#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۵۲
🏷️ ناپایداری دنیا
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: آنچه روى مىآورد، باز مىگردد و چيزى كه باز گردد گويى هرگز نبوده است.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (در اينكه هر چيز نيست ميشود) فرموده است: براى هر پيشآمدى بر گشتنى است و آنچه برگشت چنان است كه نبوده (خوشى و تلخى دنيا كه هر كَس را به نوبت پيش آيد بزوال و نيستى مىگرايد بطوريكه چون بگذرد گويا چنين روز خوشى يا تلخى نبوده است).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين كلام حكمتآميز اشاره به ناپايدارى جهان و مواهب و نعمتهاى آن كرده مىفرمايد: «هر چيزى كه روى مىآورد روزى پشت خواهد كرد و چيزى كه پشت مىكند گويى هرگز نبوده است»؛ (لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ، وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ) .
طبيعت زندگى اين جهان و تمام مواهب مادى آن فناپذيرى است، هرچند بعضى #عمر بسيار كوتاهى دارند، بعضى كمى بيشتر؛ اموال و ثروتها، جاه و مقامها، جوانى و شادابى، عافيت و تندرستى و در يك كلمه همه امكانات مادّى كه روزى به انسان رو مىكنند و او را شاد و خوشحال مىسازند امورى نيستند كه انسان به آنها دل ببندند، زيرا چيزى نمىگذرد كه همگى پشت مىكنند و از دست مىروند؛ پيرى و ناتوانى به جاى جوانى، فقر به جاى ثروت، زوال جاه و مقام به جاى مقامات و بيمارى به جاى #عافيت و تندرستى مىنشيند و اگر اينها هم از انسان جدا نشوند و تا پايان عمر محدود انسان بمانند انسان از آنها جدا مىشود و چيزى جز قطعات كفن با خود همراه نمىبرد.
جملۀ (وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ) اشاره به اين نكته است كه وقتى نعمتها به انسان پشت مىكنند آثارشان را نیز، با خود مىبرند به گونهاى كه گاهى انسان تصور مىكند اينها هرگز وجود نداشتهاند؛ زيرا اگر خودشان مىرفتند و آثارشان باقى مىماند باز ادامۀ حيات آنها محسوب مىشد؛ مثلاً جوانى كه مىرود نيرو، قدرت، شادابى، شادمانى و نشاط و ساير آثار جوانى را با خود مىبرد گويى هرگز نبوده است، همچنين ساير نعمتها؛ ولى اعمال صالحه و كارهاى نيك و آنچه را انسان در خزائن الهى به امانت مىسپارد و به حكم «مٰا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ بٰاقٍ» ؛ آنچه نزد شماست از ميان مىرود؛ و آنچه نزد خداست باقى مىماند» باقى مىماند.
نتيجۀ روشنى كه از اين گفتار حكيمانۀ مولا گرفته مىشود اين است كه نه انسان به آنچه دارد دل ببندد و نه به آنچه از دستش مىرود ناراحت شود، چرا كه اين طبيعت زندگى دنياست، همانگونه كه قرآن مجيد نيز مىفرمايد: «لِكَيْلاٰ تَأْسَوْا عَلىٰ مٰا فٰاتَكُمْ وَ لاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاكُمْ»
نهج البلاغه | #نامه_ها
✉️ #نامه 7 - نامه ای دیگر به معاويه (علیه اللعنة)
____________________
✉️ [و من كتاب له عليهالسلام إليه أيضا]
📃 أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلاَلِكَ وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ
پس از نام خدا و درود! نامۀ پند آميز تو به دستم رسيد كه داراى جملات به هم پيوسته، و زينت داده شده بود كه با گمراهى خود آن را آراسته و با بد انديشى خاص خود آن را امضاء كرده بودى.
وَ كِتَابُ اِمْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ وَ لاَ قَائِدٌ يُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ اَلْهَوَى فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ اَلضَّلاَلُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لاَغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً
نامه مردى كه نه خود آگاهى لازم دارد تا رهنمودش باشد و نه رهبرى دارد كه هدايتش كند؛ تنها دعوت هوسهاى خويش را پاسخ گفته و گمراهى، عنان او را گرفته و او اطاعت مىكند، كه سخن بى ربط مىگويد و در گمراهى سرگردان است.
