عرفه را خوانده و نخوانده توی مسیر افتادهاند. قافلهای طویل. با صدای جرس شتران. بزرگمردی با وقار، ردای سبز بر دوش، پیشاپیش کاروان میرود و بلندقامتی استوار، علَم بر دوش، به گامی در پس او. اهل حرم، به جهازهای پردهپوش شتران؛ بچگان بهخنده و بازی دوان بین کاروان. سهساله دخترکی. پنجساله پسری. دختران هنوز چشم بر مرد بلندقامت قافله دارند. پسران هنوز پسر اند؛ شرایط مردشان نکرده هنوز؛ صدای خنده میان کاروان. مشکهای آویخته از زین اسبان، هنوز پر. احترام هنوز برجا. آنسوتر اما، سر سفیر بر سرنیزه است. و پیکرش از بام دارالاماره میان بازار افتاده. وصیتنامه در جیب: به پسرعمویم بگویید که راهِ آمده را بازگردد. زبانها با اوست ولی شمشیرها بر او.
مناظره، یک برنامه چالشی برای کمک به سنجش عیار رجال سیاسی_مذهبی مستقر در بدنه نظام است که ببینیم کدامیک اشراف دقیق بر چالشها و تواناییها و راهحلها دارد و خواهد توانست بهتر از دیگران، به پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم کمک کند. راهبردهای ارتقای سطح کشور در برهه چهارساله پیش روی ملت را چطور برنامهریزی کرده و بعد از تسلط بر مردم، چه خواهد کرد. مناظره را به چشم یک شوی سرگرمی برای حملات تانکگونه یککاندید به دیگران و تامین سوژه طنز کاربران مجازی یا تحلیلهای سطحی تکجملههای کلی نامزدها برای تامین محتوای رگباری کانالهای تلگرامی نگاه نکنیم. که فلانی چهخوب تاخت و بهمانی چهخوب ضدحمله زد. مناظره، عصر جدید و کودکشو و فوتبال صدوبیست نیست!
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش!
یادداشت منتشرشده در صفحه اول و سوم روزنامه جوان
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
دوباره چند ظرفیت محدود برای ثبتنام در کارگاه باز شده. عزیزانی که تمایل به شرکت داشتند و بخاطر تکمیل ظرفیت موفق نشده بودن، میتونن به ادمین پیام بدن.
زندگی در عصر مدرنیته و حکمرانی بلاهت و لهو و لعب بر تمام ساحات زندگی بشر مدرن، باعث میشود که «دلقکهای پردهخوان» و«مقلدان خیابانی» که عمری جز بالاوپایین پریدن در صحنه برای جلب خنده بینندهها و کلاهچرخاندن برای جمعکردن سکه از حضار فعالیت دیگری نداشتهاند و قوه عاقله و متفکرهشان بعد از مقطع دبستان بلااستفاده مانده و جز لولیدن در جشنهای فاسقانه سفارتخانههای اروپایی در هیچ محفلی نبودهاند، توهم وزانت و صاحبنظری برای جامعه کنند. باعث میشود گستاخانه و دلقکمآبانه به فرهیختگان و نخبگان و آگاهان جامعه که عمرشان صرف تقویت بنیه ایران شده جسارت کنند.«عقل در کودکی جاگذاشتهها» به «پا در جبهه جا گذاشتهها» انگ انسداد فکری بزنند. چه رأی ما به این مرد عزیز باشد و چه نباشد، تار گندیدهای از موی سپیدش را به کرور کرور تلخک لوده نمیدهیم.
خود را نهجالبلاغه مجسّم، و اخلاق مصوّر وانمود میکردند. نمایش اخلاقمداری میدادند. آیه و روایت از لبهاشان سرازیر بود. رقبا را دگم و منسدد و خشونتطلب میگفتند. خیلی زود زود، ناگهان در یک بازه ۲۴ ساعته، نمایششان بر باد شد. پرده از چهرههاشان برافتاد؛ پزشکیان در پاسخ یک اصفهانی که از وضعیت زایندهرود و راهکار دولت آینده سوال کرد، به طعنه و عصبانیت گفت « برو به اونا رای بده بیان برات درست کنن»! ظریف در پاسخ کشاورز گلایهمند، چشم گرد کرد و انگشت تکانداد و فریاد کشید که «شما خجالت بکش»! و مشاور فرهنگیشان در برنامه زنده، مقابل چشم همگان، عصبانی شد و میکروفون را یک پرتاب پنجامتیازی کرد و برنامه را ترک کرد و رفت. حتی نتوانستند تا روز تکیه بر قدرت، ادای اخلاقمداری درآوردند.«یوم تبلیالسرائر»شان زود رسید. بیادبهای بیگانه با اخلاق و رواداری. بیتحملهای خشن گشادهدهان. وارثان پونزدار دهه شصت. جانشینان دولت عربدهکش دهه نود.
خاضعانه و از زبان کوچکترین برادرتان؛طنزپردازیهای شیرین همزمان و لحظهای از مناظرات در کانالهای مجازی، توجه و تمرکز قشر جوان را که قشر اثرگذار و تصمیمساز جامعه است، از روی مطالب مهم و برنامههای جدی نامزدها به مسائل پیرامونی و حاشیهای و بالقوهطنز نامزدها معطوف میکند و عملا همین اندکتاثیر مناظرات را هم کمتر میکند. نگاه خصمطلبانه و کنایهپردازانه نامزدها، و نگاه طنزپردازانه و سرگرمیمحور مخاطبان به مناظرات، عملا مناظرات را تبدیل به یک شوی چهارساعته پرسوژه برای سرگرمی و تولیدمحتوای کاربرها کرده.
جدال نامزدها برای جذب آرای تودهخاکستری خواهران کمحجاب جامعه و بازی با عبارات «باتوم» و «حراست دانشگاه» و « حجاببان» و تلاش صرف، برای جذب نگاه و جلب توجه دختران کمحجاب، آنها را از توجه به قشر زنان محجبه و دختران مؤمنه جامعه بازداشته؛ گویی هیچ نیازی به توجه و رأی آنها احساس نمیکنند. نه به مشکلات و مصائب و محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی آنها میپردازند، نه وعده بهبودی به آنها میدهند و نه حتی کلامی در حمایت از آنها به زبان میآورند. گویی که نیستند اصلا. گویی که دختران دیگر، مهمترند انگار؛ جذب آراء خاکستری، از رایهای سفید بازتان ندارد. امروز بدنه زنانهٔ آراء شما همیناناند. محجبههای سیاسی و مذهبی جامعه. به زیرپای تودههای خاکستری ذبحشان نکنید!
«مهدی مولایی»
به رغم مدعیان و کارشناسنماهایی که فاتحهٔ خیابان را خوانده بودند و تیتر «پایان مرجعیت خیابان» میزدند؛ به رغم آنها که سکوت موقتی خیابان و ستادهای خیابانی را به عنوان قهر جامعه با انتخابات تلقی میکردند؛ و آنها که ترجیحشان تمرکز صرف شور انتخابات در فضایمجازی و شبکههای اجتماعی بود تا با عملیاترسانهای و اکانتهای سازمانی و نظرسنجیهای تصنعی نامزد محبوب خود را وزنه انتخابات جابزنند، حالا کمکم «خیابان» در قرق مردم میآید. از امروز در سفرهای استانی نامزدهای جبهه انقلاب، باز حالوهوای انتخاباتهای دهه نود توی شهرها میپیچد. یکی پساز دیگری. و این پیش از آنی که دستاوردی برای خود نامزدها باشد، دستاوردی عینی و ملموس برای انقلاب است. مردم هنوز برای انقلاب توی خیابان میآیند و به بهبود وضعیت بهواسطه صندوق رأی ایمان دارند. از اصفهان تا قزوین و تا اهواز و همهجا. قدرت «خیابان» را انکار نکنیم؛ حتی اگر این شلوغی و استقبال، برای نامزد رقیب بود!
