📝درسی از بهلول
🌷روزى بهلول از در خانه ابوحنیفه مى گذشت . شنید با شاگردان خود مى گوید:
امام صادق علیه السلام سه مطلب مى گوید که من آنرا نمى پسندم .
1⃣اول آنکه شیطان به آتش دوزخ عذاب خواهد شد، در حالى که خداوند شیطان را از آتش آفرید. چگونه ممکن است آتش بوسیله آتش بسوزد و عذاب شود.
2⃣دوم اینکه خدا را نمى توان دید.
چگونه ممکن است چیزى موجود باشد و دیده نشود.
3⃣سوم :
انسان فاعل فعل خویش است و حال آنکه نصوص بر خلاف آنست .
هنگامى که بهلول این سخنان را شنید، کلوخى برداشت و به سوى او پرتاب کرد.
شاگردانش بهلول را گرفتند و نزد خلیفه بردند.
بهلول گفت :
از من چه شکایتى دارى ؟
من که کارى انجام نداده ام .
گفت : تو کلوخى بر پیشانى من زدى و سر مرا به درد آوردى .
بهلول : درد کجاست ؟ آن را به من نشان بده .
گفت : درد را نمى توان دید.
بهلول :
1⃣اولاً تو خود گفتى آنچه را نتوان دید موجود نیست .
2⃣ثانیاً اینکه گفتى سرت بر اثر اصابت کلوخ درد آمده ، دروغ مى گوئى .
زیرا تو معتقدى شیطان به آتش نمى سوزد.
زیرا او از جنس آتش است .
پس تو نیز که از جنس خاکى و از خاک آفریده شده اى ، نباید از خاک و کلوخ معذب شوى .
3⃣ثالثا تو گفتى انسان فاعل فعل خود نیست ، پس تو چه شکایتى از من دارى ؟ و چرا ادعاء قصاص مى کنى ؟
📚مجالس المؤ منین / ج 2/ ص 14 انوار نعمانى / ص 216.
#داستان_کوتاه
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ هشتک #متن_کوتاه را لمس نمایید و بقیه مطالب را مطالعه کنید.
👇👇
🆔 @m_serat
✅زیارت به نیابت حق داران
آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی که از اساتید اخلاق بودند، فرمودند:
به مشهد مشرّف شدم. هر دفعه که به حرم می رفتم، قصدم این بود که به نیت پیامبر و یا ائمه اطهار علیهم السلام مشرّف شوم.
👌 یک دفعه به این نیت به حرم تشرّف پیدا کردم که ثواب زیارت آن برای کسانی باشد که بر من حقّی دارند، البته هرکس مطابق حقّی که دارد از ثواب این زیارت ببرد و خودم هم هیچ سهمی از ثواب این زیارت حتّی همین نیت را هم نخواستم.
مدّتی از این جریان گذشت، روزی یکی از دوستان به من گفت:
🎈فلان شب در خواب دیدم شما روی چهارپایهای رفتهای و دور و اطراف شما انواع و اقسام اجناس موجود است و عدّهای اطراف شما جمع شدهاند و شما به هر کسی چیز خاصّی میدهید در حالی که خودتان هم گرسنه و تشنه هستید.
👌وقتی جریان این خواب را شنیدم، متوجّه شدم این خواب که درست با نیت من مطابق بوده، در همان شبی واقع شده که من با این نیت به زیارت رفته بودم.
📒روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 142
#داستان_کوتاه #اعتقادی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅بانوي شكيبا
زني بنام ام عقيل در صحرا زندگي ميكرد، چند نفر مهمان برايش وارد شدند، در اين حال يكي از چوپانها آمد و گفت:
پسرت عقيل نزد شترها بود كه شترها بر سر چاه ازدحام كرده و او را بچاه انداختند و مرد، آن بانو به چوپان گفت:
بيا وظيفه مهمان نوازي را بجا بياور، گوسفندي آورد، چوپان آنرا ذبح كرد، و او غذا را مهيا نمود پيش مهمانها آورد مهمانها غذا تناول كرده و ار صبر و قوت قلب آن بانو در تعجب بودند.