وَ مِنْهُ لِأَنَّهَا بَيْعَةٌ وَاحِدَةٌ لاَ يُثَنَّى فِيهَا اَلنَّظَرُ وَ لاَ يُسْتَأْنَفُ فِيهَا اَلْخِيَارُ اَلْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ اَلْمُرَوِّي فِيهَا مُدَاهِنٌ
(از همين نامه است) همانا بيعت براى امام يك بار بيش نيست و تجديد نظر در آن ميسّر نخواهد بود و كسى اختيار از سر گرفتن آن را ندارد! آن كَس كه از اين بيعت عمومى سر باز زند، طعنه زن، و عيب جو خوانده مىشود، و آن كَس كه نسبت به آن دو دل باشد منافق است.
📜 از نامههاى آن حضرت عليه السَّلام است نيز به معاويه (كه او را بر نوشتن نامهاى كه بآن بزرگوار نوشته توبيخ و سرزنش نموده و نادانى و گمراهى او را گوشزد فرموده):
(۱) پس از ستايش خداوند و درود بر #رسول_اكرم (صلی الله علیه وآله) از تو بمن رسيد پندى كه از سخنان گوناگون بهم پيوند داده و پيغامى آراستهاى (مطالبى بدست آورده در اين مكتوب بهم پيوستهاى در صورتيكه ربطى بيكديگر ندارند، چون ندانستهاى هر يك را كجا و چگونه بايستى بكار برد، از اينرو) بجهت گمراهى خود اين نامه را ترتيب داده و بسبب بدى رأى و انديشه آنرا فرستادهاى!
(۲) و نامه از كسى است كه او را نه بينائى هست تا راهنمايش باشد، و نه زمامدار و جلودارى كه به رستگارى سوقش دهد، هواى نفس (به چنين كارى) وادارش ساخته او هم پذيرفته، و گمراهى، زمامدارش شده او هم پيروى نموده، پس (به اين جهت) هذيان و ياوه بافته و بانگ بيهوده زده (سخنان نادرستى گفته كه چيزى از آن مفهوم نمىشود) و گمراه گشته و اشتباه نموده (چنين سخنان ناشايسته نوشته)
و قسمتى از اين نامه است (در اينكه تكليف آنانكه با آن حضرت بيعت نموده با آنها كه بيعت نكرده يكسان است): (اى معاويه وظيفۀ مردم بصره و طلحه و زبير و تو و اهل شام در موضوع بيعت و پيمان بستن با من يكسان است)(۳) زيرا آن يك بيعت است كه (مهاجرين و انصار را كه اهل حلّ و عقد امّت محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله مىدانيد گرد آمده بر آن اتّفاق نمودهاند و هر بيعتى را كه ايشان بر آن تصميم بگيرند) رأى و انديشه در آن دو تا نمىشود، و اختيار (رأى ديگر) در آن از سر گرفته نمىگردد (چنانكه در بارۀ خلافت ابوبكر و عمر و عثمان و بيعت با آنها چنين عقيده داريد، پس حاضر نمىتواند پيمان شكسته ديگرى را اختيار نمايد، و غائب را نمىرسد آنرا نپذيرد، بنا بر اين) هر كه پيمان شكسته از آن دست بردارد (بدين و آئين مسلمانان) طعن زننده است (پس بايد با او جنگيد تا به راهى كه بيرون رفته باز گردد) و هر كه در (پذيرفتن و نپذيرفتن) آن تأمّل و انديشه نمايد #منافق و دو رو است (زيرا تأمّل او در ردّ و قبول به عقيده و سابقۀ عمل شما مستلزم آنست كه در راه مؤمنين و وجوب پيروى از آن شكّ و ترديد داشته و علاقۀ او از روى راستى و درستى نبوده است، چون اگر علاقۀ او از روى حقيقت بود بايستى بدون تأمّل و درنگ آنچه را مؤمنين گرد آمده بر آن اتّفاق نمودهاند بپذيرد).
📖 ① از آنجا كه معاويه در نامۀ خود به اصطلاح امام عليه السلام را موعظۀ به تقوا و پرهيزكارى كرده و به بعضى از آيات قرآن متوسل شده آيۀ «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ اَلْخٰاسِرِينَ» آيهاى كه هيچ ارتباطى حتى به ادعاهاى باطل او نداشته، امام عليه السلام در آغاز اين نامه مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نامهاى از سوى تو به من رسيد، نامهاى با اندرزهاى نامربوط و سخنان رنگارنگ كه با گمراهى خويش آنرا تزيين كرده و با سوء رأيت امضا نموده بودى»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ ، وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ ، نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ، وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ).
