب بِه آداباً مهدی و اَخلِقْ باَخْلٰاقَنَا الْمَهدی
امام عصر (عج) اول صبح حڪم مأموریتهاشو بین #شیعه هایش تقسیم میڪنه
👈 تو برو این ڪار رو بڪن✅
🌾ما جز اون مأموریتاییم ⁉️
🌾رابطه ی ما با امام زمان عج چه جوریه⁉️
🌾اینجا ڪی مهر استاندارد گرفت⁉️
🌾ایزو نه هزار فلان، اینه مهم، میخوام بگم شما الان امضا گرفتید⁉️
اینجا سر قلم🖊 خیلی به زمین نزدیڪه ما دنبال خاڪ بازی و تانڪ و توپ و تیرش⚡️ نیستیم.
ما دنبال #دل_دادگیش هستیم💞
🎤 روایتگر #حاج_حسین_یڪتا
╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗
@dararezooyeshahadat
╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
🌹 #یادشهداباصلوات🕊🕊🕊
☀️ هر نمازی دعایی مستجاب دارد.
╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗
@dararezooyeshahadat
╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
مغازه نونوایی داشت
خونه داشت
موتور داشت
زندگی راحتی داشت
ولی عاشق انقلاب و نظام و ولایتش بود
اینا رو اینجوری براتون بگم
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
که داش حسن ما مربی خیلی قهاری بود
تو چی؟!
بخون فقط مغزت سوت نکشه
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
مربی راپل بود
مربی کایت و پاراگلایدر
مربی غواصی
و مربی شکار بود
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
خیلی شوخ طبع و جوک بود
اما نمیدونم خاطرات طنزش رو قبل از خاطره ی شهادتش بگم یا بعدش؟!
بذارین اول شادتون کنم با یادش
اخرش دلتون رو بشکنم و با دل شکسته دعام کنین
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
یه روز حسن با سه تا از رفقای مشهدی میرن حرم اقامون علی ابن موسی الرضا علیه السلام
حسن میگه بچه بیاین من یک ویلچر میگیرم
سوار میشم بیینیم ملت چیکار میکنن
شب ولادت یکی از ائمه ی اطهار بوده و حسن هم خوشتیپ میشینه روی ویلچر
میگفت من روویلچر و دوستام دورم بودن و هر کس میدید میگفت اخی جووون مردم فلجه
دوستامم میگفتن برای دوستمون دعا کنین
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
رسیدیم جای ضریح
پشت ونجره فولاد همه برامدعا میکردن
میگفت یکدفعه دیدم یک پسری مزاحم دختری شده
هی دوست داشتم پاشم بزنمش ٬ هی عصبانیتم رو میخوردم
ولی هی با صورتم عصبانیتم روبهش نشونمیدادم
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
نمفهمید
میگفت منم به رفقام گفتم اماده باشید من پاشدم دوییدم شما هم فرار کنید...
میگفت یکدفعه دیدم پسره بازم مزاحم دختره شد
بلند شدم
زدم تو گوشش
و فرارررررررررر
دوستامم دنبالم ...
مردم فکر کرده بودن شفا گرفتم
اونها هم دنبالم منو بگیرن و تبرک کنن
خخخخخخخخ
ما همفرار تا ازحرم رفتیم بیرون
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 زیارت عاشورا 🌺
با صدای داداش مرتضی❤️
تشنگی ولبهای خشکیده
آخر کجا چنین کربلایی دیده
همه عاشق و حسین معشوقشان
داده اند دل به دل معبودشان
🌷شهید مرتضی عطایی🌷
التماس دعا
#کانال_مشق_عشق_دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh