...
زنی جلوی رذل روزگارش تمامقد ایستاد. اطرافش هم سرهای به نیزه. روبهرویش سر عزیزش داخل تشت. خطبه خواند و مردم را بیدار کرد و ورق وضعیت وهمآلود زمانهاش را برگرداند.
...وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوّی لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقابِ المُسْلِمِینَ، بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً، وَ اَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً، وَ اَضْعَفُ جُنْداً؛
...به زودی آنکس که حکومت را برای تو هموار ساخت و تو را بر گرده مسلمین سوار کرد، خواهد دانست که چه کیفر بدی نصیب ظالمان خواهد شد و خواهد فهمید که جایگاه چه کسی بد است و لشکر چه کسی ضعیفتر و ناتوانتر است!
و امروز؛ دکتر بیمارستان غزه با این دکوپاژ و میزانسن، سکانسی خلق کرد که تاریخ را تکان خواهد داد. تکانی که زلزلهای ۱۰ ریشتری میشود بر پیکره پفکی رژیم کودککش.
#غزه_العزه
#غزه_تحت_القصف
#مستشفی_المعمداني_غزه
🆔️ @m_ali_jafari
بعد از بمباران بیمارستان المعمدانی غزه، خانهای هم زدند؛ در منطقهای دیگر. برق قطع بود. مردم منتظر ماندند تا صبح. روشنی روز رفتند ببینند کسی زنده مانده، یا زخمی و شهید بیاورند بیرون. بچهای دهساله را پیدا کردند. زنده و سالم. از زیر آوار کشیدندش بیرون. کیف مدرسهاش را بغل زده بود. داخل آمبولانس هم کیف را از خودش جدا نمیکرد. دلیلش را پرسیدند. گفت: تکههای جنازه برادرم را در این کیف جمع کردهام!
پ.ن: دیگر نه من طاقت عکسهای این جنایت را دارم؛ نه شما!
#غزه
#غزه_العزه
#غزه_تحت_القصف
#مستشفی_المعمدانی
🆔️ @m_ali_jafari
...
به دوست مجازیام در لبنان پیام دادم یکی را میخواهم ساکن غزه. شمارهای فرستاد. اسمش زائد بود. میخواستم سراغی از خانم آلا و غسان را بگیرد.
وقتی پیگیریام از اتفاقات غزه را دید من را در واتساپ عضو یگ گروه کرد. جمعی خصوصی از کشورهای منطقه. ایرانی، لبنانی، عراقی، سوری و.... خودش هم فعال. فارسیاش هم فول! اخبار را لحظهای منتشر میکرد. هیچکس هم خبر نداشت این زائد کی و چهکاره است.
خبری از غسان به من نداد؛ ولی خبری از خودش رسید.
دو روز قبل از ماجرای بیمارستان #غزه یکی از رفقاش عکسش را در گروه منتشر کرد و نوشت: "میخواستیم پیروزی را به او تبریک بگوییم اما خدا دوست دارد او را شهید کند!"
زائد در خانهاش را در جنوب #خان_یونس برای آوارگانی که از شمال میآمدند باز گذاشته بود. زیر آوار خانهاش ۱۷ شهید بیرون آوردند!
پ.ن: من میگویم اگر بر اشغال اصرار دارید، روز جنگ بزرگ فرا میرسد و تا زمانی که در بیتالمقدس نماز نخوانیم تمام نمیشود.
پ.ن: عکس اول: غسان/ عکس دوم: زائد/ عکسهای بعدی آوار خانه زائد
شاید؛ این روایت ادامه دارد...
🆔️ @m_ali_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا کار به امروزِ روز و اتفاقات #غزه ندارم. این سوال از سال ۹۶ برام ایجاد شد. توی ساختمان شیشهای دمشق. محل اسکان مدافعان حرم ایرانی. اینها مدار زندگیشان را در چه مسیری طراز کردهاند که اینقدر راحت و سریع میتوانند بکَنند و جدا شوند؟!
خیل کثیری از مردهایی میدیدم که با شغلهای متفاوت؛ کارمند، دانشجو، نقاش ساختمان، تعمیرکار، بنا و از این دست کارها. شب زنگ زده بودند بهشان که صبح عازمیم؛ از سحر گترکرده به خط بودند!
این را هم زیاد شنیدم. نقل به مضمون. در یزد یک روز فرمانده سپاه اتوبوس میآورد داخل پادگان و اعلام میکند هرکس آماده اعزام به سوریه است علیعلی؛ نه فرصت رفتن به خانه است و نه فرصت دلدلزدن؛ هرکه با ماست بسمالله. عدهای لبیک گفته و سوار شده بودند.
مسافران را میبرند مشهد و اسامی را میگذارند در لیست اولویت که شماها مرد میدان هستید!
مثالهای سال ۶۱ قمری هم که الیماشاالله. از وهب نصرانی گرفته تا زهیر.
اینها مدار زندگیشان را در چه مسیری طراز کردهاند که اینقدر راحت و سریع میتوانند بکَنند و جدا شوند؟!
#طوفان_الأقصى
#غزه
🆔️ @m_ali_jafari