💢توجه به همین یک روایت برای ترس
ما از قیامت و برزخ کفایت میکند
✍امام علی عليه السلام:
بدانيد كه اين #پوست_نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد، شما در مصيبتهای #دنيا آزمايش كردهايد كه وقتی #خاری به بدن يكی از شما میرود و يا به زمين میخورد و خونی میشود و يا شنهای داغ پايش را میسوزاند چگونه #بيتابی میكند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم بسترش #سنگ و همدمش #شيطان باشد؟!
📚نهج البلاغه، خطبه183
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾🌺❥•༅ᭂ࿐
ما را همراهی کنید 👇👇
🪷🕌 @maasjjedd 🕌🪷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی فرزند فدایی ملت حمزه جهان دیده در کنار پیکر پدرش
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾🌺❥•༅ᭂ࿐
ما را همراهی کنید 👇👇
🪷🕌 @maasjjedd 🕌🪷
🔴 تجربه نزدیک به مرگ
🔹پشت صحنه عجیب توبه مرد جوان!
✍ مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند.
شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند.
_چه می گفتند؟
به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و...
مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....)
ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند...
📚 کتاب آن سوی مرگ
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾🌺❥•༅ᭂ࿐
ما را همراهی کنید 👇👇
🪷🕌 @maasjjedd 🕌🪷