چون از غذا فارغ شدند ام عقيل نزد مهمانها آمدو گفت: ميان شما كسي هست كه قران بلد باشد؟ يكي گفت: آياتي برايم بخوان تا با آن تسلي يابم، اين آيه را خواند:
و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون.
زن رو به طرف مهمانها نمود و گفت:
خدا حافظ، سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعت نماز خواند و گفت:
خدايا من به آنچه فرموده بودي عمل كردم تو نيز به آنچه داده اي عمل كن:
مدرك:
📚سفينه البحار ج 2 ص 7.
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
🌹حيايي غريب از سگ
مرحوم آقاي بلادي فرمود يكي از بستگانم كه چند سال در فرانسه براي تحصيل توقف داشت در مراجعتش نقل كرد كه در پاريس خانه اي كرايه كردم و سگي را براي پاسباني نگاهداشته بودم ، شبها درب خانه را مي بستم و سگ نزد در مي خوابيد و من به كلاس درس مي رفتم و برمي گشتم و سگ همراهم به خانه داخل مي شد.
❤️❤️❤️
شبي مراجعتم طول كشيد و هوا هم به سختي سرد بود به ناچار پشت گردني پالتو خود را بالا آورده گوشها و سرم را پوشاندم و دستكش در دست كرده صورتم را گرفتم به طوري كه تنها چشمم براي ديدن راه باز بود، با اين هيئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز كنم سگ زبان بسته چون هيئت خود را تغيير داده بودم و صورتم را پوشيده بودم، مرا نشناخت و به من حمله كرد و دامن پالتومرا گرفت و فورا پشت پالتو را انداختم وصورتم را باز كرده صدايش زدم تا مرا شناخت با نهايت شرمساري به گوشه اي از كوچه خزيد در خانه را باز كردم آنچه اصرار كردم داخل خانه نشد به ناچار در را بسته و خوابيدم.
❤️❤️❤️❤️
صبح كه به سراغ سگ آمدم ديدم مرده است، دانستم از شدت حيا جان داده است.
👌 اينجاست كه بايد هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب كنيم كه چقدر بي حياييم، راستي كه چرا از پروردگارمان كه همه چيزمان از او است حيا نمي كنيم وملاحظه حضور حضرتش را نمي نماييم.
امام سجاد عليه السلام در دعاي ابي حمزه مي فرمايد:((اَنَا يا رَبِّ الَّذي لَمْ اَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلاءِ وَلَمْ اُراقِبْكَ فِي الْمَلاءِ اَوْلَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائي مِنْكَ جازَيْتَني )).
---------------------------------
📚از نرم افزار جامع القصص
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ #ازدواج و نظر دختر
🌷آقای بهشتی در نظر داشت خواهر کوچکترش که مجرد بود با یک روحانی واجد شرایط در قم وصلت کند ولی ایشان تمایلی به این کار نداشت.
👌 لذا دراصفهان ماند وبعدها که یکی از بستگان به خواستگاری او آمد پذیرفت، با اینکه آقای بهشتی در این مورد نظر دیگری داشتند ولی چون خواهرشان راموافق این #خواستگاری می دیدند نظر او را پذیرفتند.
📚کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، ص46
#داستان_کوتاه #سبک_زندگی_اسلامی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅نظر جالب يك رياضيدان درباره زن و مرد
نمی دانم نظری که در ذیل می آید دقیقا به کدام دانشمند منتسب است ولی آنچه مهم است تلنگر اخلاقی است که با توجه به آن می توان تجدید نظری اساسی در ادامه مسیر زندگیمان داشت...
💐روزي از دانشمندي رياضيدان نظرش را درباره زن و مرد پرسيدند.