تعبير به (موصله) اشاره به ناهمگون بودن نامۀ معاويه است كه تمسك به بعضى از آياتى كرده كه هيچ ارتباطى به مقصود او نداشته و از يك سو امام عليه السلام را به شقّ عصاى مسلمين؛ يعنى ايجاد اختلاف متهم مىكند در حالى كه كلمات او مصداق بارز ايجاد اختلاف است.
و تعبير به (رسالة محبّرة) (با توجّه به اينكه محبّرة به معناى تزيين شده است) اشاره به اين است كه معاويه سعى كرده است به هر وسيلهاى كه ممكن است نامۀ خود را حق به جانب معرفى كند گاه از #روز_قيامت و عذاب الهى سخن مىگويد، گاه مصالح مسلمين را مطرح مىكند و گاه آيات قرآن را سپر قرار مىدهد.
تعبير به (نمّقتها بضلالك) اشاره به اين است كه تعبيرات ظاهراً زيباى نامه شبيه تعبيراتى است كه منافقان گمراه هنگام عذرخواهى در مقابل پيغمبر به كار مىبردند.
جملۀ (امضيتها بسوء رأيك) يا به معناى اين است كه امضا كردن چنين نامهاى جز از انسان كج فكر و نادان صورت نمىگيرد و يا اگر امضا را به معناى ارسال بگيريم، مفهومش اين است كه فكر نادرست تو به تو اجازه داد كه چنين نامۀ زشت و جسورانهاى را براى امام عليه السلام و پيشواى مسلمانان بفرستى.
② امام عليه السلام در ادامۀ سخن، محتواى نامۀ معاويه و شخصيت او را در عباراتى كوتاه و پر معنا روشن مىسازد و مىفرمايد: «اين نامه از كسى است كه نه چشم #بصيرت دارد تا هدايتش كند و نه رهبرى آگاه كه ارشادش نمايد (به همين دليل) هوا و هوس، او را به سوى خود دعوت نموده و او اين دعوت را اجابت كرده و گمراهى، رهبر او شده و او از آن پيروى نموده به همين دليل بسيار هذيان مىگويد و در گمراهى سرگردان است»؛ (وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ، وَ لَا قَائِدٌ يُرْشِدُهُ، قَدْ دَعَاهُ الْهَوَىٰ فَأَجَابَهُ، وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ، فَهَجَرَ لَاغِطاً ، وَ ضَلَّ خَابِطاً).
قابل توجّه اينكه؛ امام عليه السلام در اين سه جمله، از امور دوگانهاى استفاده كرده است كه به صورت لازم و ملزوم با يكديگر در ارتباط است؛
در جملۀ اوّل مىفرمايد: «نه چشم بصيرت دارد و نه راهنما»
در جملۀ دوم كه نتيجۀ آن است مىفرمايد: «به جاى چشم بصيرت، هواى نفس او را به سوى خود دعوت مىكند و به جاى راهنماى آگاه، ضلالت و گمراهى قائد اوست»
و در جملۀ سوم كه نتيجۀ جملۀ دوم است مىفرمايد: «او پيوسته هذيان و سخنان بيهوده مىگويد و به سبب راهنمايان گمراه، در گمراهى سرگردان است».
و به راستى چنين است، زيرا نور هدايت يا بايد از درون بتابد يا از برون بوسيلۀ رهبران الهى.
در غير اين صورت تاريكى درون و گمراهى برون كه به وسيلۀ مشاوران بىايمان و ناآگاه حاصل مىشود، انسان را به سوى پرتگاه مىبرد؛ نه سخنانش نظم منطقى دارد و نه در اعمالش برنامۀ عاقلانهاى ديده مىشود.
③ سپس امام عليه السلام به پاسخ يكى از اشتباهات بزرگ معاويه كه در نامۀ خود ذكر كرده است مىپردازند. او در نامۀ خود چنين نوشته بود كه بيعت امام عليه السلام صحيح نبوده زيرا مردم شام آنرا نپذيرفتهاند امام عليه السلام مىفرمايد: «بيعتِ خلافت يك بار بيشتر نيست نه تجديد نظر در آن راه دارد نه اختيار فسخ؛ بنابراين آنكس كه از بيعت خارج شود (بر آراى مهاجران و انصار) طعنه زده و به مخالفت برخاسته (و آن را بىاعتبار شمرده) و آن كَس كه دربارۀ آن ترديد به خود راه دهد منافق است»؛ (لِأَنَّهَا بَيْعَةٌ وَاحِدَةٌ لَا يُثَنَّىٰ فِيهَا النَّظَرُ ، وَ لَا يُسْتَأْنَفُ فِيهَا الْخِيَارُ. الْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ، وَ الْمُرَوِّي فِيهَا مُدَاهِنٌ).
