گاندو ۳ کلید میخورد
🔹مدیرعامل موسسه اندیشه شهید آوینی: با توجه به استقبال خوب مخاطبان از گاندو، فصل سوم نیز ساخته میشود. فیلمنامه در حال نگارش و تولید امسال کلید خواهد خورد.
🔹برخلاف ادعای دولت قبل که میگفتند سریال جناحی است، در دولت جدید هم آن را میسازیم. با توجه به موانع در پیشبرد پروژهها در فصلهای قبلی، دولت کنونی همراه و رفعکننده موانع در روند تولید آثار است.
🔗 @IRANonline
السَّلام عَلیکِ یا بنت رسولالله💚✨
•°|معصومهکهباشی، عصمتازدستانت میچکدو عطرفاطمهدامنتراپُرمیکند..🌱
•°|بانوییهمینحوالی طلوعمیکند تاآفتابِ همیشگیقمباشد...🌱
•°|✨او✨بانگاهشمارابرای شفاعت میخواندونبضدنیارا درآخرالزّمان تنظیممیکند....🌱
ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر مبارک باد♥️
هدایت شده از مرکز نوجوانان فاطمی
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #پیشنهاد_دانلود #تماشایی
نماهنگ «خواهر خورشید» 😍
ویژه ولادت حضرت معصومه (س)
🔺 کاریمشترکاز۲۴ گروه سرود استانقم و گروه سرود سفیران کریمه حرممطهرحضرتمعصومه(س)
📺 پخش از شبکه سه سیما و دیگر شبکهها
📆 تولید: خرداد ۱۴۰۱
•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨ پارت ۸۰❤️ سعید: داشتیم با آقای عبدی و بچه ها صحبت می کردیم که صدای آقای م
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨
پارت ۸۱❤️
علی:
بعد از اجازه گرفتن از آقای شهیدی ، زنگ زدم به خط سفید حسام(حسام از نیرو های امنیتی که تو ترکیه هست)زنگ زدم 👌
بعد از چند بوق جواب داد...
علی: هلو مستر😁
حسام:آااااا....آرکاداش😃سلام
علی: سلام حسام چطوری؟؟؟😍
حسام:سلام آقای علی.
ممنون شما چطوری ؟؟؟😊
علی: الحمدلله☺️
حسام: آقا محمد و بچه ها خوبم ، دلم حسابی براتون تنگ شده👌🌸
علی: بچه ها هم بد نیستن ، برای یه چیز دیگه مزاحم شدم حسام جان!
حسام: جانم بگو داداش ؟؟؟
علی:
ماجرای شریف رو براش توضیح دادم و گفتم که باید روش سوار باشه ...
حسام هم قبول کرد .
حسام: خوب کاری نداری، من برم فرودگاه مشخصات هم برام بفرستید رو خط سفید 👌
علی: نه ممنون. چشم میفرستم ، فقط هر وقت روش سوار شدی اطلاع بده .
حسام: باشه علی فعلا👌👋
علی: خدا به همرات👋
_________
محمد:
بعد از صحبت های آقای عبدی ، رفتم سمت محوطه ی بیمارستان ، از در بیمارستان که خارج شدم ایستادم.
با چشمام همه جا رو گشتم دنبال رسول....
دیدم رو یه نیم کت نشسته و سرش رو بین دو دستش گذاشته.
آروم قدم برداشتم و رفتم سمتش...
ادامه دارد....
#گاندو
•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨ پارت ۸۱❤️ علی: بعد از اجازه گرفتن از آقای شهیدی ، زنگ زدم به خط سفید حسام(ح
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨
پارت ۸۲❤️
رسول:
از دست محمد ناراحت نبومدم .
رفتم تو محوطه بیمارستان روی یک نیم کت نشستم ، سرم درد می کرد ، برای همین سرم رو بین دو دستام گذاشتم .
داشتم به این فکر می کردم که چرا .......😔😔😔
تو فکر بودم اصلا متوجه نشدم کی صورتم خیس شده از گریه.
انقدر تو فکر بودم که زمان از دستم در رفته بود ، یه لحظه حس کردم کسی کنارم نشسته ، آروم سرم رو بالا اوردم .
دیدم محمد.
محمد:
رفتم کنار رسول رو نیم کت نشستم :
محمد: رسول...آقا رسول....داداش کوچیکه 🙂❤️
رسول:
دیدم داره صدام میزنه ، تو حرف زدنش یه آرامش می دیدم که برام خیلی خوشایند بود.آرومم می کرد .
آروم سرم رو بالا اوردم و جوابش رو دادم.
رسول: جانم داداش محمد 💖
محمد: جانت هزار ساله...
شرمنده رسول جان .... ببخش ...
رسول: برای چی باید ببخشم ، برای چی باید شرمنده باشی محمد ؟؟؟؟
محمد:
رسول جوری برخود می کرد که انگار اتفاقی نیفتاده.
با تعجب نگاهش کردم....
تا امدم حرف بزنم ، رسول گفت:
رسول: خوب کاری کردی محمد....!!!
من بدون مشورت با تو تصمیم گرفتم ، بدون اینکه اول به برادرم بگم تصمیم گرفتم ، کار درستی کردی.
الانم اگه موافق نباشی .....منم....منم کاری نمیکنم🙂😔
محمد: هر تصمیمی بگیری منم موافقم ، چون میدونم که تو درست فکر می کنی و درست تصمیم میگیری ، بهت ایمان دارم رسول...😊🌸👌
رسول:🙂❤️...
