🏄فرزندان شما در سنین #۱۳سال به بعد، بسیار مایلند بدانند که
🏄تا چه اندازه #زیبا، #جذاب، #دوست داشتنی و خواستنی هستند
🏄و در حالی که به جنبههای دیگر وجود خودشان مرتبط میکنند، کاملاً آن را به ظاهر خودشان مرتبط میبینند.
🏄به ویژه اینکه میبینند نظر و قضاوت مردم درباره زیبایی و زشتی اهمیت فوقالعادهای در زندگی دیگران دارد.
❤️ @maadar_khoob
✳️پیامبر صلی الله علیه و آله
کسی که نزد او کودکی است، باید به حالت کودک درآید و با او هم بازی شود.
📚وسائل الشیعه/ج15
🍃🍃🍃🍃🍃🌿🌿🌿🌿🌿
چون که با کودک سر و کارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
❤️ @maadar_khoob
خداوند ستارالعیوب است یعنی عیب های بندگانش را می پوشاند و آن ها را جلوی دیگران رسوا نمی کند
مادر جلوه ی خداست، چون مانند خدا مربّی است و تربیت میکند، مادر مظهر اسم ربّ پروردگار است
چقدر صفات خدارا داراهستیم؟ آیا مانند خدا عیوب فرزندان را می پوشانیم؟ یا جارمیزنیم؟
مانند خدا ستارالعیوب هستیم یا جارچی العیوب؟
درتربیت خیلی جاها باید عیب های فرزند را نادیده گرفت و تغافل کرد، شتر دیدی ندیدی
❤️ @maadar_khoob
💟 سخنرانی طولانی ممنوع 💟
🌻 به جای قطع کردن حرف فرزندان و موعظه و سخنرانی،
♨️اجازه دهید آنها برایتان صحبت کنند.
نصیحتها و نکتههای خود را در قالب جملاتی کوتاه بیان کنید
تا بتوانید بیشترین تأثیر را روی فرزندتان داشته باشید.
با زیاد حرف زدن و زیاد نصیحت کردن، اعتمادبهنفس را از فرزندتان خواهید گرفت.
بگذارید او با تمام وجودش حس کند که شما به افکارش احترام میگذارید و به او افتخار می کنید.
❤️ @maadar_khoob
👶👦👧 بچهها 👈 وقتی در خانواده ای "تعادل روحی" پیدا می کنند که ببینند پدر «ستون» خانه است و مادر «زیبایی» خانه.
💞به تعبیر دیگر
پدر 👈 رئیس حقوقی خانه است و
مادر 👈 رئیس عاطفی خانه
❤️ @maadar_khoob
2⃣محافظت از بدن خود
👈 کودک باید بداند که صاحب تمام بدن خود است و کسی حق ندارد بدون رضایت او و والدیناش، بدن وی را لمس کند.
❤️ @maadar_khoob
✳️رسول خدا صلی الله علیه و آله
⬅️خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزندان خویش را در نیکی کردن به خود یاری نمایند.
پرسیدند: چگونه؟
فرمود: آنچه را که کودک در توان و قدرت داشته و انجام داده است، بپذیرند.
📚مکارم الاخلاق/222
🌸🌸🌸🌸🌸
❤️ @maadar_khoob
به جای متهم کردن فرزندتان بهتر است نگاهی به رفتارهای خودتان بیندازید؛ بدون شک فرزندتان از ابتدا اینگونه نبوده و اشتباههای رفتاری شما از او یک کودک نقنقو ساخته است.
یادتان نرود محیط بر کوچکترین رفتارها و عادات فرزندتان اثر میگذارد و هر رفتار یا واکنش کوچکی از سوی شما میتواند رفتارهایی را در فرزندتان ماندگار کند که تغییر دادنشان کار سادهای نیست. شاید در گذشته زمانیکه حالتان خوب بوده یا حوصله نق زدنهای فرزندتان را نداشتید به خواستههای او گوش دادید و اکنون او یاد گرفته میتواند با نق زدن به خواستهاش برسد.
❤️ @maadar_khoob
نوشیدنیهایی که استرس را برطرف میکنند
🔹مصرف کاکائو، شکلات تلخ، قهوه و نسکافه باعث افزایش تپش قلب میشود دانشآموزان در ایام کنکور بهتر است از مصرف این مواد غذایی پرهیز کنند.
🔹 قبل از آغاز امتحان کنکور سراسری تنفس عمیق میتواند کمک زیادی به کاهش استرس کند.
🔹 شربت گل گاو زبان، بنفشه، نیلوفر و آب سیب نوشیدنیهایی است که در کاهش استرس نقش بسزایی دارند.
🔹دانشآموزان بهتر است در زمان امتحان شربت آبلیمو و عسل به همراه خود داشته باشند و مصرف کنند.