در واقع امام عليه السلام به يكى از مسلمات نزد معاويه در مسألۀ خلافت استدلال مىكند؛ زيرا او معتقد بود كه خلافت خلفاى پيشين كه بر اساس آراى مهاجرين و انصار بوده رسميّت داشته است و كسانى كه از مدينه دور بودهاند مىبايست به آراى مهاجرين و انصار احترام بگذارند و آن را بپذيرند. سنّت خلفاى پيشين چنين بوده است. امام عليه السلام مىفرمايد: چگونه دربارۀ خلفاى پيشين رأى مهاجرين و انصار و به اصطلاح اهل حلّ و عقد را مىپذيرى؛ اما نسبت به بيعت من كه بسيار گستردهتر و وسيعتر از آنان بوده است ترديد به خود راه مىدهى و عدم تسليم اهل شام را مطرح مىكنى؟! اين نشانۀ يكى از دو چيز است: يا روش پيشينيان خود را باطل مىشمرى و يا همچون منافقان گاه چيزى را مىپذيرى و گاه همانند آن را انكار مىكنى. اگر واقعاً براى پذيرش حكومت امام عليه السلام مسلمانان، اتفاق آراى تمام بخشهاى كشور اسلام لازم باشد، بايد حكومت خلفاى پيشين را باطل بدانى و حكومت تو هم كه از آنان گرفته شده باطل خواهد بود.
امام عليه السلام در جملۀ « لِأَنَّهَا بَيْعَةٌ وَاحِدَةٌ ...» به يك واقعيّت مسلّم آن زمان اشاره مىكند كه بيعت همچون يك بيع لازم بدون هيچ حق خيار بود؛ نه تكرار در آن راه مىيافته و نه خيار فسخ؛ يعنى يك بار و براى هميشه.
🔰 خط حزبالله ۳۵۴ | بازدارندگی، زیر سایه ایمان و مجاهدت
🔻 شمارهی سیصد و پنجاه و چهارم هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «بازدارندگی، زیر سایه ایمان و مجاهدت» منتشر شد.
🔹گزارش هفته خط حزبالله، به این سوال جواب داده است که چگونه صنعت دفاعی ایران اسلامی در طول سه دهه به خودکفایی، استقلال و اقتدار رسید؟
🔹 یادداشت هفته این شماره خط حزبالله، با عنوان «جنبش ناکام» به بازخوانی تاریخی ماجرای جنبش ملی صنعت نفت و کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد۱۳۳۲ پرداخته است.
🌷 شمارهی این هفتهی خط حزبالله، به روح مطهر مبارز انقلابی، شهید حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو تقدیم میشود.
📥 نسخه PDF👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | یک اشتباه تاریخی
🔻 رهبر انقلاب: این تجربهی نهضت ملّی جلوی چشم ما است. در نهضت ملّی، دکتر مصدّق به آمریکاییها حسنِظن داشت، بلکه ارادت داشت امّا مایل نبود تکیه کند به آنها؛ -با انگلیسیها البتّه بد بود- مایل به استقلال بود. آن کسی که عامل کودتا علیه دکتر مصدّق شد، نه یک انگلیسی، [بلکه] یک آمریکایی بود و پشت سرش بیش از دستگاه اینتلیجنتسرویس انگلیس، سیای آمریکا قرار داشت؛ آمریکا اینجوری است. یعنی با یک نظامی و با یک حکومتی هم که مطلقاً حکومت دینی هم نیست، حکومت انقلابی هم نیست -نهضت ملّی که یک حکومت انقلابی نبود؛ فقط دنبال استقلال کشور از زیر یوغ انگلیسها بود و خیال میکرد آمریکاییها کمکش میکنند- نتوانستند بسازند؛ با استقلال کشور مخالفند. ۱۳۹۶/۰۳/۲۲
🗓 سالروز کودتای ۲۸ مرداد
💻 Farsi.Khamenei.ir
202030_1020920855.mp3
7.82M
🎙 #کلیپ_صوتی | ظهور و سقوط مصدق
🔻 بیانات رهبر انقلاب اسلامی دربارهی ماجرای به قدرت رسیدن دکتر مصدق به پشتیبانی آیتالله کاشانی و سقوط وی پس از اعتماد به دولت ایالات متحدهی آمریکا
🗓 سالروز کودتای ۲۸مرداد
💻 Farsi.Khamenei.ir
✍ جنبشِ نـاکـام | بازخوانی تاریخی ماجرای جنبش ملی صنعت نفت و کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
🔻 جنبش ملی علیه زیادهخواهی مستکبرین
