🌟 چهار هزار شاگرد در شرایط اختناق
🔰 حضرت آیتالله خامنهای : «غالباً تصوّر میشود که امام صادق علیهالسّلام بر روى یک منبر مىنشست و چهار هزار نفر جمع میشدند . اما اینجورى نبوده . چهار هزار نفر در طول عمر طولانىِ امام بتدریج خدمتشان رسیدهاند . اینجور نبود که خلفا اجازه میدادند که امام بنشیند و حرف بزند . عمر امام یک عمر آرام و راحت نبوده است .»
🔹 انتشار به مناسبت فرارسیدن ولادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام
💻 @salehinhoze
پس از مدّتی اتومبیل ایستاد و مرا پیاده کردند.دستمال را از جلوی چشمهایم برداشتند.دیدم جایی وسیع با سقفی بلند است که در اطراف آن،چند اتاق کوچک قرار دارد.آنجا بیشتر شبیه یک انبار بزرگ بود.بعدها فهمیدم که بخشی از اصطبل بزرگ است که در منتهی الیه پادگان مشهد_که قبلاً در آنجا بازداشت بودم_قرار دارد... ساختمان دراز و کم ارتفاعی به طول تقریبی بیست متر و عرض تقریبی پنج و نیم متر وجود داشت.در هر ضلع طول آن،از هر دو طرف،ده درِ کوچک دیده میشد.اینها سلّولهای جدیدی بودند که درون این مکان قدیمی ساخته شده بودند.
پیش از این گفتم که در مشهد زندان ویژهای برای سیاسیون وجود نداشت.سوّمین و چهارمین بازداشت من،در مجاور مرکز نگهبانی بود.در آن سال،در انتهای پادگان،یک زندان برای سیاسیها ساختند و درِ مستقلّی هم برایش باز کردند.
مجموعاً بیست سلّول وجود داشت.در دو سوی هر دو ساختمان،شیرهای آب و سرویسهای بهداشتی ِ کوچک و مختصری در نظر گرفته بودند.مرا در چهارمین سلّول جای دادند.پیش از این،اتاقی به این کوچکی ندیده بودم:مربّعی که طول هر ضلع آن،یک متر و نیم بود.در آن،نه هیچ روزنهای بود و نه چراغی؛تاریکی مطلق بر آن حکمفرما بود.زندانی،تنها زمانی که درِ سلّول باز میشد،یا زمانی که درپوش روزنهی کوچک روی در را میگشودند تا نگهبان یا یکی از مسئولان با زندانی صحبتی بکند،روشنی را میدید.
@salehinhoze
فصل دوازدهم : سلّول شمارهی ۱۴
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
به من دو پتو دادند.هوا رو به سردی میرفت.نزدیک غروب آفتاب بود و من هنوز نماز نخوانده بودم.از آنها خواستم که وضو بگیرم.به من اجازه دادند تا برای وضو گرفتن،به سر شیر آب بروم.وقتی از جلوی در سلّولها میگذشتم،احساس کردم که زندانیانی در آنها هستند...احساس کردم که روحیّهی زندانیان بسیار ضعیف است؛لذا با صدای بلند با نگهبانان شروع به صحبت کردم تا زندانیان صدای مرا بشنوند و مقداری روحیّه به آنها بدهم.مثلاً یکبار میپرسیدم محلّ وضو گرفتن کجا است،و بار دیگر جهت قبله را میپرسیدم...یکی از نگهبانان از من خواست عمامهام را بردارم.قبول نکردم.گفت:مقرّرات زندان چنین ایجاب میکند.گفتم:من این مقرّرات را قبول ندارم.من تا کنون در زندانهای قبلی عمامهام را به کسی تحویل ندادهام.برو از رئیست در اینباره بپرس.
هنگام حرف زدن،صدایم را بلند میکردم تا کسانی که در سلّولها زندانیاند،صدایم را بشنوند و روحیّهشان تقویت شود.چنین حرفهایی معمولاً دلهای ترسان را آرامش میبخشد.در اذان و اقامه و اذکار رکوع و سجود هم صدایم را بلند کردم.وقتی نمازم را به اتمام رساندم،به خود باز آمدم و به اندیشهای عمیق فرو رفتم؛چرا مرا بازداشت کردهاند؟
@salehinhoze
فصل دوازدهم : سلّول شمارهی ۱۴
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 #موشن_گرافیک
💢 در روز ۱۳ آبان ۵۷ چه گذشت ؟
❌ مروری کوتاه بر مهمترین رویداد استکبار ستیزانه
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#استکبار_ستیزی
#سیزده_آبان
#سراب_آمریکا
🆔 @salehinhoze
🚩 استکبارستیزی نماد ایرانی است
🔵 حوادث سیزده آبان در تاریخ معاصر کشورمان باعث شده است بعد از گذشت سالها ، همچنان از این روز به نماد استکبارستیزی یاد شود .
🔴 روز ١٣ آبان که در تقویم به عنوان روز دانشآموز و روز مبارزه با استکبار جهانی نامگذاری شده ، یادآور سه واقعه مهم در تاریخ معاصر ایران است .
🔵 تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در ١٣ آبان ١٣٤٣،
شهادت و زخمی شدن تعدادی از دانشآموزان در ١٣ آبان ١٣٥٧
و تسخیر لانه جاسوسی در ١٣ آبان ١٣٥٨ روی داده است .
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
🇮🇷 @salehinhoze
🌸🌸🌸
امام علی (ع)
فقرِ بی خردی را ثروت برطرف نمی کند.
غررالحکم/ حدیث 6569
@salehinhoze
انگیزههای بسیاری برای زندانی کردنم وجود داشت؛امّا کدامیک از اینها آنها را به دستگیر کردنم واداشته بود؟چه مسائلی برای آنها کشف شده بود؟
من جلسات مخفیانهی بسیاری داشتم؛جلساتی برای طلّاب،که درسی را مینوشتم،بعد شرح میدادم و به طلّاب میدادم تا آن را پلیکپی کنند.این درسها بر محور مفاهیم انقلابی و جنبشی اسلامی میچرخید،که ما از آنها اندیشهی انقلابی نهضت را برمیگرفتیم...
جلسهی محرمانهی دیگری هم با جوانان مدرسهای و دانشگاهی داشتم؛یک جلسهی محرمانه هم با کسبه داشتم؛بهاضافهز جلسات کاری دیگری که در آنها با برخی طلّاب اوضاع سیاسی را مورد بررسی قرار میدادیم و موضع لازم را دربارهی آنها اتّخاذ میکردیم؛...
همانگونه که گفتم با گروه مخفیانهای هم که علیه رژیم دست به مبارزهی مسلّحانه زده بود،ارتباط داشتم...
دغدغهای که بر نگرانیام میافزود،بابت جلسات مخفیانه بود؛زیرا این جلسات نزد دستگاههای امنیّتی به هیچوجه قابل دفاع نبود.
استغفار کردم و به خدا توکّل نمودم و به او پناه بردم...
@salehinhoze
فصل دوازدهم : سلّول شمارهی ۱۴
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران