📖دعای سِمات و آن را دعای 《شَبور》 نیز گویند
🔸و از ادعیه مشهوره و معروفه است
و دارای اسمِ اعظم ؛
🔸و بزرگانِ از علماءِ بالله خواندنِ آن را در ساعتِ آخرِ روزهای جمعه ترک نمیکردند.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
🌱شبهای عبادت🌱
حضرت امام صادق علیه السلام
▫️كانَ عَلِيٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ يُعْجِبُهُ أَنْ يُفَرِّغَ نَفْسَهُ أَرْبَعَ لَيَالٍ مِنَ السَّنَةِ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ رَجَبٍ وَ لَيْلَةَ النَّحْرِ وَ لَيْلَةَ الْفِطْرِ وَ لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ.
🌹أمیرالمؤمنین علیه السلام دوست داشتند که در چهار شب از سال خود را کاملاً برای عبادت قرار دهند: شب اوّل رجب، و شب عید قربان، و شب فطر و شب نیمۀ شعبان.
📚 «فضائل الأشهر الثلاثة» ص ۴۶
@maadshenasii
🌺 حکمت عيد فطر بعد از پایان ماه مبارک رمضان در دين مقدس اسلام 🌺
🔹 در(عید) فطر به جهت آنكه در يكماه تمام مردم دست از زياده روى در شهوات برداشته، روزها روزه، و شب ها به قيام مشغول، و با بهره هائى بيش از ساير ايام همچون انفاق در راه خدا، و تلاوت بيشترى از كلام خدا، و چشم پوشى از محرمات و مكروهات، نفس اماره خود را تزكيه و تطهير نموده اند،
🔹 حالت روحانيت و معنويت در ايشان بالا رفته است، و سبكى و تجرد و امكان عروج به عوالم قدس براى آنها امكان بيشترى پيدا كرده است، زيرا طعام و شهوت و غضب كليد جهنم و سلطه شيطان است....
در اين موقع كه موقع گرفتن نتيجه و مزد است، آن روز را بايد عيد گرفت، و از خداوند كريم و رحيم عيدى دريافت كرد.
🔹 اما عيد گرفتن نه به معناى ساز و دهل زدن است، و نه به معناى شيرينى خوردن و رنگارنگ پوشيدن، و تفريح و تفرج بهيمانه كردن، بلكه به معناى يك درجه از تزكيه و تطهير بالاتر، و يك صيقل بهتر به نفس دادن تا آماده بركات و نزول موآئد آسمانى گردد.
📚 امام شناسى، ج۹، ص۲۰۲و۲۰۳
@maadshenasii
💠 فرمایش حضرت امام حسن علیه السلام در روز عید فطر 💠
🔹 روز عید فطر بود؛ امام حسن مجتبی علیه السلام از جایی عبور میفرمودند مشاهده کردند که گروهی مشغول بازی و خنده هستند.
🔹بالای سرشان ایستادند؛ و چنین خطابشان فرمودند: «خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش قرار داد تا بوسیلۀ اطاعت، به سوی رضایت او بشتابند.
🔹 گروهی جلو افتادند و به موفّقیت دست یافتند؛ گروه دیگری کوتاهی کردند و باختند.
🔹 اکنون در روزی که نیکوکاران پاداش خود را میگیرند؛ و افرادی که مسأله را جدّی نگرفتند ضرر میبینند، آنچه بسیار عجیب است شخصی است که مشغول بازی و خنده باشد.
🔹 قسم به خدا اگر پرده ها کنار میرفت، قطعاً مشاهده میکردید که شخص نیکوکار هم اکنون با عمل نیک خود همراه است و شخص بدکار، الآن با بدیهای خود دست به گریبان.
🔹 آنگاه آنها را به حال خود گذاشتند و رفتند.
📚 تحف العقول ص ٢٣٦
@maadshenasii
🌹رهبر معظم انقلاب حفظه الله:
۳روزه خواندم...
کتاب #روح_مجرد
یادنامه عارف کامل مرحوم سید هاشم حداد رضوان الله علیه
@maadshenasii
🔺#داستان عاقبتِ صبر و تحمّل در برابر بداخلاقی والدین
✍علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن کریم مي فرمايد:
🔹يكروز در طهران، براى خريدِ كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده،
❗️آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....
🔹فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی
🔹ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،😭سپس شاد و شاداب شد و خندید.
❗️گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
🔸خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛
غذا برايش ميپختم؛
و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛
و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم.
🌿او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم.
به همين جهت عِيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ...
بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
🌿گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى⚡️ بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد💥؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
🔹تا يك شب كه زمستان و 🌨هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم،
‼️ناگهان او در ميانِ شبِ تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
🥱او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
😞فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
✅كه ناگهان نفهميدم چه شد...
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالَمى نورانى همچون 🌕خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد...
📚نور ملكوت قرآن ج۱ ص: ۱۴۱ با اندكي تلخيص
@maadshenasii