eitaa logo
روابط عمومی مرکز آموزش ولیعصر«عج»زابل
249 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
150 فایل
کانال رسمی عقیدتی سیاسی مرکزآموزش ولیعصر«عج»زابل #مرز_مقدس مرزها ناموس هر کشورند، این کانال صفحه‌ایست برای انعکاس اخبار مرز و انعکاس دلاورمردیهای مرزبانان غیور ج.ا. ایران ارتباط با ادمین کانال @hhosin1365
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹چک لیست وسایل مورد نیاز برای اعزام به خدمت سربازی 🔻همیشه یکی از دغدغه های مشمولین، قبل از اعزام به دوران آموزشی، وسایلی است که ممکن است در این دوران مورد نیاز آنها باشد. این چک لیست از وسایل مورد نیاز برای این دوران، می تواند بسیار کمک کننده باشد. 🔻عکس نوشته |توزیع درجات بر مبنای مدرک تحصیلی
رهبر بزرگ ایران یک مدیر اجرایی و عملیاتی که با فقرا مانوس است . فقرزُدایی، رسیدگی به فقرا و تلاش برای رفع نیازِ محرومین یکی از دستورات أکید اسلام و وظیفه همگانی است و صرفا وظیفه ای حاکمیتی نیست و همه آحاد مردم باید در رفع این مشکل مشارکت نمایند . یکی از نشانه‌های تکذیبِ دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بی‌تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند. (مقام معظم رهبری)
⭕️چهل و چهارمین فجر انقلاب 🔹در آستانه چهل و چهارمین سالگردپیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران قرار داریم برای بررسی وارزیابی عملکردانقلاب ونظام بصورت منصفانه باید به ۳مولفه توجه شود در غیر این صورت نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد و البته این بحث به معنای نبود مشکل و عدم عقب افتادگی در بعضی ازعرصه ها نیست بلکه برای قضاوتی صحیح و نزدیک به انصاف بسیار موثر است سه مولفه عبارتند از: ✔️شناخت اهداف انقلاب و نظام اسلامی ✔️شناخت موانع،چالش هاوبحرانها ✔️بررسی فرصت ها،امکانات،ظرفیت ها ▫️اهداف عبارتند از: 1️⃣ساقط کردن نظام پوسیده،فاسد،غیرقانونی و وابسته ی۲۵۰۰ ساله طاغوت و شاهنشاهی 2️⃣ایجاد و تأسیس نظام اسلامی، که ظرف کمتر از دو ماه ازپیروزی انقلاب، مردم در پای صندوق رای حاضر و نوع نظام سیاسی مد نظر خود را تعیین کردند،که در تاریخ بی نظیر است 3️⃣بستر و زمینه سازی برای ظهور آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف 🖊غلامرضایی @m_a_valiasre_zabol
21.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصویری 🔰رهبر فرزانه انقلاب یک مدیراجرایی عملیاتی که مانوس فقرا است. @m_a_valiasre_zabol
♨️مگر فقرا آجیل میخورند حیدر رحیم پور ازغدی(پدر استاد رحیم پور ازغدی) تعریف می‌کنند: 🔸آیت الله خامنه ای آمدند خانه‌ی ما، وقتی برایشان آجیل آوردیم، خندیدند و گفتند: من آجیل نمی خورم، از وقتی رهبر شده ام اصلا آجیل نخوردم چون کند، مگر فقرا آجیل می خورند؟ ♨️مرحوم علی شریعتی می گفت: اگر چند نفر مثل آقای خامنه ای داشتیم؛ ایران اسلامی می شد. @m_a_valiasre_zabol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨یکی از دلایلی که آمریکا تشنه به خون اپلیکیشن تیک تاکه اینه که آمریکا رو بدون سانسور نشون میده و اونا هم هیچ غلطی نمی‌تونن کنن ـــــــــــــــــــــــ
شیرزن ایرانی که کمتر کسی او را می شناسد ❄️🌹❄️ بانو «آمنه وهاب زاده» امدادگر، آر پی چی زن و همرزم شهید همت و شهید چمران که وقتی رژیم بعث شیمیایی زد و ایشان دید جانبازی که درحال درمانش است ماسک ندارد؛ ماسک خود را به او داد و خود شیمیایی شد. چرا از این زن قهرمان ایرانی، برای مردم تاکنون گفته نشده است ؟! @m_a_valiasre_zabol
نیم نگاهی به زندگی خانم آمنه وهاب زاده: روزگار عجیبی است، زمان و عمر می‌گذرد و ممکن است امروز کسانی که روزگاری تعیین‌کننده سرنوشتی بودند را در گوشه‌ای تک و تنها بیابیم؛ آرپی‌جی‌زن دوران دفاع مقدس خانم آمنه وهاب زاده: شیرزنی که حتی تا پای دفن شدن در قبری عمیق رفته، این روزها در خانه استیجاری‌اش در شهرک اکباتان روزگار می‌گذراند.  آمنه وهاب زاده جانباز 70 درصد شیمیایی و یادگار دوران دفاع مقدس می گوید: هنگامی که خبر حمله عراق به ایران منتشر شد، شور انقلابی و حس دفاع از کشور در وجود من ایجاد شد، به گونه‌ای که به طرف مسجدی واقع در پل سیمان شهرری رفته و پس از ثبت‌نام و گذراندن دوره‌های مختلف نظامی همچون تاکتیک‌های رزمی، چتربازی و به کار بردن انواع سلاح‌های سنگین راهی جبهه‌های جنگ شدم. پس از حضور در جبهه، مدتی را به عنوان بهیار در بیمارستان پتروشیمی فعالیت می‌کردم، اما از آنجایی که به زبان عربی مسلط بودم، به عملیات جنگ‌های نامنظم و چریکی وارد شدم. یک بار همراه شهید ابراهیم همت در منطقه کردستان عراق سعی داشتیم عملیاتی انجام دهیم، اما دشمنان و ستون پنجمی‌ها چند خمپاره به طرف ما شلیک کردند که بر اثر موج انفجار بیهوش و به دلیل مصدومیت من، عملیات را متوقف کردند. آمنه وهاب‌زاده شهید چمران را نیز از نزدیک ملاقات کرده بود، هنگامی که این فرمانده بزرگ دفاع مقدس برای اولین بار برای سرکشی به خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان به ماهشهر آمده بود. شهید چمران را کسی نمی‌توانست در یک نقطه خاص پیدا کند و همیشه در حال سرکشی و رسیدگی بود، اما زمان گذشت و طی یک عملیاتی، برای پیدا کردن خواهرزاده‌ام به سردخانه مراجعه کردم که در آنجا فردی عنوان داشت که "تعدادی جنازه برای ما آورده‌اند و اگر می‌خواهید خواهرزاده‌تان را پیدا کنید، خودتان بروید و شناسایی کنید"، به سراغ اجساد شهدا می‌روم اما هنگامی که پارچه را از روی صورت اولین جسد برداشتم، با چهره شهید چمران مواجه شدم. از انفجار آمبولانس تا زنده به گور شدن این داوطلب هلال‌احمر که خاطرات زیادی از آن دوران مقدس در خاطر دارد، در اینجا به یکی از شبیخون‌های رژیم‌ بعث به آبادان اشاره می‌کند، می‌گوید: آن شب آمبولانس‌ها بسیاری درگیر جابجایی مصدومان بودند، به گونه‌ای که وقتی یکی از آمبولانس‌ها آمد، راننده آنقدر زخمی شده بود که نمی‌توانست دوباره پشت فرمان بنشیند، برای همین خودم پشت فرمان آمبولانس نشستم و یکی از رزمندگان که در وضعیت وخیمی بود را به زحمت سوار آمبولانس کردم تا به بیمارستان یا حتی چادر امدادی برسانم. در لحظه انتقال این رزمنده مجروح، یکی دیگر از رزمندگان که تنها از ناحیه دست مجروح شده بود، از من خواست که او رانندگی کند، این فرد در مسیر برگشت، راه را گم کرد و برای پیدا کردن مسیر، یکی از چراغ‌های آمبولانس را در شب روشن کرد که این باعث شد عراقی‌ها ما را شناسایی کرده و با گلوله و خمپاره به استقبال ما بیایند، اما ما توقف نکرده و به راه خود ادامه دادیم. در طول مدت بارش گلوله و خمپاره عراقی‌ها، از ناحیه شکم احساس درد می‌کردم، اما آتش خمپاره عراقی‌ها آنقدر زیاد بود که فکر درد را نمی‌کردم، ولی وقتی به بیمارستان رسیدم، هنگامی که پرستار در آمبولانس را باز کرد، گفت که چرا شکمت پاره شده و روده‌هایت بیرون ریخته؟ اما آن وقت بیهوش شدم. وهاب‌زاده با بیان اینکه بعدا برایم شرح دادند که مرا به اتاق عمل برده و روده‌هایم را به داخل شکم برگرداندند، می‌افزاید: وقتی من را به اتاق عمل بردند، آنطور که عنوان شده، علائم حیاتی من از کار می‌افتد و به علت کثرت معلولان، مرا به معراج شهدا منتقل می‌کنند. وی کمی تامل می‌کند و با فرستادن صلواتی جمله خود را اینگونه ادامه می‌دهد: نمی‌دانم چند روز طول کشید، ولی آنطور که دوستان نقل کرده‌اند، هنگامی که قصد داشتند شهدا را به داخل خودروی حمل منتقل کنند، فردی مشاهده می‌کند که مشمعی که مرا داخل آن پیچیده بودند، بخار کرده بود، سراسیمه به داخل بیمارستان می‌دود و از پزشک معالج می‌خواهد که مرا دوباره معاینه کند. پزشک معالج پس از دیدن پیکر من، عنوان می‌کند "این شهید را چرا اینجا آوردید؟" و پس از معاینه متوجه زنده بودن من شده و مرا به اتاق عمل منتقل می‌کنند که امروز نیز در خدمت شما هستم. وهاب‌زاده در مورد شیمیایی شدن خود نیز به عملیات "والفجر یک در منطقه فکه" اشاره می‌کند و گفت: ما در آنجا مستقر بودیم که هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند، من فکر می‌کردم یک بمباران همیشگی است، اما ناگهان بوی سیر (گاز خردل شیمیایی) در همه منطقه پخش شد و من و یکی از مجروحان به صورت مشترک از یک ماسک استفاده کرده و در آن عملیات بود که مجروح شدم و پس از دقایقی، صورت و چشمانم دچار سوزش شد و دستانم نیز تاول زد. هنوز هم پس از گذشت چندین سال، دست و گردنم میزبان تاول‌های آبکی گازهای شیمیایی است. @m_a_valiasre_zabol