«مهدی مولایی»
امشب بهلطف امیرالمؤمنین شب جهش در سبد آراء جبهه انقلاب بود. بسیاری از مرددین، با مناظره امشب، تصمیم خود را گرفتند و حتی بخش قابل توجهی از بدنهٔ آراء دو نامزد دیگر، با مشاهده بیاطلاعی و عدماشراف و انشاءخوانیهای ناشیانه نامزدهایشان، ریزش کرد. آقای پورمحمدی که نهبرای جلب رای، بلکه برای ریبرندینگ خود وارد کارزار انتخابات شده، شکستخورده و ناموفق بود و آقای پزشکیان، با اذعانهای متعدد به «نمیدانم/بلد نیستم»های خود کفر طرفدارانش را درآورد. او حتی نتوانست از ذخیرههای استراتژیک جبهه اصلاحات که بهعنوان آخرین امید اصلاحطلبان شهربهشهر در ستادهای او فعالیت و سخنرانی میکنند، حمایت کند و پشتشان را خالی کرد که «هرکس اومده توی ستاد من، خودش اومده»! حتی جملات عربی او دیگر مثل روزهای اول برای مخاطب جذابیت ندارد و تبدیل به کلیشههای نخنما شده. نامزدهای جبهه انقلاب اما با جلوه قدرتمند خود، هم در دفاع از دستاوردهای دولت شهید رئیسی و هم در پاسخ قاطع به طلبکاریهای قبیح آنها، موفق و طوفانی ظاهر شد و بهنظر، بخش قابل توجهی از آرای خاموش را بهخود اختصاص داد. با مدد امیرالمؤمنین و تلاش جبههانقلاب ان شاءاللّه در روزهای آینده، میخ آخر بر تابوت جبهه غربگرا کوفته خواهد شد.
«مهدی مولایی»
تا ابد هرچه خلیفهاست به قربان علی.
عیدتون مبارک بچهشیعههای خوب مولا💚
تله «اجماع»، ده روز تمام امت حزباللّه را معطل خود کرد. بسیاری، به انتظار اجماع، نشستند و هیچ نکردند تا یک اسم از جلسه اجماع نامزدها خارج شود و همان اسم را توی صندوق بیندازند و تمام؛ رفع تکلیف. اراده خداوند اما ظاهرا چیز دیگری است. گویا در این مقطع از تاریخ، امت باید خود به بلوغ انتخاب برسد؛ به تحقیق و تفحص و سبکوسنگین کردن و بحث و تبادل آراء، تا قدرت انتخاب خود را اظهار کند. باید ملاکهای سالها آموخته و آزموده خود را از کولهٔ اندوختههای خود درآورد و یکیک با نامزدها بسنجد و عاقلانه و تاریخی، یک انتخاب تمام عیار کند. و پای این انتخاب هم بایستد. امت در بوته آزمایش افتاده انگار. آزمایش انتخاب. تکلیف گویی بهاین سادگیها میل رفع شدن نداشته. و رشد امت_اگر خدا بخواهد_ از دل همین آزمایشهاست. پس ابایی نداریم. ما هم مرد گذراندن برهههای سخت امتسازیم. به قدمت هزارسال. یکی پسِ دیگری. در فرصت باقیمانده، چشم از اجماع بشویید_که اگر مجتمع شوند، رحم خداست_ و خود، مردانهوار به تحقیق و مشورت و توسلی انتخابتان را نهایی کنید و در فرصت باقی تا مینوانید تبلیغش کنید. به توسل به حضرتش_عج_ و برکت خونِ هنوز گرمِ شهیدان خدمت، بهخواست خدا مشیّت الهی از سرانگشت سبابه امت متظاهر میشود. دست در دست، برای عبور سرفراز از این آزمایش همگانی و ورود به باب رحمت الهی.
«مهدی مولایی»