#اندر_اندرزگاه_19
زندانی جدیدی آوردند. از مامور زندان خواستم اجازه بدهد باهاش حرف بزنم.
_به چه جرمی اینجایی؟
_به جرم لباس!
_چرا؟
_سهتا تیشرت پوشیده بودم زیر کاپشن و دوتا اسلش زیر شلوار.
مامور زندان گفت: "شگردشونه! یکی بخاطر باتوم؛ یکی هم از ترس دوربین و مامور توی هر کوچهای میرن عوض میکنن!"
_مامانم وکیله؛ نصف قاضیای شهر استادش بودن! من اغتشاشگر نیستم!
_دانشجویی؟
_کلاس دهمم.
_مادرت الان خبر داره؟
_نه! یزد نیست اصلا. تهرونه!
_چرا تهران؟
_طلاق گرفت؛ رفت اونجا شوهر کرد. با مادربزرگِ تنهام زندگی میکنم.
_پدربزرگت فوت کرده؟
_پناهنده هُلنده.
_چرا؟
_رفته اونجا رو برا ما اوکی کنه.
_اوکی شده الان؟
_نه. پنجساله تو کمپه! هنوز قبول نشده. دوبار رد شده؛ اگه یهبار دیگه رد بشه دیپورت میشه!
_چرا توپ تتو زدی؟
_دوفصل بازیکن پرسپولیس بودم. هنوز باید دوتا بال به این توپ اضافه میشد و یه دست میومد زیرش. مادرم گفت باید ریموو کنم.
_چرا مامانبابات جدا شدن؟
_بابام معتاد بود.
_خودتم مصرف داری؟
_سیگار و قلیون.
_تفریحت چیه؟
مامور زندان گفت: "قیافهش داد میزنه عرقخوره!"
_از دوستام شروع شد. رفیق بزرگتر از خودم. با چُسدود شروع کردم و کمکم با عرق آلوده شدم.
_مامانبابات خبر داشتن؟
_مامانم نمیدونم چکار کرده بود هرچی برا من اساماس میومده برا اونم میرفته. رفیقم پیام داد بیا گی. از اون موقع همهچیز لو رفت.
_ عرقخوردنت هنوز ادامه داره؟
_کم کردم؛ از وقتی دیدم مادرم داره سر نماز گریه میکنه!
_خودت نماز میخونی؟
_نه!
_چرا؟
_بلد نیستم!
⭕️ادامه دارد
✍️#محمدعلی_جعفری
🆔 @m_ali_jafari