جواب داد:
👌اگر زن يا مرد داراي ( اخلاق) باشند پس مساوي هستند با عدد يك =۱
👌اگر داراي (زيبايي) هم باشند پس يك صفر جلوي عدد يك ميگذاريم =۱۰
👌اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوي عدد يك ميگذاريم =۱۰۰
👌اگر داراي (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوي عدد يك ميگذاريم =۱۰۰۰
✅ولي اگر زماني عدد يك رفت (اخلاق) چيزي به جز صفر باقي نمي ماند و صفر
هم به تنهايي هيچ نيست ، پس آن انسان هيچ ارزشي نخواهد داشت !
#داستان_کوتاه #سبک_زندگی_اسلامی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅قورمه سبزی
💐آیت الله علوی گرگانی فرمودند:
آیت الله حاجآقا حسین خادمی اصفهانی از دوستان پدرم بود، در ملاقاتی که با پدرم داشتند، گفتند: ما به مشهد مقدّس رفتیم، محل سکونت ما کنار آشپزخانه حضرتی بود، بوی غذا را همیشه استشمام می کردیم، ولی از غذای حضرتی بهرهمند نشدیم.
👌روزی که عازم برگشت بودیم قورمه سبزی داشتند، به مزاح خطاب به حضرت کردم و گفتم: ما قورمه سبزی نخوردیم ولی بوی آن را استشمام کردیم.
💐در بین راه ماشین ما توقف کرد، راننده گفت: آقایان ما حدود دو سه ساعت در این جا هستیم، ماشین خرابی دارد. چاه آبی در آن نزدیکی بود، رفتیم آنجا برای تجدید وضو، طولی نکشید اهل آن آبادی به سراغ ما آمدند و گفتند: آقا نماز خود را در مسجد ما بخوانید، من هم قبول کردم.
👌 پس از اقامه نماز خواستم برگردم به نزد ماشین، کسی از اهل ده گفت: آقا ناهار مهمان #امام_رضا علیه السلام هستید، دیشب ایشان را در خواب دیدم، به من فرمودند: فردا آقایی که در این جا می آید، او را قورمه سبزی مهمان کنی.
📚روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 163
#داستان_کوتاه #تلنگر #اعتقادی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅گریز از شهرت
حجت الاسلام سید موسی موسوی اصفهانی فرمود: پدر من از خواصّ حاج رحیم ارباب ـ از علمای حوزه علمیه اصفهان ـ بودند. حاج رحیم ارباب ـ به قول علاّمه طباطبایی ـ در شمار عارفان بود، سنّت ایشان در احترام به سادات زبانزد است. ایشان وصیت کرده بودند:
✍مرا در گوشهای از قبرستان تخت فولاد در جایی که نام و نشانی ندارد، دفن کنید تا مردم به خاطر شهرت من به سوی قبر روی نیاورند.
مطابق این وصیت، ایشان را در محلی مناسب با رعایت این وصیت در تخت فولاد به خاک میسپارند.
👌 جالب اینکه چیزی نمیگذرد آن منطقه محلّ دفن شهدا می شود، به گونهای که اکنون قبر ایشان مورد توجّه بیشتر خاصّ و عامّ قرار میگیرد.
📒روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 285
#داستان_کوتاه #اخلاقی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
🌷ما و مشکلات
كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد.
كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
#داستان_کوتاه
👌نتیجه اخلاقی :
مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ #امام_زمان در مدینه
آیت الله بهجت فرمود:
در زمان ما هم افراد زیادی خدمت آن حضرت مشرّف میشوند، یکی از سادات اصفهان به مدینه منوّره رفت و ضمن نامهای از پیامبر اسلام خواست که توفیق تشرّف خدمت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نصیبش گردد.