🔹️ موقعیت خاص ایران و نفوذ سیاستهای بیگانگان، همواره منجر به کشمکشهایی بین قدرتهای بیگانه، برای غارت ثروتهای ملی ایران بوده است. این رقابتها زیربنای بسیاری از حوادث تلخ تاریخ ایران معاصر محسوب میشود. پس از جنگ جهانی دوم و شکست آلمانها، دولتهای متفقین، یعنی انگلیس و آمریکا و شوروی، هریک درصدد کسب امتیازات جدید و به دست آوردن حداکثر ممکن از غنائم جنگی بودند. متجاوزین به کشور که بر اساس توافق، زمان اشغال نظامیشان به پایان رسیده بود، در تلاش برآمدند تا نفوذ نظامی خود را به نفوذ سیاسی و اقتصادی تبدیل کنند. دولت انگلیس، بر اساس قرارداد سابق، امتیاز جنوب را داشت و دولت شوروی هم، برای کسب امتیاز نفت شمال تلاش کرد. اما در این میان، مجلس، اعطای هرگونه امتیازی را ممنوع کرد. آمریکا این قانون را ابزاری مناسب برای خارجنمودن رقبایش از میدان دید و به همین خاطر و در پس خواستههای استعماریاش با چهرهای معتدل، مناسباتش را با ایران دنبال کرد.در این میان، جنبش ملیشدن صنعت نفت با رویکرد ضداستعماری شکل گرفت. دکتر مصدق با کمک مرحوم کاشانی، توانست حمایت مردمی را به دست آورد. در این میان، نقش علما و مشخصاً آیتالله کاشانی، پررنگ بود. ایشان هم در شکلگیری نهضت، هم در مواجهه با تهدیدات نظام سلطه و هم در خصوص توطئههای نظام پادشاهی و دربار، نقش مؤثری ایفا کرد و با بسیج ملت در مقابل هجمهها ایستاد. این جنبش در گامهای ابتدایی خود، به موفقیتهای خوبی رسید و توانست حرکتی را آغاز نماید که میرفت تا دست استعمارگران را از نفت ایران قطع نماید. این جنبش، حتی توانست در مقاطعی، توطئههای دشمنان خارجی و عوامل و وابستگان داخلیشان را ناکام بگذارد؛ اما به مرور در مسیر نهضت، انحرافات و اشکالات و اختلافات مهمی رخ داد که منجر به شکست آن و تسلط مجدد مستکبرین و قدرتهای مادیِ زیادهخواه بر منافع ملت ایران شد.
🔻 اعتماد به بیگانه؛ جدایی از دین و مردم
🔸️ یکی از عوامل مهمِ شکست، اعتماد مصدق به مستکبرین بود. در جریان ملیشدن صنعت نفت، مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد: «در نهضت ملی، دکتر مصدق به آمریکاییها حسنِظن داشت، بلکه ارادت داشت.»...
🔍 ادامه #یادداشت_هفته شماره جدید نشریه خطحزبالله را بخوانید👇
khl.ink/f/50785
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرمانده کل سپاه در گفتگو با Khamenei.ir: هیچ نقطه امنی برای رژیم صهیونیستی وجود ندارد
🔍 متن گفتگو را بخوانید👇
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=50786
🔻 گاهی اتفاق افتاده که برای یک فرد محترم اخلاقی صحبتی میشود، آن شخص با خودش میگوید: آیا این حرفهایی که میزنی، نباید ما در این سالهای گذشته شنیده باشیم؟ حالا که نشنیدهایم پس به درد نمیخورد؛ برو اینها را کنار بگذار. [یعنی ملاک حق و باطل را خودش و اطلاعات محدود خودش می داند! و هرچه غیر از اطلاعات خودش را باطل می شمارد.!]
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir
🔻 اگر دربارۀ #امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اسد و اسدالله تعبیر کردهاند، در این تعبیر نکات لطیفی است، چون شیر دارای خصلتهای زیبای زیادی است؛
🔸 منتهی اتفاقاتی رخ میدهد که هرچه به سمت #آخرالزمان میرویم زیاد هم میشود و باعث می شود طبع اسد به هم بخورد.
🔹 «أسد بما انه أسد» آن وقتی که اسد باشد و تحت تأثیر علل و عوامل مختلف نباشد، خدای متعال در او امتیازات خاصی قرار داده است.
