eitaa logo
محمدعلی جعفری
6.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
265 ویدیو
0 فایل
صفحه شخصی محمدعلی جعفری ♦️ نویسنده ♦️ مؤسس محفل نویسندگان منادی ➡️ @monaadi_ir ⬅️ 📚 آثار: تاوان عاشقی، تور تورنتو، جاده یوتیوب، آرام جان، سربلند، عمارحلب، قصه دلبری، وزیر قلابی و... راه‌های ارتباطی: 🆔 @m_ali_jafari8 🆔 Instagram.com/m_ali.jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا کار به امروزِ روز و اتفاقات ندارم. این سوال از سال ۹۶ برام ایجاد شد. توی ساختمان شیشه‌ای دمشق. محل اسکان مدافعان حرم ایرانی. این‌ها مدار زندگی‌شان را در چه مسیری طراز کرده‌اند که این‌قدر راحت و سریع می‌توانند بکَنند و جدا شوند؟! خیل کثیری از مردهایی می‌دیدم که با شغل‌های متفاوت؛ کارمند، دانشجو، نقاش ساختمان، تعمیرکار، بنا و از این دست کارها. شب زنگ زده بودند بهشان که صبح عازمیم؛ از سحر گترکرده به خط بودند! این را هم زیاد شنیدم. نقل به مضمون. در یزد یک روز فرمانده سپاه اتوبوس می‌آورد داخل پادگان و اعلام می‌کند هرکس آماده اعزام به سوریه است علی‌علی؛ نه فرصت رفتن به خانه است و نه فرصت دل‌دل‌زدن؛ هرکه با ماست بسم‌الله. عده‌ای لبیک گفته و سوار شده بودند. مسافران را می‌برند مشهد و اسامی را می‌گذارند در لیست اولویت که شماها مرد میدان هستید! مثال‌های سال ۶۱ قمری هم که الی‌ماشاالله. از وهب نصرانی گرفته تا زهیر. این‌ها مدار زندگی‌شان را در چه مسیری طراز کرده‌اند که این‌قدر راحت و سریع می‌توانند بکَنند و جدا شوند؟! 🆔️ @m_ali_jafari
سال ۹۹ سوریه بودم. دمشق. شبی رفتم زینبیه یکی از مدافعان حرم را ببینم. غرض، آشنایی و یک فنجان قهوه خوردن بود. لب که باز کرد چهار ساعت پلک نزدم. لحظه‌به‌لحظه آزادسازی حلب را تعریف کرد. گفت: "سه شبانه روز نخوابیدم، کار از سیگار و قهوه و ریختن نمک توی چشم گذشته بود. پاهایم ورم کرده بود؛ هیچ کفشی سایزم نمی‌شد بروم دستشویی. شهید بغداد دستم را گرفت به زور کشاندم تو تاریکیِ زیرپله‌ای. دستور داد بخوابم که بدنم از هم نپاشد! نفهمیدم سرم به زمین رسید یا نه. پس‌فردا صبح بیدار شدم!" کاش ابرقدرتی پیدا می‌شد کلید این جنگ را می‌زد. دو روز هم نه. شده نصف روز. شده دو ساعت. بالشت و پتو هم نمی‌خواهند. جایی شبیه همان تاریکیِ زیرپله. توی همان خاک‌وخل. کاش زیر این آوار، زیر این داغ، زیر این غم، زیر این آوارگی پلکی به هم می‌رساندند. بعد بلند می‌شدند و کف دست به هم می‌زدند و روز از نو روزی از نو! 🆔️ @m_ali_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال غزه به روایت تصویر این فیلم را توی مخیم گرفتم. جنوب لبنان. در اردوگاه آوارگان فلسطینی. این مرد نمادی شد توی ذهنم از امروز مردم غزه. مردمی که با همه سختی‌ها و کمبودها؛ باخت نمی‌دهند و بار تاریخ را به دوش می‌کشند و از این سربالایی و شیب تند به قله افتخار نزدیک می‌شوند. 🆔️ @m_ali_jafari
توی کوچه‌های مخیم قلاب چشمم می‌چرخید دنبال پیرمرد یا پیرزنی فلسطینی. کسی که طعم زندگی در وطن زیر زبانش باشد. برخلاف اکثر ساکنین که متولد لبنان بودند. جلوی مسجدِ فلسطینِ مخیم پیرزنی صیدمان شد. پرسیدم: "توی فلسطین دنیا اومدی؟" چشمانش برق زد. گفتم: "مهمان نمی‌خواهی؟" دست به چشم کشید و بعد روی سر. - علی عینی، علی راسی با کمر خمیده؛ ولی مثل بچه سرتق بازیگوشی تندتند کوچه‌پس‌کوچه‌ها را رد کرد. ماهم پشت سرش. کف و سقف خانه‌اش سیمانی بود. نمور و مرطوب. از اتاقش سه‌تا صندلی پلاستیکی آورد بنشینیم. با لبخند بهش گفتم: "به قول ما ایرانی‌ها؛ بزنم به تخته خیلی خوب موندی!" خندید: "آبِ فلسطینِ توی وجودم، سیستم ایمنیِ بدنم رو قوی‌تر کرده!" پرسیدم: "دلت برا خونه‌تون تنگ شده؟" اشک از گوشه چشمش راه افتاد. - امید دارم زنده باشم و یه‌بار دیگه از تو باغچه جلوی خونه‌مون اون انجیرهای درشتی که صبح‌ها روشون شبنم می‌زد رو بچینم! 🆔️ @m_ali_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحلیل‌ها می‌گوید: سخنرانی سیدحسن نصرالله در جمعه تعیین‌کننده‌ست! یا رومی روم یا زنگی زنگ 🆔️ @m_ali_jafari
🌱 فردا سرنوشت‌ساز است؟ برای خودم که خیلی جذاب است. پای صحبت‌های سیدحسن در بین مردم لبنان. در محل تجمعاتِ از قبل‌تعیین‌شده. قرار است فردا یکی‌دو ساعت زودتر بروم بین این مردم. حال‌واحوال‌شان را ببینم و گپ‌وگفتی بزنیم و برایتان روایت کنم. در لبنان سخنرانی ساعت ۳بعدازظهر است؛ به وقت ایران می‌شود ۴ونیم. پس قبل از شروع سخنرانی با من همراه شوید و خودتان را بین مردم لبنان تصور کنید. 🆔️ @m_ali_jafari