#خاطره
🌴علامه شهید #سیدعبدالحسین_دستغیب(رضوان الله علیه):🌴
🌹یکی از #شهدا، شبِ پس از دفنش، برادرش او را در #خواب می بیند و به #شهید می گوید: خوب! تو که #مُرده ای. می گوید: نه، من نمرده ام.
برادر می گوید: خودمان امروز، تو را دفن کردیم.
🌷شهید پاسخ می دهد: بلکه شما مرده اید، نه من.
شما اشتباه می کنید، ما زنده ایم.🌹
اخلاق اسلامی/ص104
🌺 @m_ale_yasin313
دست خطِّ مبارک علامه حسن #حسن_زاده_آملی:
أشهد أنَّ سَیِّدتَنا #فاطمة بنت #رسولِ_اللهِ
عِصمَةُ الله الکبری و #حُجَّةُ_اللهِ عَلَی الحُجَجِ.
🌺 @m_ale_yasin313
مادر جان! یا فاطمةالزهراء(صلوات الله علیکِ و آلکِ) چادرت را بتکان، روزی مارا بفرست
#خاطره ای دربارۀ مهارت در #کتاب_شناسی رهبر فرزانۀ انقلاب اسلامی، حضرت امام #خامنه ای 🌺 m_ale_yasin313@
#خاطره
🌷دست به قمقمه هایتان ببرید🌷
یکی از برادران #رزمنده می گفت:
🌸در یکی از #عملیات ها خیلی #تشنه بودیم؛
اصلاً به گونه ای که هیچ توان جنگیدن نداشتیم.
در این هنگام با یاد خدا، به حضرت #فاطمۀ_زهرا متوسّل شدیم.
و اتفاقاً این خاطره مصادف بود با شب #تولّد حضرت زهرا .
خلاصه، ما هم به ایشان پناه آوردیم.
یک سیّد هم آنجا پیش ما بود که در دلش گفته بود:
مادر! با این وضعیتِ این طوری، آن هم به دستور فرزندِ تو،
حضرت امام خمینی آمدیم به میدان جنگ،
حالا شایسته است با این تشنگی آهی بکشیم و در برابر دشمن اسلام، کاری نتوانیم بکنیم؛
یعنی هیچ به ما کمک نمی کنید؟!
خلاصه، این برادر سیّدمان می گفت:
در همان لحظه ای که در سنگر نشسته بودم و
با خودم راز و نیاز می کردم تا عزیزان بتوانند از عقبه برای ما آب برسانند،
یک دفعه دیدم دمِ درِ سنگر، یک خانم محجوبۀ #چادری ظاهر شدند.
از بس اُبهّت ایشان، ما را گرفته بود، نتوانستیم به چهرۀ مبارکشان نگاه بکنیم؛
فقط متوجّه شدیم به ما گفت:
«فرزندانِ من! شما دست به قمقمه هایتان ببرید و آب بیاشامید و سیراب شوید.
ناراحت هم نباشید. ما هستیم و کمکتان می کنیم.»
و ما خیلی تعجّب کرده بودیم.
سیّد می گفت: ما قمقمه هایمان را برداشتیم و دیدیم داخل قمقمه ها پُر از آب است؛
و آب را خوردیم و سیراب شدیم و خیلی هم از این قضیّه خوشحال و سر حال شدیم.🌸
پاسدار اسلام،ش190،مهر1376ش.،ص11
(تهیّه و تنظیم: واحد ثبت خاطرات تیپ83 امام جعفر صادق )
🌺 @m_ale_yasin313
#خاطره 🌺در حال بی هوشی هم... 🌺
یکی از دوستان شهیدِ مفقود الجسد«#ابراهیم_هادی»*:
🌷ابراهیم همیشه می گفت:
«بعد از توکّل به خدا،
#توسّل به حضراتِ معصومین(علیهم السّلام) مخصوصاً #حضرت_زهرا حلّال مشکلات است.»
برای ملاقات ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه. دورِ هم نشسته بودیم.
ابراهیم اجازه گرفت و شروع به خواندن #روضۀ حضرت زهرا کرد.
دو نفر از پزشکان آمدند و از دور نگاهش می کردند.
با تعجّب پرسیدم: چیزی شده؟
گفتند: نه، ما در هواپیما همراه ایشان بودیم. مرتّب از هوش می رفت و به هوش می آمد.
امّا در آن حال هم با صدایی زیبا در وصف حضرت زهرا مدّاحی می کرد.
🌺 در حال بی هوشی هم... 🌺
یکی از دوستان شهیدِ مفقود الجسد«#ابراهیم_هادی»*:
ابراهیم همیشه می گفت:
«بعد از توکّل به خدا،
#توسّل به حضراتِ معصومین(علیهم السّلام) مخصوصاً #حضرت_زهرا حلّال مشکلات است.»
برای ملاقات ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه. دورِ هم نشسته بودیم.
ابراهیم اجازه گرفت و شروع به خواندن #روضۀ حضرت زهرا کرد.
دو نفر از #پزشکان آمدند و از دور نگاهش می کردند.
با تعجّب پرسیدم: چیزی شده؟
گفتند: نه، ما در هواپیما همراه ایشان بودیم. مرتّب از هوش می رفت و به هوش می آمد.
امّا در آن حال هم با صدایی زیبا در وصف حضرت زهرا مدّاحی می کرد.🌷
سلام بر ابراهیم،ص165
🌺 @m_ale_yasin313
شهیدِ مفقود الجسد«ابراهیم هادی *ولادت:تهران،1/2/1336 ش./ فرماندۀ واحد عملیات سپاه گیلانغرب در «مطلع الفجر»/ شهادت: فکّه، 22بهمن 1361ش. و جاوید الأثر.