24.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️مرگ بر دیکتاتور
🔸️پوتین : شما قدر رهبرتان را نمی دانید
✅️جهاد تبیین نکردیم
⛔️در قیامت باید جوابگو باشیم
🔹️آقا به بیمارستان جهت ملاقات و عیادت همسرش چگونه می رود
🔸️شام املت داریم
مارا به دوستان خود معرفی نمایید
🔰مشابهت هایی بین حکومت علوی و مهدوی وجود دارد:
تا زمانی که مردم از علی ع نخواستند، نیامد. می گوید اگر مردم بیایند و بخواهند، من می آیم. امام زمان هم همینطور است.
«فیأتیه ناسٌ من أهلِ مکة فیخرِجُونَه وهو کارِهٌ فیبایعُونَه بین الرُّکنِ والمقامِ،»
💟 بین رکن و مقام که با او بیعت می شود، میل ندارد و به عنوان یک وظیفه قبول می کند.
امام علی ع هم می فرماید:
«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ»
اگر این همه مردم که آمدند، نبودند،
« وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ»
و اگر حجت نبود که یاور دارم،
« وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ- أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»
اگر خدا از علما تعهد نگرفته بود که تا زمانی که مظلوم هست، بیقرار باشند،
«لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»
ریسمان خلافت را بر روی این شتر خلافت قرار می دادم و رهایش می کردم،
«وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ »
و شما واقعاً می فهمیدید که این دنیای شما از آب بینی یک بز در نظر من حقیرتر است، و بی ارزش تر است.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۳.
یکی از دعاهایی که در #نهجالبلاغه آمده است، از دعاهایی که حضرت زیاد تکرار میکردند، این است که
«اللَّهُمَّ إِنَّي أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِي غِنَاکَ»
خدایا به تو پناه میبرم که احساس فقر کنم، با این که خدای غنی دارم.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۵.
🔴 #برنامهی_معنوی
💠 طبق آموزههای دینی باید برای رشد فکری و #معنوی همسر و فرزندان خود برنامه داشته باشیم.
💠 گاه میتوان با دیدن یک #فیلم ارزشی و تماشای دسته جمعی آن و یا پخش یک سخنرانی دینی و کاربردی در فضای منزل به اهل خانه، روحیهی #تلاش و #نشاط تزریق کرده و در آنها انگیزه معنوی و هدف الهی ایجاد کرد!
💠 گاه گوش دادن و تماشای یک کلیپ کوتاه ممکن است جرقّهای در افراد خانه ایجاد کرده و برخی باورهای #غلط در زندگیشان اصلاح گردد!
💠 کلیپ و صوتهای کوتاه جذاب و اثرگذار را در گوشی خود ذخیره کنید و هر از چندگاهی برای همسرتان ارسال کنید.
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مردانی که زنان محجبه دارند؛ببینید ...
👌 داستان کوتاه پند آموز
🔸 سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی، هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه میپوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
💭 وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی دانا و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳ سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :خدا چه میخورد؟ چه میپوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت: هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...!
💭 اما خدا چه میخورد؟
خداوند غم بنده هایش را میخورد.
اینکه چه میپوشد؟
خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
💭 فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیر گفت این غلام من انسان فهمیده ایست. جوابها را او داد.
گفت پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
💭 بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند
💕 گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسیام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟
خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیام برخواستی!
🔸مردی به قصرها و خانههای زيبا مینگريست. به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتی اين بيماریها رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
🔻خدايا حُکم و حِکمت در دست توست! واسه داده ها و نداده هات شکر
ياد آن شاعر دلداده به خیر
که دمادم میگفت:
خبر آمد "خبری در راه است"
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا مى خواهد
پرده از غیبت #مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق وامید
پرده از راز نهان بردارد
کاش روزی خبرآید
که تسلای دلخلق خدا
از فراسوی افق می آید
مهدی، آن یوسف گم گشتهی زهرا و على
از شب هجر به کنعان دلم میآید
📚#حکایت_خواندنی
مرد نادانى درد چشم سخت گرفت و به جاى پزشك نزد دامپزشك رفت. دامپزشك همان دارویى را كه براى درد چشم حیوانات تجویز مى كرد به چشم او كشید و او كور شد. او از دست دامپزشك شكایت كرد. دادگاه دو طرف دعوا را حاضر كرده و به محاكمه كشید. راى نهایى دادگاه این شد كه قاضى به دامپزشك گفت: برو هیچ تاوانى بر گردن تو نیست، اگر این كور خر نبود براى درمان چشم خود نزد دامپزشك نمى آمد.
هدف از این حكایت آن است كه: هر كس کارى را به شخص ناآزموده و غیر متخصص واگذارد، علاوه بر اینكه پشیمان خواهد شد، در نزد خردمندان به عنوان كم خرد و سبك سر خوانده خواهد شد.
ندهد هوشمند روشن راى
به فرومایه كارهاى خطیر
بوریا باف اگر چه بافنده است
نبرندش به كارگاه حریر
📕#گلستان_سعدی