آن سید محترم می فرمود که تشرّف حاصل نشد تا روزی که میخواستیم از مدینه برویم، در آخرین ساعات که زیارت کردم و میخواستم از درب خروجی خارج شوم، دیدم ازدحام زیاد است و به سختی می شود خارج شد، ناگهان دیدم نورانی وارد حرم می شود و هیچگونه ازدحام مانع ورود او نیست، به راحتی داخل شد، به من که رسید سلام کرد و فرمود: «أنا ابنه» یعنی من پسر پیامبرم، بعد در فکر فرو رفتم او که بود که ازدحام جمعیت مانع او نبود و سلامش و گفتارش چه بود، فهمیدم آن بزرگوار بوده است.
آیت الله بهجت فرمودند:
به حج که می روید، اهمّ حاجات را از خدا بخواهید و آن فرج حضرت ولیعصر ـ ارواحنا فداه ـ است که فرج بشریت است، و بعد از آن ازاله حکومتهای فاسد و جائر را بخواهید.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 48
#داستان_کوتاه #مهدویت
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅حقوق مومن
داود بن حصین گوید:
ما چهارده نفر بودیم که در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم، ناگهان حضرت عطسه کرد اما کسى به او چیزى نگفت .
حضرت فرمود:
آیا جواب عطسه را نمى دهید؟
از جمله حقوق مومن بر مومن این است که چون بیمار شود او را عیادت کند و چون بمیرد بر سر جنازه اش حاضر گردد و چون عطسه کند جواب عطسه او را بدهد و چون او را دعوت کند دعوتش را بپذیرد.
امام باقر (علیه السلام) هرگاه عطسه مى کرد به او مى گفتند:
یرحمک اللّه (یرحمکم اللّه ) (خداوند تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد)
و هر گاه کسى نزد او عطسه مى زد حضرت مى فرمود: یرحمک اللّه عزوجل. ) (3)
#داستان_کوتاه #حدیث
📚3-. بحارالانوار، ج 27، ص 95.
💐 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
2⃣ با ارسال هر #عکس_نوشته به دیگران، ما را در زمينه سازی ظهور یاری نمایید.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅نفرین مادر چند یتیم
آیت الله خزعلی فرمودند:
پاسبانی برای من نقل کرد که: زنی بچّههای یتیم داشت و برای امرار معاش خود باقلا میفروخت.
روزی به او گفتم: بساط خود را جمع کن. گفت: نمیکنم، چون بچّههای یتیم دارم.
من از جمع کردن بساط او منصرف شدم، ولی رفیقی داشتم که به سراغ او رفت و گفت: جمع کن.
زن گفت: نمیکنم. رفیق پاسبانم با لگد، دیگ باقلای او را روی زمین ریخت. پس از این جریان رفیق من پا درد شدید گرفت به نحوی که هرچه معالجه کرد، خوب نشد.
عاقبت تصمیم گرفت به کربلا برود. وقتی به کربلا رسید، شب بود، هنگامی که صبح شد گفت: اثاث را بردارید تا به وطن برگردیم.
به او گفتند: چرا؟ گفت: حضرت عبّاس علیه السلام را دیشب در خواب دیدم و به من فرمود: به بچههای یتیم آنطور می کنی و بعد به این جا میآیی؟ اگر به حرم من بیایی، تو را مکافات میکنم. رفیقم زیارت نکرده برگشت.
روزی به نزد من آمد و گفت: فلانی! میتوانی آن زن را پیدا کنی؟
من تفحص کردم و بالاخره آن زن را پیدا کردم. رو به او کرده و گفتم: یادت هست روزی پاسبانی با تو چه کرد؟
گفت: آری. هر شب او را نفرین میکنم که از پایش خیری نبیند.
با او صحبت کردم تا او را به درِ خانه رفیق پاسبان خویش آوردم تا او از آن زن عذرخواهی کند.
