#فلش_کارت فلش کارتهای #تغذیه و #بدغذایی قسمت38 ✔️ استاد سلطانی ❤️ @maadar_khoob

✍️این سخنرانی طولانی است اما به همه خانواده ها توصیه می کنم حتما گوش کنید، شما به عنوان والدین یا مربی، باید سطح اطلاعات خود را بالا ببرید و همواره به روز باشید. ⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫ ❤️ @maadar_khoob

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃 🌸 #خشونت 35 #استادسلطانی #ترس 7 💠 ترس موجب مي شود كه اعتماد از بين برود. وقتي اعتماد نداشته باشيم، ايمان را هم از دست خواهيم داد چون ايمان از امنيت مي آيد، ايمان به يك كل. وقتي ايمان را از دست بدهيم، توكل را هم از دست خواهيم داد ⬅️ ايمان يعني گرفتن امنيت از يك نقطه ي نگاه. وقتي ايمان نداريم يعني امنيت نداريم و چيزي را كه به ما امنيت مي دهد را نمي شناسيم، مركز امنيت برايمان شفاف نيست در نتيجه ايمان نداريم.در دين خودمان مي گوييم كه به خدا ايمان داريم. ولي اگر صادقانه به عمق وجودمان نگاه كنيم مي بينيم كه حتي اين نقطه ي نگاه هم برايمان شفاف نيست و نمي دانيم كه بايد به چي ايمان داشته باشيم. ⬅️ در نهايت توكل نداريم. توكل از وكالت مي آيد يعني واگذار كردن. ما هيچ چيز را واگذار نمي كنيم و مي خواهيم خودمان همه چيز را نگه داريم، در نتيجه زير بار يك فشار سنگين ذهني قرار مي گيريم. منظور ما لفظ معمولي با ايمان و بي ايمان نيست بلكه منظور اين است كه وقتي ما به يك نقطه ي اوج ايمان نداريم و نمي توانيم توكل داشته باشيم، همه چيز را بايد خودمان به عهده بگيريم در نتيجه سطح نگراني هايمان بالا مي رود. ✔️ اين تجربه را داشته ايد كه مواقعي در زندگي پيش آمده كه بايد به فكر همه چيز باشيد؟ چند نفر دختر اول خانواده هستيد؟ چه قدر نگران خانواده و پدر و مادرتان هستيد؟ و چه قدر نگران فرزندان و .... هستيد؟ همه ي اين مسائل و دغدغه ها به اين دليل است كه بار همه را ما به شانه مي كشيم و خودمان را مسئول همه مي دانيم چون وقتي ايمان و توكل نيست، نمي توانيم واگذار كنيم و وقتي واگذار نمي كنيم، فشار تحمل مي كنيم. ✅ ريشه ي اين روند در ناامني هاي كودكي است. كودكي كه امنيت را تجربه نكند، در بزرگسالي ايمان قوي نخواهد داشت. ❤️ @maadar_khoob

موضوع: میزان صمیمیت والدین و فرزندان بخش ۱ از ۳ هاجر سجاد ❤️ @maadar_khoob

موضوع: میزان صمیمیت والدین و فرزندان بخش 2 از 3 هاجر سجاد ❤️ @maadar_khoob

موضوع: میزان صمیمیت والدین و فرزندان بخش 3 از 3 هاجر سجاد ❤️ @maadar_khoob

🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 از دین، فراری بود. خوراکش موسیقی بود و رقص. می‌توانست محدودیت‌هایی را که دین در برقراری ارتباط بین دختر و پسر گذاشته، بپذیرد. دلِ خوشی از مذهبی‌ها نداشت. مادرش را اگر می‌خواستی پیدا کنی، باید در جلسات مذهبی به دنبالش می‌گشتی. پدرش از دنیا، سجّاده را می‌شناخت و مسجد را. مادر از دستش شاکی بود. دخترش را پیش من آورده بود تا او را هدایت کنم! با او وارد صحبت شدم. از دست مادرش گِله داشت. از این که وقت نماز که می‌شود، به سراغش می‌آید و تا وقتی که نمازش را نخواند، رهایش نمی‌کند. هر چه می‌گوید تازه اذان گفته‌اند، بگذار یک ساعت دیگر نمازم را می‌خوانم، مادر رهایش نمی‌کند. کمی که دیر می‌شد، مادر، زبان به ناسزا می‌گشود و او را مجبور به نماز خواندن می‌نمود. او هم برای این که از دست مادر نجات یابد، رو به قبله می‌ایستاد و چند کلمه به عربی سخن می‌گفت! به مادر گفتم: دختر، راست می‌گوید؟ تأیید کرد. گفتم: یعنی تو برای این که دخترت نمازِ اوّل وقت بخواند، این گونه برخورد می‌کنی؟ گفت: بله. انسان باید نمازش را اوّل وقت بخواند. و من مانده بودم و یک دنیا تعجّب که در کجای دین آمده که فرزند را این گونه به نماز اوّل وقت، دعوت کنید؛ در حالی که خدا، نماز اوّل وقت را واجب نکرده است؟! 📚من دیگر ما، کتاب اول، ص24 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🔴در این که نماز اوّل وقت، بسیار پسندیده است، تردیدی نیست. آنچه در این جا مورد انتقاد قرار گرفته، شیوۀ دعوت به نماز اوّل وقت است. ❤️ @maadar_khoob

#قصه_شب 👁چشم پزشک ❤️ @maadar_khoob

برنامه روزانه مادر کودکی: برنامه هرروز بوس و بغل و فشار و سه دور چرخش😊 #بازی امروز؛ شهرک من ابزار لازم: یک عدد کارتن چند عدد ماژیک یا مداد رنگی یک فروند مامان خلاق توی همه خونه ها، پشت کمد، کابینت، زیر فرش یک کارتن پیدا میشه😫 کارتن رو باز و صاف کنید. توی شهر چیا داریم؟ خیابون،میدون، خونه و آپارتمان، پارک، فرودگاه، ایستگاه قطار، ایستگاه آتش نشانی، مدرسه، فروشگاه و... یه طراحی خاص از بالا بکن مامان جون. بعد با دلبندت رنگش کنید مواظب باش با لباس پلو خوری نره سراغ ماژیک😉 بعدم هر چی ماشین و قطار و هواپیما و آدم کوچولو داره بریزه توی شهرش و بازی کنه. یه بار پلیس باشه یه بار معلم یه بار باغبون و... تو هم شهروند محترمی باش و کمی باهاش بازی کن😁 زندگی دلبندت رو ستاره بارون کن مامان ❤️ @maadar_khoob

#فلش_کارت فلش کارتهای #تغذیه و #بدغذایی قسمت39 ✔️ استاد سلطانی ❤️ @maadar_khoob

یکی از وحشتناک ترین صحنه های دوران مدرسه این بود که 🤓🙄 صبح دیر برسیو ببینی کسی تو حیاط نیس 😕 ❤️ @maadar_khoob