ساکن عراق بود میگفت:
شنیدم که تومان ایران به پایینترین سطح خود در برابر دلار سقوط کرده است. احساس شادی عجیبی کردم و به همسرم گفتم: “این یک فرصت بینظیر است، میروم ارز تبدیل کنم تا در سفر آیندهمان به ایران سود ببریم!”
به صرافی رسیدم، جایی که مملو از جمعیت بود. صرافیای را که میشناختم صدا زدم و گفتم: “عجله کن برایم تبدیل کن، تومان ضربه فنی شد!” اما او با لبخندی آرام پاسخ داد: “بله، اما نوبتت را صبر کن!”
در حالی که منتظر نشسته بودم، مردی پنجاهساله با سیمایی موقر و آرام در کنارم نشسته بود. او تسبیحی از خاک کربلا در دست داشت و چشمانش آرامشی عمیق را نشان میداد. ناگهان قطره اشکی بر گونهی صافش جاری شد و با صدایی آرام اما پر از درد گفت:
“برادر، از حرفت دلم شکست.”
احساس شرمندگی کردم و با تردید پرسیدم: “چرا حاجی؟”
او با چشمانی که حکمت سالها را در خود داشت به من نگاهی انداخت و پرسید: “آیا شیعه هستی؟”
سریع جواب دادم: “بله، قطعاً!”
سرش را با اندوه تکان داد و گفت: “به نظر میرسد که آنطور که باید، در زیارت عاشورا تأمل نکردهای… چگونه میتوانی از سقوط ارزش پول کشوری که پرچمدار تشیع است، خوشحال باشی؟ کشوری که مردمش بهای تحریمها و دشمنیها را به دلیل ایستادگی در برابر استکبار و ظلم میپردازند؟”
لحظهای سکوت کردم، سپس پرسیدم: “این چه ارتباطی با زیارت عاشورا دارد؟”
او با اندوه لبخند زد و گفت: “مگر در زیارت امام حسین (ع) نمیگویی: (من با کسانی که با شما در صلحاند، در صلح هستم و با کسانی که با شما در جنگاند، در جنگ هستم)؟ پس چگونه از ضعف اقتصادی کشوری که در کنار مستضعفان ایستاده، خوشحال میشوی؟ کشوری که خون فرزندانش در عراق، سوریه، یمن و فلسطین برای دفاع از عقیده و مقدسات جاری شده است؟ آیا خون فرمانده سلیمانی را فراموش کردهای، کسی که جانش را فدا کرد تا سرزمینهای ما مورد تجاوز قرار نگیرد و ناموسمان محفوظ بماند؟”
سکوتی سنگین بین همه حاکم شد، گویی کلماتش ما را از خواب غفلت بیدار کرده بود. سپس با صدایی پر از یقین ادامه داد:
“من فقط کالای ایرانی میخرم و از حمایت اقتصاد کشورهایی که به سوی سازش رفتهاند، خودداری میکنم. زیرا هر درهمی که به آنها برسد، به گلولهای تبدیل میشود که بر سر کودکان یمن، سوریه و عراق فرود میآید.”
سرم را پایین انداختم و از شادیای که بیمعنا بود، شرمنده شدم…
تومان سقوط نکرد، بلکه ما در آزمون سقوط کردیم، و تومان ما را شرمنده کرد!
😔😔
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ الان وسط جنگیم! چرا بچه های انقلابی جبهه و تشکیلات ندارن ولی افرادی که تفکرات غربگرا و سکولار دارن تیمشون کامله؟!
🤩 با هم افزایی و اجتماع مساجد میشه جبهه مسجدی شکل داد...