👌رفیق پاسبان با دیدن زن، از او تقاضای عفو کرد و آن زن با بزرگواری خود از او درگذشت.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 188
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ جواب دقیق
روزي لقمان در كنار چشمهاي نشسته بود. مردي كه از آنجا ميگذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدي خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدي؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدي خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. زماني كه چند قدمي راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «اي مرد، يك ساعت ديگر بدان ده خواهي رسيد.»
مرد گفت: «چرا اول نگفتي؟»
لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نميدانستم تند ميروي يا كند. حال كه ديدم دانستم كه تو يك ساعت ديگر به ده بعدي خواهي رسيد.»
#داستان_کوتاه #تلنگر #تربیتی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ تیم خدمت
🌷بعضی وقتها از ما سوال می كرد كه اگر یك خانواده مستحق می شناسید، معرفی كنید.
یك تیمی هست به خانوادههای فقیر و مستمند كمك می كند، اگر كسی را می شناسید معرفی كنید.
ما نمی دانستیم شخص خود ایشان مسئولیت این كار را برعهده دارد.
بعد از شهادت ایشان متوجه شدیم.
(حاج غلام؛ خدماتی)
👌شهید دکتر مجید شهریاری
📚کتاب شهید علم، جلد اول، ص30
#همراه_با_شهدا #تلنگر #داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅سجده طولانی
آیت الله بهجت فرمودند: شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی خیلی متعبّد بود. در عین اینکه در عِلمیات (مطالعه) توغّل زیادی داشت عبادات بسیاری هم انجام می داد. من پیش از آنکه به درس ایشان بروم در روضه منزل ایشان شرکت می کردم، میدیدم در غیر موقع صحبت، مشغول ذکر است. رفیقی داشتم که به ایشان نزدیک بود، گفتم: از ایشان بپرس این چه ذکری است که این اندازه به آن ملتزم است؟ در پاسخ فرموده بود: خوب است انسان شبانه روز هزار بار سوره مبارکه قدر بخواند.
شیخ محمّد حسین غروی فرمودند: من در ایوان نجف به سجده رفته بودم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را دیدم که به من فرمود: جای اینکارها (سجده طولانی) در خلوت است. کسی از آقازاده ها در مجلس بود، پرسید: شما در بیداری دیدید؟ فرمود: از بیداری بالاتر.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 345
#داستان_کوتاه #همراه_با_علما
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅کتاب اخلاق
حجّت الاسلام حاج حسن نوری همدانی از آیت الله ملاّ علی همدانی نقل فرمودند: حاج ملاّ مهدی نراقی کتاب اخلاق خود را تصنیف کرد و به نجف فرستاد، علما تحسین کردند. ایشان برای (زیارت) به نجف اشرف مشرّف گردید، علما از او دیدن کردند ولی سید مهدی بحرالعلوم به دیدن او نیامد.
مدّتیگذشت، سرانجام نراقی فرمود: من به دیدن ایشان میروم. وقتی به دیدن او رفت، جمعی خدمت سید بودند و سید ایشآن را خوب تحویل نگرفت. برای بار دوم خدمت سید رفت، باز سید ایشان را تحویل نگرفت. بار سوم خدمت سید رفت، دید سید خودش نزد در آمد و از او استقبال گرمی کرد و او را جای خود نشاند و احترامات لازمه را به جا آورد، از سید پرسید: چطور در دفعات قبل، برخورد شما اینطور نبود؟!
سید فرمود: من کتاب اخلاق شما را خواندم و خوشم آمد، ولی پیش خود گفتم: کسی که اخلاق مینویسد، باید قبلاً خودش مهذّب باشد و میخواستم ببینم شما مهذّب هستی یا نه؟! فهمیدم رفتار من در روحیه شما اثر سوئی نداشت و این علامت تهذیب و شایستگی شما برای نوشتن کتاب اخلاق است.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 300
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅خدمت در مجلس امام حسین
حجت الاسلام سید عبّاس حسینی قمی واعظ گفت:
شخصی در #قم با اینکه شغلش حلبیسازی است و درآمد زیادی ندارد، مقید به روضهخوانی در وفات ائمّه اطهار علیهم السلام است.
