eitaa logo
منزلگه عشاق ولایت
386 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
206 فایل
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان هستیم. اداره فرهنگی خانواده کارکنان ارتباط با ادمین کانال @admin_m_o_velayatt و شماره تماس:۰۹۳۸۳۸۳۰۱۲۶ .
مشاهده در ایتا
دانلود
رفته بودیم منزل آقا میثم، دوست و همکار حمید. تازه بچه دار شده بودند... تا بچه را بغل کردم شیری را که خورده بود روی چادرم بالا آورد. چادر خیلی کثیف شده بود به ناچار از همسر آقا میثم یک چادر امانت گرفتم. خانه که رسیدیم هر دو چادر راشستم، چادر امانتی را اتو زدم و گذاشتم کنار وسائل حمید روی اُپن و گفتم :عزیزم فردا که میری سر کار این چادر رو هم برسون به آقا میثم یه وقت خانمش نیازش میشه. مشغول خوردن صبحانه شد... برخلاف روزهای قبل حمید خیلی با آرامش می خورد. گفتم :فقط چند دقیقه وقت داری الان سرویس تون میره، حمید حواست کجاست؟ گفت:حواسم هست خانم. امروز به خاطر چادری که دادی ببرم به همکارم برسونم با سرویس سپاه نمی روم، به اندازه سنگینی همین چادر هم نباید کار شخصی با وسیله و اموال سپاه انجام بدیم. ✍🏻 راوی: خانم فرزانه سیاهکلی همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی 📕 یادت باشد صفحات ١۵۶ و ١۵٧ 🇮🇷 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
اگرکسی با تندی تو رانصیحت کرد، سخنش راقطع نکن چون درپشت تندی اش محبت عمیقی قرار دارد مانند کسی نباش که ساعت زنگدار را میشکند فقط به جرم اینکه اورا بیدار کرده است! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
هم، جای خوشحالی داره و هم، جای نگرانی! مراقب باشیم ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!! آشوب های زندگی حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام! دلتان آرام ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
چنان روزی رسان، روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بماند. خداوند تعجب مےکند از کسی که عمری است روزیِ خدا را می‌خورد و غصه روزیِ فردا را دارد ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🏴𖣔༅═┅─ @pfbasir
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم پسرش بیمار شده بود و باید بین موندن در کنار فرزند و ماموریت و کار برای انقلاب یکی رو انتخاب می‌کرد؛ ماموریت رو انتخاب کرد و رفت گروگان‌های ایرانی رو از دل افغانستان آزاد کرد و برگشت، اما فرزندش بر اثر بیماری فوت کرده بود... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🏴𖣔༅═┅─ @pfbasir
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙قسمتی از فایل صوتی به دست آمده از کمپ اشرف در عراق.. 📞صدای گوشی‌هایتان را بلند کنید و به دقت بشنوید. در این فایل؛ عضو گروهک منافقین سعی در به دست آوردن اطلاعاتی درباره سردار_سلیمانی دارد. به همین راحتی روزانه از روی سهل‌انگاری و گاها خوش خدمتی مهم‌ترین اطلاعات افراد مهم و برنامه‌هایشان را به تخلیه‌کنندگان کارکشته منافقین می‌دهید. دوباره بشنوید... به همین راحتی اطلاعات مهم را به دشمن می‌دهند. حالا یا پشت تلفن یا از پشت اکانت توییتر یا اینستاگرام. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🏴𖣔༅═┅─ @pfbasir
انسانها را از زیستن بشناس ! در گفتن همه آراستـــه اند ! در خفتن همه آرام در خوردن همه مهربان در بردن همه خنــــدان انسانها را در " زندگی " بشنـــاس ! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
💠 مراقب فرزندان خود در فضای مجازی باشیم. ⛔️ خریدن گوشی شخصی برای فرزندان کودک و نوجوانمان (بدون نظارت ) اشتباه است! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
🔴 «در زندگی مردم شَر نندازیم!» 🔹دختری درسش را میخواند و سر کار میرود، فامیلی او را در مهمانی می‌بیند میگوید "شوهر نکردی؟ میتُرشیا!" حرفش را میزند و میرود ولی روح و روان دختر را به هم میریزد. 🔸زنی بچه‌ دار شد، دوستش گفت "برای تولد بچه،‌ شوهرت برات هیچی نخرید؟ یعنی براش هیچ ارزشی نداری؟" بمب را انداخت و رفت. ظهر که شوهر به خانه آمد کار به دعوا کشید و تمام! 🔸جوانی از رفیقش پرسید "کجا کار می‌کنی؟ ماهانه چند می‌گیری؟ صاحبکار قدر تو رو نمیدونه!" از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد! 🔹پدری در نهایت خوشبختیست؛ یکی میگوید "پسرت چرا بهت سر نمی‌زند؟ یعنی برات وقت نمیگذاره؟" با این حرف صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند! 🔺این است سخن گفتن به زبان شیطان؛ در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم: "چرا نخریدی؟ چرا نداری؟ چطور زندگی می‌کنی؟" ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز، او با صاحبکار خود موضوع را در میان گذاشت. صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند. صاحب کار از او خواست تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی پذیرفت. برای همین به سرعت و بی دقتی، به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد. او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار، برای دریافت کلید این آخرین کار، به آن جا آمد. صاحب گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سال های همکاری! نجار، شوکه شد و بسیار شرمنده شد این داستان بعضی از آدمهاست . ما زندگیمان را می سازیم. هر روز می گذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که می سازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه می فهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir
❣خدا رو چه دیدی شاید شد... ✍ دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد». 🔸 یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. 🔸 گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. 🔸 معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت... « خدا رو چه دیدی شاید شد ». 🔸 وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره. 🔸امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت. 👈 فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟! «خدا رو چه دیدی شاید شد» ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─ @pfbasir