❤️ @maadar_khoob
3⃣کمک گرفتن از دیگران در برابر باجگیرها
👈 افرادی که از بچهها باجگیری میکنند از لحاظ روانی افرادی ترسو هستند که در برابر جمع هراسان میشوند و پا به فرار میگذارند. باید به کودک خود آموزش دهید که در چنین مواردی از دوستان نزدیک خود کمک بگیرد و حتما مساله را با مسوولان مدرسه یا با پدر و مادر در میان بگذارد. البته حتما به کودک بگویید در مواردی که باجگیرها برای او تهدید جانی داشتند مقاومت نکند. گاهی بچهها از ترس اینکه به خاطر از دست دادن وسایلشان توسط والدین خود تنبیه شوند، به هیچ عنوان تسلیم نمیشوند و این بسیار خطرناک است.
❤️ @maadar_khoob
کودک تا پیش از ۳ سالگی تفاوت خواب و بیداری را نمی فهمد
وقتی کودک با هیجان از خواب بیدار می شود، ممکن است فکر کند هنوز در فضای رویا یا کابوس است. پس اجازه دهید هیجانش را تخلیه کند
❤️ @maadar_khoob
🍃🌸
#شعر_کودک
وقتي كه بچه بودم
بابا مي گفت خداجون
كارهاي آدمها رو
مي بينه از آسمون
تو عالم بچگي
من فكر مي كردم خدا
با دوربين بزرگي
نگاه ميكنه به ما
بعدش همه كارها رو
با مداد خال خالي
مي نويسه تو دفتر
چه بد باشه چه عالي
اما حالا مي دونم
خدا همين نزديكاست
تو وسط قلبمون
نزديكتر از ما به ماست
❤️ @maadar_khoob
قصه گربه عصبانی (گروه سنی ۵ تا ۸ سال)
در سرزمینی دوردست که خورشید به روشنی می درخشید و پرندگان آوازهای قشنگ سر می دادند،باغ بزرگی بود پر از حیوانات، با شکل ها، اندازه ها و رنگ های مختلف. حیوانات بزرگتر مشغول ساختن لانه یا پیدا کردن غذا بودند. حیوانات کوچکتر هم به آنها کمک می کردند. اما آنها هم برای خودشان کار داشتند. کار آنها بازی کردن بود. اگر به طور اتفاقی از کنار باغ رد می شدید، حتما صدای داد و فریاد و قهقهه ی آنها را می شنیدید و می دیدید که چقدر از بازی با یکدیگر لذت می برند. ممکن بود در گوشه ای از باغ، خوک را ببینید که با فیل کوچولو قایم موشک بازی می کند و در گوشه ای دیگر اسب کوچولو،زرافه کوچولو و اردک کوچولو را که با هم والیبال بازی می کنند. آنها دسته ای از حیوانات شاد و خوشحال بودند.
روزی ، گربه ی کوچکی با خانواده اش به این باغ بزرگ آمدند. همان روز اول، گربه کوچولو به همه جای باغ سر زد تا دوستان جدیدش را ببیند. او توپ بزرگ براقی داشت که هر وقت آن را به هوا پرتاب می کرد یا با پا می زد صداهای خنده داری از آن شنیده می شد. گربه کوچولو در حالی که توپش در دستش بود به این طرف و آن طرف می دوید تا بقیه ی حیوانات کوچک را ببیند. آنها هم کنجکاو بودند که گربه کوچولو را بشناسند.
زرافه با لبخند به گربه گفت : ” بیا با هم والیبال بازی کنیم.” گربه با خوشحالی گفت : ” باشه”. آنها مدتی با هم بازی کردند تا اینکه گرمشان شد و خسته شدند. نشستند و کمی آب خوردند.
بعد از اینکه خنک شدند، زرافه گفت : ” می شه ما با توپ تو والیبال بازی کنیم؟ توپ قشنگیه.” گربه گفت که دوست ندارد کسی با آن بازی کند. زرافه گفت : ” پس اقلا اجازه بده آن را ببینم.” و دستش را دراز کرد تا توپ براق را بردارد. اما قبل از اینکه زرافه آن را بگیرد، گربه با پنجول های تیزش پای زرافه را چنگ زد، زرافه بیچاره شروع کرد به گریه کردن. خراش پایش او را اذیت می کرد. زرافه گفت :” دیگه با تو بازی نمی کنم.” گربه با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و گفت : ” چه اهمیتی دارد. بقیه حیوانات با من بازی می کنند.” بعد هم توپش را برداشت و به خانه رفت.