🔸 به قول مرحوم مدرس افغانی میگفت اسد هفتاد امتیاز دارد؛ مثلا دمخوردۀ کسی را نمیخورد. شیر، خودش باید شکار کند و باید شکار را زنده بگیرد و مثل کفتار مردهخوار نیست. وقتی خودش سیر شد، بقیهاش را برای بقیه میگذارد. هفتاد امتیازِ اینطوری دارد؛
🔹 منتها الان روزگار و تناسبات و ارتباطات و دسترسی بشر به جنگلها و غیره گاهی طبعش را با انواع طبایع مخلوط کرده است و گاهی طبع اسد را مثل شُغال کرده است.
🔸 ولی «أسد بما انه أسد» خصلتهای خوبی دارد که در بعضی کتابها هم نوشتهاند، مثلا بچه شیر ابتدا ترسان است. مادر یا پدر یک غرش در گوشش میکشد بعد از آن دیگر سر و صداها برایش ترسآور نیست.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۵۳
🏷️ همراهی صبر با پیروزی
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام لاَ يَعْدَمُ اَلصَّبُورُ اَلظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ اَلزَّمَانُ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: انسان شكيبا، پيروزى را از دست نمىدهد، هر چند زمان آن طولانى شود.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (در شكيبائى) فرموده است: فيروزى از شكيبا و بردبار جدا نمىشود هر چند روزگار (سختى) باو دراز گردد.
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود اشاره به نكتۀ مهمى مىكند كه در همه فعاليتهاى فردى و جمعى تأثيرگذار است، مىفرمايد: «شخص صبور (و با استقامت) پيروزى را از دست نخواهد داد، هرچند زمان طولانى بگذرد»؛ (لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ)
حقيقت صبر همان استقامت است؛ استقامت در برابر موانعِ وصول به مقصد و پيمودن راه طولانى وصول به هدف و استقامت در برابر دردها و رنجها و كار شكنىهاى اين و آن. تا چنين استقامتى در انسان نباشد به جايى نمىرسد؛ زيرا طبيعت زندگى دنيا اين است كه با مشكلات آميخته شده و غالباً در كنار گلها خارهايى است و در كنار عسلها نيش زنبورانى.
تاريخ نيز بارها و بارها نشان داده است كه پيروزىها در انتظار افراد بااستقامت و صبور است. تا آنجا كه اين سخن به صورت ضرب المثل كوتاهى در ميان همه معروف است. عربها مىگويند: «مَنْ صَبَرَ ظَفَرَ» و فارسها مىگويند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيدقرآن مجيد بارها به اين حقيقت اشاره كرده؛ از جمله در داستان يوسف(علی نبینا و آله و علیه السلام) مىگويد: هنگامى كه برادران آمدند و او را شناختند پرده از راز خود برداشت و اين جمله را گفت: «أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي قَدْ مَنَّ اَللّٰهُ عَلَيْنٰا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ» ؛ من يوسفم، و اين برادر من (بنيامين) است؛ خداوند بر ما منّت گذارد. هركَس #تقوا پيشه كند و شكيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود؛) چرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند». دربارۀ بنى اسرائيل بعد از آنكه بر فرعونيان پيروز شدند فرمود: «وَ أَوْرَثْنَا اَلْقَوْمَ اَلَّذِينَ كٰانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشٰارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغٰارِبَهَا اَلَّتِي بٰارَكْنٰا فِيهٰا وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ اَلْحُسْنىٰ عَلىٰ بَنِي إِسْرٰائِيلَ بِمٰا صَبَرُوا» ؛ و مشرقها و مغربهاى پربركت زمين را به آن قوم كه (زير زنجير ظلم و ستم) به ضعف كشانده شده بودند، واگذار كرديم؛ و وعدۀ نيك پروردگارت بر بنى اسرائيل، به خاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقق يافت»
هدایت شده از فقه و احکام
AUD-20210413-WA0115.mp3
10.11M
🔊 #آن_سوی_مرگ | ۲۰
📖 شرح کتاب آن سوی مرگ
گرفتاریهای وادی حقالناس
#جلسه_بیستم
@shahidane_14
•──•❃❀✿◇✿❀❃•──•
◇ احکام و راهکارهای جبران مالی و غیر مالی حق الناس
📆 1398/01/31
⏰ مدت زمان: ۲۴:۲۱
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
#حق_الناس
@Aminikhaah_Media
https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38