به او گفتم: شما که کسب پُر درآمدی نداری، چرا در هر وفات، مجلس #روضه برقرار می کنی؟ گفت: من از اهل بیت علیهم السلام دست برنمیدارم.
من در مسجد عشقعلی برای شنیدن روضه شرکت می کردم، شبی از شبها هیئتی آمد و در آخر وقت بود چایی خوردند و عزاداری کردند، حاج میرزا عبّاس هدایتی که شخص محترمی بود، برخاست و استکانها را جمع کرد.
شب در عالم خواب دیدم #امام_حسین علیه السلام به #مسجد عشقعلی آمد و روی منبر نشست و فرمود:
اسامی خدمتگزاران را بیاورید و آوردند، فرمود: چرا نام حاج میرزا عبّاس ذکر نشده است، ایشان هم استکانها را جمعآوری کرد.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 110
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅بند آمدن زبان
آیت الله احمدی میانجی فرمودند:
پدر آیت الله موسوی اردبیلی به #کربلا مشرّف میشوند و در مورد نذری که برای حضرت ابوالفضل علیه السلام شده بود، میگویند آن را به ضریح تبرّک کنید و به فقرا بدهید، این کار بهتر از آن است که پول را داخل #ضریح بیندازید.
وقتی ایشان از #حرم مطهّر بیرون می روند، زبانشان بند می آید، هر کاری می کنند زبانشان باز شود مؤثر نمی شود، تا اینکه از گفته خویش در مورد نذر، پشیمان میشوند و #توبه می کنند و به برادرشان اشاره می کنند که آن پول نذر را در ضریح بیندازند، آن وقت زبانشان باز می شود.
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 96
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅گِل عزای #امام_حسین علیه السلام
برخی از اساتید ما از آیت الله بروجردی ـ از مراجع تقلید شیعه ـ نقل فرمودند: چشم من ضعیف بود، روزی از روزهای عزای امام حسین علیه السلام، مردم شهر بروجرد به سر و صورت خود گِل میمالیدند، من مقداری از آن گلها را به چشم خود مالیدم، این سبب شد که ضعف چشمم به طور کلّی برطرف گردید.
مؤلّف گوید:
من خودم آیت الله بروجردی را در مجالس ختم و فاتحه اموات زیارت کردم که بدون عینک و بدون آنکه قرآن را نزدیک چشم خود بگیرند، به خوبی قرائت می کردند، در حالیکه حدود نود سال از عمر شریف ایشان میگذشت.
🔰وزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 62
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ذکر رفع فقر
🌹سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: عموزادهام آیت الله سید عبدالکریم کشمیری فرمود:
یخچال نداشتم، به حرم مطهّر حضرت معصومه (علیها سلام) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم، به منزل که برگشتم دیدم درب منزل گاری ایستاده و یخچال آورده است.
گفتم: از کجا آوردهای؟
👌گفت: مأمور نیستم بگویم.
سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: از ایشان ذکری برای رفع تنگدستی خواستم،
فرمود: روزی صد و ده بار بگو:
🌺«اللهمَّ أَغْنِنِی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ» .
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 110
#داستان_کوتاه #ما_ملت_امام_حسینیم #ما_ملت_شهادتیم #ماه_صفر #نکته_های_طلایی #تلنگر #مذهبی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅ذکری برای محافظت
🌺آیت الله بهجت فرمودند:
برای حفظ انسان ( از بلاها ) صبح و شام سه بار گفته شود:
👌«اللهمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیها مَنْ تُرِیدُ»
«خداوندا! قرار ده مرا در زره محکم خود. آن زرهى كه قرار مىدهى در آن، كسى را كه مىخواهی» و فرمودند: این در روایت آمده و من سابقاً به برخی از افراد که در اصفهان هستند، این سفارش را داشتم و او ملتزم به این ذکر شد و به من گفت:
چهار هزار تومان من از بین رفت و من در آن روز این ذکر را نگفته بودم، البته چهار هزار تومان زمان قدیم.