روز بعد،گربه دوباره با توپ براقش به باغ بزرگ آمد تا با حیوانات دیگر بازی کند. او می دانست که زرافه از او ناراحت است. بنابراین، از زرافه نخواست که با او بازی کند. به جای آن، به اردک گفت: ” می خواهی با من بازی کنی؟”
اردک که دیده بود که چگونه به زرافه چنگ زد،گفت:” نه من نمی خواهم با تو بازی کنم، چون تو به دوستانت پنجول می کشی.”
گربه شانه هایش را بالا انداخت و گفت: ” اصلا مهم نیست، بقیه ی حیوانات با من بازی می کنند.” وقتی که گربه از اسب پرسید که آیا می خواهد با او بازی کند ، او هم گفت نه. بعد گربه پیش فیل رفت و پرسید که آیا می خواهد با توپ براق او بازی کند. فیل و خوک با هم گفتند : ” ما با تو بازی نمی کنیم. چون تو به دوستانت پنجول می کشی.” گربه عصبانی شد. اما هیچ کاری نمی توانست بکند. روزها می گذشت و او حیوانات دیگر را تماشا می کرد که با هم بازی می کردند. خیلی خسته و کسل شده بود. توپ براقش هم هیچ کمکی برای شاد کردن او نمی کرد. آخر وقتی کسی نیست که بشود توپ را برایش انداخت و با او بازی کرد، داشتن توپ براق چه فایده ای دارد. بالاخره به اطراف زرافه و حیوانات دیگر رفت و گفت که از کاری که انجام داده متاسف است. او احساس بدی داشت و دلش می خواست که دوباره بتواند با زرافه و حیوانات دیگر بازی کند. اما زرافه گفت تا وقتی که جغد نگوید که بازی با او کار درستی است، آنها با او بازی نمی کنند.
گربه پیش جغد رفت و همه چیز را برایش تعریف کرد. جغد با دقت به حرف هایش گوش داد و با چشمان گرد و درشتش به گربه نگاه کرد و گفت : ” به نظر می رسد فهمیده ای که کار اشتباهی کرده ای. اما این کافی نیست. حالا باید یاد بگیری که هر وقت عصبانی یا ناراحت شدی چه کار کنی.” گربه با دقت به حرف های جغد گوش می داد، چون واقعا از اینکه زرافه بیچاره را اذیت کرده بود متاسف بود و می خواست با بقیه ی حیوانات دوباره بازی کند. گربه پرسید: ” چه کار باید بکنم؟ ” جغد برایش توضیح داد که بعضی وقت ها از اینکه دیگران کارهایی انجام می دهند که ما دوست نداریم، عصبانی یا ناراحت می شویم . به جای صدمه زدن به آنها می توانیم با آنها صحبت کنیم. می توانیم بگوییم به خاطر کارهایی که انجام داده اند از آنها عصبانی یا ناراحت هستیم. گربه گوش می داد و سر پر مویش را تکان می داد. به نظر می رسید که دیگر یاد گرفته بود. جغد معلم خوبی بود. جغد به او گفت :” حالا تو یک چیز جدید و مفید آموخته ای . برو با بقیه ی حیوانات بازی کن. "
🔽🔽🔽🔽
گربه از جغد تشکر کرد و به طرف حیوانات باغ رفت در راه سنجابی را دید که جغد او را فرستاده بود تا گربه را امتحان کند. همین که سنجاب توپ براق را در دست های گربه دید، آن را گرفت و شروع کرد به بازی کردن با آن. گربه عصبانی شد و می خواست به سنجاب چنگ بزند که ناگهان حرف های جغد به یادش آمد. بعد به جای اینکه به سنجاب چنگ بزند به او گفت : ” من عصبانی و ناراحتم که تو بدون اجازه ی من، توپم را برداشته ای. لطفا آن را به من بده.” سنجاب توپ را به او برگرداند و دوید و رفت. جغد که روی درختی نشسته بود ، همه چیز را دید و خیلی از کار گربه خوشش آمد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❤️ @maadar_khoob
4⃣گفتن حقیقت
👈 اگر با فرزند خود مرتب صحبت کنید و همیشه به او یادآور شوید که پشتیبان همیشگی او در زندگی هستید، کودک هم یاد میگیرد مشکلات و رازهای خود را با شما در میان بگذارد و از شما کمک بگیرد. سر هر موضوع ساده ای کودکتان را دعوا نکنید . اگر کودکتان ، شما را فردی عصبی ، تندمزاج و بداخلاق ببیند برای او نامحرم خواهید شد . اعتماد و صمیمیت عامل اساسی برقراری ارتباط عاطفی والدین و فرزندان است . اجازه ندهید حرفی در دل کودک شما باشد که نتواند به شما بگوید . همیشه با مهربانی با او برخورد کنید . در صورت وجود این رابطه سالم و صمیمی میتوانید تا حدود زیادی مطمئن باشید که او درباره #آزار_جنسی با شما #صحبت خواهد کرد . 🚷
❤️ @maadar_khoob