#حکایت
شب اول قبر
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
دوستان
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️قبل تر ها مادر سگ فحشِ خیلی بدی بود ...😱
‼️حالا نمی دونم سگ ها ارتقاء پیدا کرده اند یا ؛ آدم ها به مرتبه سگی تنزّل پیدا کرده اند.😳🤢😂
# تمدن _ غرب
# سبک _ زندگی _ غربی
# حیوان _ به _ جای _ فرزند
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽
💠 #مراسم_هفتگی
💠 #زیارت_عاشورا
⏰ زمان:چهارشنبه ۱ اسفند ماه
ساعت ۱۹/۳۰
🕌 مکان: خ طالقانی ،کوچه ۲۱ ،
مسجد میرزا حسن خان
#هیات_محبان_المهدی_عج
--------------------
@mooheban_mahdi
🌸در آغازین روز اسفند ماه🪴
برای خودتون
و خانواده های پُر مهرتون
🌸 و برای همه ی كسانی
كه دوستشون داريد،
🌸 آرزوی سلامتی و
🤍حالِ خوبِ خوب دارم..
🌺چهارشنبه تون با ذکر شریف «یاحی ویا قیوم »عالی👌
🌺 و با ذکر مبارک «صلوات برمحمد وآل محمد »(علیهم السلام)زندگی تان پر برکت ؛
🌺این دعا از امام رضا علیه السلام سفارش شده است در روز های پایانی ماه شعبان زیاد خوانده شود
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِی مِنْه
خدایا اگر ما را در روز هایی که از ماه شعبان گذشت نبخشیدی پس ما را در باقیمانده آن بیامرز
وسایل الشیعه ج 10، ص 301، ح 13471
﷽
أللَّھـُـمَ؏َــجِّـلْ لِوَلیِّڪـَ ألْـفَــرَج
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✍اجلاس نمازوتجلیل وتقدیر ازمدیران مدارس و و دستگاه های اجرایی و ۲۰۰ دانش آموزان فعال در نماز جماعت مدارس درشهرستان گلپایگان برگزارشد؛
🖌📘 اجلاس نماز شهرستان گلپایگان درروزچهارشنبه یکم اسفندماه ۱۴۰۳
📸گزارش تصویری/اجلاس نماز باحضور امام جمعه محترم، معاونت محترم فرمانداری،روحانیون شهرستان، مدیرآموزش وپرورش،معاونت محترم پرورشی،مدیران،مربیان پرورشی،دانشآموزان،اولیای گرامی ودیگر مسئولین شهرستان با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین استاد بیاتی از شهرمقدس قم با اجرای برنامه ها توسط دانش آموزان درامامزادگان هفده تن وناصرابن علی (ع) برگزارشد.ودرپایان از یاوران نماز و مدیران مدارس و۲۰۰ نفراز دانشآموزان فعال درنماز جماعت مدارس تجلیل وتقدیر بعمل آمد.
ستاد اقامه نماز شهرستان گلپایگان
❄️ سـلام دوستان
🌺 اولین پنجشنبه اسفند ماہ ؛
با ذکر شریف «لااله الا الله الملک الحق المبین »که سبب توسعه در رزق و روزی است ؛
❄️ زندگی تان پراز برڪت و روزے فراوان ؛
🌺 براتـون ایامی
❄️ پراز موفقیت
🌺 لبریز از پیشرفت و
❄️ سرشار از خوشبختی
🌺 همراہ با خیر و عا فیت
❄️ از خداوند خواهانم؛
🌷به برکت صلوات بر محمد وخاندان مطهر آن حضرت « علیهم السلام»
🌺یادی کنیم از اموات با صلوات
التماس دعا
حدیث روز
🌹 جایگاه خانواده شهداء🌹
🔻امیرالمومنین علی علیهالسلام:
... وَ يَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنَاَ خَليفَتُهُ فى اَهْلِهِ وَ مَنْ اَرْضاهُمْ فَقَدْ اَرْضانى وَ مَنْ اَسْخَطَهُمْ فَقَد اَسْخَطَنى.
💐 حضرت امير عليهالسلام در ادامه حديثى مفصّل كه در باب مقام شهيد از قول رسول خدا بيان داشتهاند، مىفرمايد:
🌷خداوند مىفرمايد : من جانشين شهيد در خانواده او هستم، هركس رضايت آنها را جلب كند، رضايت مرا جلب كرده و هركس آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.
📚 مستدرک الوسائل، ج ۱۱
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