هدایت شده از •••|اکیپ ناشناس گاندویی ها|•••
یه خبر ام بدم🙈
سال دیگه این موقع ها گاندو ۳ پخش میشه😍
اقا محمد هم شهــــــــــید نشده
بفرمایید شکلاتـــــــــ🍫🍫🍫🍫ـــ
#گاندو
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽•
📲 نسخه کیفیت بالا
🎥 #سریال_گاندو
چهکوههایینذاشتنروسراینخونهخاکستربباره✌🏻🇮🇷
Video: 31
#گاندو
رهایی از بند⛓
پارت1
وارد دفتر کارم شدم پشت میزم نشسته بودم که مجتی در زد و وارد شد .
ازش پرسیدم چی شده ؟ گفت اقا محمد هروز یه شخص به نام (احمد اکبری )
ساعت ۲:۲۰دقیقه وارد سفارت سوئیس میشه و ساعت ۳ از سفارت خارج میشه،
از مجتبی پرسیدم :خلاف یا هر چیز مشکوکی تا حالا داشه؟
گفت اقا محمد تا الان با ۳ زندانی سیاسی ملاقات داشته ، همین.
گفتم؛ به هادی و افشین بگو زیر نظر بگیرنش .
مجتبی:بله اقا محمد.
بعد از رفتن مجتبی رفتم به دفتر اقای رضایی مافوقم ، ماجرا رو گفتم ........
#یا_حسین
رهایی از بند⛓
پارت ۲
از پله ها پایین اومدم ازبچه های سایت خداحافظی کردم و به مجتبی گفتم همراه من بیاد که کلی کار سرمون ریخته .
با عجله سوار موتور شدیم و حرکت🏍
به مجتبی گفتم : که من باید راس ساعت ۲:۲۰دقیقه جلوی سفارت سوئیس باشم پس عجل کن !!!
جلوی سفارت پیاده شدم گفتم همین جا باش تا برگردم .
محمد: اها راستی مجتبی به هادی و رضا و افشین بگو کل محوطه رو زیر نظر بگیرن
مجتبی :چشم اقا
یه چیزایی بود که باید خودم برسی میکردم .
جای عجیبش اینجا بود که وارد دفتر کل میشد
از سفارت بیرون اومدم به مجتبی گفتم برو تو تا ساعت ۳ همون جابمون اگه چیز مشکوکی دیدی سریع به من بگو .
مجتبی :بله اقا
وارد سازمان شدم به رضا گفتم :هرچی میتونی راجب این اقای اکبری دربیار
تاکیید میکنم هرچی .
۲ساعت گذشت و هیچ خبری از مجتبی نشد .
نگران شدم تلفن کردم گفتم چی شد ؟
مجتبی: اقا محمد هنوز از سفارت خارج نشده مجبور شدم بیام بیرون اما هنوز هیچی .
بهش گفتم همونجا باش الان خودم میام
.............
#یا_حسین
🌸✨اول هفته تون عالی
🌿✨روزگارتان زلال
🌸✨امروزتان گلباران
🌿✨زندگیتان بدون حسرت
🌸✨عاقبتتان بخیر
🌿✨عشقتان مستدام
🌸✨محبت خدا در دلتان
🌸✨آرامش همنشینتان
🌿✨ و روزتان بخیر و شادی💐
هدایت شده از ″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
Hamed Zamani _ Imam Reza (128).mp3
6M
کبوترم هوایی شدم🙂♥️
#پیشنهادی
رهایی از بند⛓
پارت ۳
خیلی سریع وارد پارکینگ شدم ، یه ماشین برداشتم و خیلی سریع خودم و به سفارت سوئیس رسوندم
محمد :مجتبی چه خبر چی شد
مجتبی :هیچی اقا همون چیزایی که پشت تلفن عرض کردم.
محمد : بادقت بگو حتی چیزایی خیلی کوچیک!!!!!
مجتبی :تا حالا ۱۰ مرد و ۵ زن خارج شدن ولی بین این ۱۵ نفر اقای ( اکبری )نبوده!
خوب این چیز خیلی مشکوکی بود !
شریع تلفن کردم به رضا ، گفتم همه دوربین های سفارت رو چک کن فقط خیلی سریع!!!
۳۰ دقیقه ی بعد
رضا : اقا محمد پشت سفارت یه در پشتیه یه سری از ادما از اونجا میرن میان!
محمد: ممنون رضا جان یا علی.
غروب بود ، چه غروب دل انگیزی!!
به افشین هادی زنگ زدم ، گفتم افشین از اونجایی که هستی ۲۰ متر برو جلو مراقب در پشتی باش
هادی تو هنوز منتظر اقای اکبری باش
اذان میگفتن سر راه یه مسجد بود رفتم و نماز مغرب را به جماعت به جا اوردم .
به نماز اشا نرسیدم باید برمیگشتم سازمان .
تا رسیدم به سازمان ساعت ۹ بود .
رضا:اقا محمد اقامحمد !!!....