آیت الله بهجت فرمودند:
از هر جای قرآن میخواهی انتخاب کن و به موضع درد بگذار و بخوان که شفا پیدا می کنی.
در برخی از روایات آمده که نمیدانم در کدام کتاب است: «خُذْ مِنَ القُرْآنِ ما شِئْتَ لِما شِئْتَ».
🔰روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 358
#داستان_کوتاه
#ما_ملّت_امام_حسینیم
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅نجار و تصمیم گیری او
نجار پیری بود که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که می خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد.
کار فرما از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد.
او از نجار پیرخواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد.
نجار پیر قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست.
او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.
وقتی کار به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد.
او کلید خانه را به نجار داد و گفت:
این خانه متعلق به توست.
این هدیه ای است از طرف من برای تو.
نجار یکه خورد.
مایه تاسف بود!
اگر می دانست که خانه ای برای خودش می سازد.
حتما کارش را به گونه ای دیگر انجام می داد.....
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
📝به حضرت معصومه(ع) متوسل شدم
ایشان(آیه الله العظمی اراکی (رحمه الله) )درباره خودشان فرمودند :
( دستم ورم می کرد و پوست آن ترک برمی داشت به طوری که نمی توانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا اینکه به حضرت معصومه(علیها السلام)متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش بدست کنم ، همین کار را کردم ; دستم خوب شد ) .
📚 فروغی از کوثر:
زندگینامه حضرت فاطمه معصومه ع صفحه 55
#داستان_کوتاه
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
✅مناظره بر حقانیت شیعه
حجت الاسلام سید عبدالکریم قزوینی فرمودند:
در سفری به ترکیه با یکی از علمای سنّی به بحث نشستیم، او گفت: شما با سنّت رسول الله مخالفت می کنید.
گفتم: نه! شما با رسول خدا صلی الله علیه وآله مخالفت می کنید.
گفت: ممکن نیست ما با آن حضرت مخالفت کنیم.
گفتم: آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله نفرمود: « مَثَلُ اهل بيتى فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ »؟!
👌«اهل بیت من مانند کشتی نوح می مانند هر که سوار کشتی شد نجات یافت و هر که تخلف کرد غرق شد» گفت: آری قبول دارم. گفتم: شما که به مذاهب اربعه عمل می کنید، هر جا که با مذهب اهل بیت موافقت داشته باشد اشکالی ندارد، امّا در موارد دیگری که با مذهب اهل بیت تخلّف دارد، شما از اهل بیت تخلّف می کنید و طبق نصّ رسول خدا صلی الله علیه وآله در ضلالت و گمراهی هستید.
عالم و دانشمند سنّی گفت: این کلام استدلال تازهای است، من به آن برخورد نکرده بودم، باید روی آن فکر و تأمّل کنم. این جریان گذشت، من از سفر بازگشتم، پس از چندی شخصی از ترکیه آمد و گفت: آن عالم سنّی پس از تأمّل، به شرف تشیع توفیق یافت.
#داستان_کوتاه
📚روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 297
🌺 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با هر #متن_کوتاه به رشد معنوی خود کمک کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
داستان کوتاه: کُشتی با نفس
نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم
👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
با شما هستیم با یکی دیگه از مسابقات جام بندگی رمضان. در طرف راست میدان یک بشر خاکی رو میبینیم که تک و تنها به میدون اومده. در طرف دیگه میدون، نفس اماره رو داریم که ظاهرا حمایت شیاطین رو از دست داده. اما بدن روی فرمی که داره نشون میده توی 11 ماه گذشته خیلی تمرین کرده و نمیخواد به راحتی شکست بخوره.