________
علی:
پشت سیستم رسول نشسته بودم و منتظر زنگ حسام شدم و چهار چشمی مراقب شریف بودم 👌
بلاخره صدا گوشیم در اومد و روی صفحه اسم حسام به نمایش گذاشته شد...
جواب دادم...
علی: الو حسام ، چی شد؟؟
حسام : آره دارم می بینمش یه ردیف جلو تره از من نشسته...
علی : خیلی خوب منم دیدمت ، ببین حسام خیلی زرنگه ، باید خیلی مراقب باشی ، هم خودت هم اون
حسام: خیالت راحت باشه ، کاری نداری...
علی: نه فعلا ، آها حسام...
حسام: بلههه
علی: جی پی اس هم روشن کن...
حسام: باشه...
خدانگهدار
علی: خدافظ
ادامه دارد...
#گاندو
•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨ پارت ۸۲❤️ رسول: از دست محمد ناراحت نبومدم . رفتم تو محوطه بیمارستان روی یک
#رمان_ستاره_های_آسمانی✨
پارت ۸۳❤️
حسام :
بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم ، چی پی اس رو روشن کردم .
بعد از ده دقیقه انگار کسی به شریف زنگ زده باشه گوشیش رو روی گوشش گذاشت .
برای اینکه متوجه بشم چی میگه،
آروم پاشدم و رفتم چند ردیف جلو تر نشستم ، پشت شریف نشستم فقط سه صندلی فاصله ی بینمون بود .
گوشیم رو در آوردم و ضبط صوت رو روشن کردم و شروع به ضبط کردن صداش شدم.
داشتم به زبان انگلیسی حرف میزد .
با اینکه تر کیه بود ولی انگیسی صحبت می کرد .
تماسش رو طول نداد و گوشی رو بعد از سه دقیقه قطع کرد...
بعد پاشد و رفت سمت در خروجی!!
فایل صوتی رو برای علی فرستادم 👌
علی:
پای سیستم رسول بودم که از طرف حسام یه فایل صوتی برام اومد ، پس برد رو زدم ولی باز نشد ...
تعجب کردم...
دوباره زدم ، ولی هنوز باز نشد و خطا داد...
لبخندی زدم و گفتم :
علی: از دست تو رسول 😂😂😂
بعد گوشی و در آوردم و زنگ زدم به رسول👍
رسول:
با محمد رو صندلی نشسته بودیم و حرف می زدیم تو محوطه ی بیمارستان ، که گوشیم زنگ خورد ....
گوشیم رو در آوردم و نگاه کردم دیدم علی 👌
نگاهی به محمد انداختم و لبخندی زدم و گفتم:
رسول: ببخشید داداش ...
محمد:😊❤️
__
رسول: سلام علی،جانم؟؟
علی: سلام استاد
رسول: چیزی شده ؟؟
علی: نه ، فقط زنگ زدم بپرسم این پس برد ، پیام حسام چیه؟؟؟
رسول: تو سر سیستم منی علی؟😬🤨
علی: ای بابا آقای شهیدی گفت!!
رسول: عجب ...ولی علی ، این میز ها به کسی وفا نکرده ها داداش😂!
علی: باشه رسول جان ، تو فقط سریع این پس برد رو بده من که بیکار نیستم ، کارم واجب👌
رسول: حالا برا چی میخوای ؟؟؟
علی: ای بابا ، من بعدا می گم .
تو بگو...
رسول: نه دیگه ، ببخشید منم نمیگم😌
علی: خیلی خوب....
علی:
ماجرا رو بذاش گفتم ...👍
رسول: خیلی خوب که این طور🤔
علی: بلهههه
پس بی زحمت این پس برد رو بده سریع که کار دارم
رسول: H15858400644
علی: ممنون
آها رسول!!؟؟؟
رسول: خواهش...
بله دیگه چیه!؟
علی: حال فرشید چطوره؟؟؟
رسول: زیاد خوب نیست😞دعا کن علی!!!!
علی: انشاءالله که چیزی نسیت و خوب میشه🙂🌹
رسول: انشاءالله
علی: خوب کاری نداری؟؟؟
رسول: من که نه شما نداری؟!
علی: قربانت نه مراقبت خودت باش ، سلام برسون به آقت محمد.
خدافظ
رسول: خدافظ
ادامه دارد....
#گاندو
هدایت شده از ″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یک اجرای متفاوت از سلام فرمانده
🔵 حاج قاسم و شهدا مهمانان ویژه سرود سلام فرمانده
#سلام_فرمانده
هدایت شده از مرکز نوجوانان فاطمی
✔️ششمین جشنواره مردمی کرامت
1️⃣مسابقه بزرگ حدیث کرامت
2️⃣پویش بزرگ فدای دخترم
3️⃣جشن های خانگی ( اعزام رایگان سخنران)
4️⃣ سفیران کریمه
✳️هدایا:
20 کمک هزینه مشهد مقدس، 100بسته متبرک فاطمی، ده ها پک فرهنگی آموزشی
⏰ مهلت شرکت در مسابقه و پویش: 21خرداد
📎لینک شرکت در مسابقه:
fatemi.amfm.ir
🔷🔸💠🔸🔷
جوان نو؛ مرکزنوجوانان فاطمی
آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee
🌐javaneno.amfm.ir
هدایت شده از مهربان خـــــــ💛ــــــدای من
https://eitaa.com/emamhosein113/307
لینک دستیابی به پارت اول
☘رمان ناحله☘
https://eitaa.com/emamhosein113/3310
لینک دستیابی به پارت اول رمان
🦋آرامش محض🦋