فرشتههای حاضر در سالن خیلی به بشر خاکی امیدوارن، غافل از این که حریف یه چغر بدبدنه. نظر داور این هست که باید به بشر امتیاز بدن. چون قبل بازی خواب بوده و خواب مومن هم عبادته تو این ماه اما داورا انگار حرف دیگهای دارن. بله کمیته داوری میگه امتیاز خواب حساب نیست! عرض کردم خدمتتون فرشتهها نفوذ دارن در فدراسیون جهانی کشتی معنوی و خوب هر جا بتونن به نفع میگیرن.
خب حالا نفس اماره رو کشید طرف خودش. بشر مقاومتی نمیکنه و رفت که آب بخوره. همه سالن یکصدا فریاد میزنن، نرو نرو نرو! بله یادش اومد! پا رو میذاره روی پای نفس اماره. داد نفس اماره به هوا میره. یه ضربه کاری به نفس اماره. بشَر سه، نفس اماره هیچ! باید ببینیم ادامه ماجرا چی میشه؟ آیا این نفس اماره عقب میمونه؟
حالا بشر که سرخوش از امتیازشه میره که نماز بخونه. اگه همینطوری به حمله ادامه بده حتما نفس اماره رو زمین میزنه. اگه مربی نفس اماره یا همون شیطان رجیم حاضر بود حتما جلوی این حرکت خطرناک رو میگرفت و نمیذاشت شروع به نماز کنه. الله اکبر رو گفت. نماز یه فن شش امتیازی هست. اگه کامل اجرا بشه، دیگه نتیجه بازی مشخصه. اما نه. داره به این فکر میکنه که قسطشو امروز باید بده. وای خدای من! حواسش از قسط پرید به برنامه عصر جدید! ولش کن تو رو خدا نفس اماره نَفَسش تازه شده و به گرسنگی و تشنگی حریف فشار میاره. نماز تموم شد اما امتیازی دریافت نمیکنه. کمیته داوری میگه همین که امتیازش رو کم نکردن خیلیه! نفس اماره داره از فشار حداکثری استفاده میکنه و میخواد آخر کاری امتیاز روزه رو خراب کنه. بشر گوشی رو گرفت دستش و شروع کرد به غیبت کردن. امتیاز نفس همینطوری بالا و بالاتر میره. اینطوری که پیش میره فقط همون خواب ثواب داشت. حیف از این همه زحمت که این بازیکن حروم کرد برای نماز و روزه. میتونست بخوابه و اصلا در تشک حاضر نشه. اون طوری سه بر صفر بازی رو میبرد. اما الان داره بازی برده رو میبازه. امتیاز نفس اماره همینطوری بالا و بالاتر میره! 10 به 3 به نفع نفس اماره!
حالا از کنار میدون، نفس لوامه خودش رو نشون میده. ببینیم هدایت این مربی تغییری در نتیجه بازی ایجاد میکنه یا نه. بشر پشیمون کتاب دعا رو برداشت. امیدوارم این یکی مثل نماز و روزه، جز خستگی، امتیازی هم براش داشته باشه. نفس اماره طولانی بودن دعای ابوحمزه رو نشون میده تا بشر رو منصرف کنه. اما نفس لوامه انقدر غر میزنه تا بشر شروع میکنه به خوندن.
ای بابا! این رو هم نیمهکاره ول کرد. بشر به فکر فرو رفته! باید دید به چی فکر میکنه؟ به قسطهای عقبافتاده؟ به فحشی که دیشب توی دعوا میتونست بده اما نداد؟ اما نه داره به مضمون دعا فکر میکنه. آفرین بشر! شیر مادر و نان پدر حلالت! سالن رو به دعاکدهای تبدیل میکنه. این حرکت مثل زنگ طلایی بشر رو میفرسته مرحله بعد! تا روز جدید و مسابقه جدید بدرود!
#داستان_کوتاه
#بهار_معنویت
🌺 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با هر #متن_کوتاه به رشد معنوی خود کمک کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat