eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
32هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 شاید چنین شخصیتی بعد از معصومین علیهم‌السّلام در زمان ما نظیر نداشته باشه! 💖 ای کاش می‌دانستیم چه .... علیه السلام 🔗 مبـاحـث | فـقه و احـکام | تـلاوت |
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواب حضرت آقا - ۲ سال پیش - نقل کننده ؛ آیت الله شب زنده دار 🎙️ سخنران حجت الاسلام یه دلگرمی خوب برای دلهای شکسته تو این ایام علیه السلام 🔗 مبـاحـث | فـقه و احـکام | تـلاوت |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر دیده ‌نشده از رهبرانقلاب در مستند غیررسمی ۵" سلامتی رهبر عزیزمان صلوات 🌺 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تلاوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بیماری علاقه به دروغ! 👈 آیۀ قرآن، سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) و در این‌باره! @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهر آرتین: آرتین با هر صدای بلند به صحنه ترور برمی‌‌گردد خواهر می‌گوید: پس از گذشت چند هفته از حادثه هنوز بهانه پدر و مادر را می‌گیرد و با هر صدایی از جا می‌پرد و وحشت می‌کند از اینکه دوباره تیراندازی شده است. با هر صدایی که می‌آید بسیار می‌ترسد و می‌گوید صدای شلیک است و می‌خواهند تیراندازی کنند و با گریه آن مکان را ترک می‌کند ☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 تهران شهرک غرب: ایجاد راهبندان، ایجاد ترافیک و عصبانی کردن راننده ها برای شروع پروژه «اعتراضات بوقی» ❗️تا کی زندگی مردم بیچاره باید از دست این جماعت مختل شود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کسی آدم حسابت نمیکنه و محل سگ هم بهت نمیذاره و سنگ روی یخ میشی! بقیه اش هم گردن مسئولین مربوطه که با مماشات و وادادگی‌شون باعث وقاحت و گستاخی برخی فاحشه ها شدند! ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ @jahad_14
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقلاب دهه هشتادی ها در مترو تهران 😍✌️ تو این روزهای سخت میشه با بی تفاوت نبودن ، همدلی رو به هموطن هامون هدیه بدیم
🔺شهادت یک طلبه با پرتاب کوکتل مولوتف در شیراز دادستان مرکز استان فارس اعلام کرد: امروز در جریان اغتشاشات یک طلبه بسیجی در شیراز به دلیل پرتاب کوکتل مولوتف توسط اغتشاشگران و اصابت به ناحیه سر به بیمارستان منتقل شد که علیرغم تلاش کادر درمان به شهادت رسید. تصویری از محمد مویدی طلبه بسیجی شیرازی که اغتشاشگران با کوکتل مولوتوف آو را آتش زدند عادی کردن جنایت بخش کوچکی از آرزویِ گردانندگان توحشگرانی است که مردم این روزها از آنها خشمگین شده اند. این جماعت شرور و گردانندگان آنها باید برای دیگران عبرت شوند... روح شهدای مدافع امنیت شاد. ایران به قهرمان های وطن افتخار میکند... ✿🌷❀🌷❀🌷✿┅ @ashegane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اثری از خواننده‌ی دهه هشتادی بیرجندی "ایلیا مشرفی" 👌👌 احسنت و آفرین به این کار زیبا عاقبت همه‌ی دهه هشتادیا بخیر 🤲
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سردار سلیمانی انسان باید یکی از زوایای را داشته باشد غیرت دینی غیرت انسانی غیرت ملی ... علیه السلام الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
هدایت شده از مباحث
. ♻️ مجازات بی‌احترامی به پرچم و سرود ملی کشورهای مختلف چه تنبیهی در نظر گرفته‌اند؟! در کشور ما اما اگر از ابتدا با تخلفات مختلف برخی افراد (که با حمایت مادی و معنوی این کشور در هنر و ورزش به جایی رسیده‌اند) مماشات نکرده بودند، اینقدر پررو نمی‌شدند که به هویت ملی کشورشان جسارت کنند و طلبکار هم باشند. البته هنوز دیر نشده همه باید بدانند که هر کس به پرچم و سرود ملی کشور اسلامی ما اهانت کند، از طرف مردم و حاکمیت مثل یک خائن با او رفتار می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اغتشاشگران حمله کننده به بهداری پلیس در چالوس به دام افتادند 🔹فرد دستگیر شده: واقعا هیجانی شدم و اینقدر این نارفیقان در گوشم من خواندند که دیگر قدرت تصمیم گیری از من سلب شده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥سه اصل ثبات انقلاب اسلامی از زبان کارشناس روسی ✍️انقلاب اسلامی ابدی است چرا که همگام با انقلاب نبوی و مهدوی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔞‌ ️به شهادت رساندن یک نیروی حافظ امنیت در قروه🛑 🔹‌ که گفتین اعتراضاتتون واسه امنیت و آزادی بود دیگه؟ ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ ♦️تعداد فوتی‌های نیروهای امنیتی و شهروندان عادی تاکنون و در پی فراخوان سه روزه ضدانقلاب در آبان ماه: 🔹بوکان آذربایجان غربی : ۱ نفر 🔹قروه کردستان : ۱ نفر 🔹تهران: ۲ نفر 🔹شیراز: ۱ نفر 🔹ایذه خوزستان : ۶ نفر/دانشجو https://eitaa.com/jahad_14
کم کم نقاب از صورت منافقین می‌افتد کسانیکه با هوچی گری نگران کسب و کارهای اینستاگرامی بودند در مقابل حذف استارتاپ‌های ایرانی توسط تیم تروریست گوگل چه نظری دارند؟! در مجموعه بله، سروش و آی گپ که با اقدام تروریستی سایبری گوگل حذف شدند تعداد زیادی جوان نخبه مشغول به کار بودند. 💠 هوش سفید| سید علیرضا آل‌داود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین جزئیات حمله تروریستی امشب در ایذه از زبان حیاتی، معاون امنیتی و انتظامی استانداری خوزستان 🔸 در این حمله یک دختر خردسال، یک زن و سه مرد به شهادت رسیدند و تعدادی از مامورین هم مجروح شده‌اند. 🔸 تلاش برای ضاربین توسط نیروهای امنیتی و انتظامی ادامه دارد. اوضاع ایذه به حالت عادی برگشته است. ☫ @almenar_14
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت هفتم»» داخلی-خانه امن آبتین بابک از رختخوابش بلند شد. قدی کشید و نگاهی به ساعتش انداخت. از جاش بلند شد و بعد از اینکه دست و صورتش شست و موهاشو شونه زد، از پله ها اومد پایین. همین طور که میومد پایین، صدای کسی رو شنید که پشتش به بابک بود و داشت در آشپزخونه کار میکرد. تا متوجه حضور بابک شد، برگشت و سلام و احوال کرد. هاکان، مردی حدودا 30 ساله، با بدن ورزشکاری رو به بابک کرد و پرسید: با سر و صدای من بیدار شدی؟ بابک: نه. اختیار داری. هاکان: مخلص شما هاکان هستم. شما هم آقا بابک هستید. درسته؟ بابک: بله. خوشبختم. هاکان: آبتین سلام رسوند. رفت دنبال کاراش. از حالا به بعد ما باهمیم. بابک: آذر ... هاکان: اونم دیگه نمیبینی. اونا کارشون تا پشت درِ این خونه است. هر کس از این در اومد داخل و با من صبحونه خورد، دیگه باید با دنیای قبل از اون خدافظی کنه و فقط نگاهش رو به جلو باشه. بابک که نمیدونست چی باید بگه، با تعجب گفت: درسته. جناب! نگفته بودند اوضاع اینجوریه. من وسایلمو گم کردم و اونا یه کمک دادن که یه شب شام بخورم و با خانوادم هم حرف بشم و یه جا بخوابم. همین. ببخشید کار خاصی باید بکنم؟ هاکان: تو پاتو از اینجا بذاری بیرون، اگه به دست پلیس وحشی و احمق ترکیه بیفتی، پدر پدر جدت را درمیارن! چی خیال کردی بابک خان؟! بابک: میدونم. یه بار از دستشون فرار کردم. میدونم چه جونورایی هستند. الان میگی چیکار کنم؟ هاکان: چقدر هولی تو! حالا بذار یه صبحونه بزنیم و یکی دو تا چایی بخوریم بعدش درباره اونم حرف میزنیم. در مکانی نامعلوم، آبتین و اون دو نفری که در حال شنود تماس بابک و خانوادش بودند نشسته بودند و با هم حرف میزدند. آبتین: زبان بدنش به شدت صادقانه است. این منو میترسونه. یه نفرشون گفت: حالا قرار نیست که فورا استخدامش کنیم. میشه بیشتر روش کار کرد. نفر دوم گفت: مکالمه با مادر و خواهرش هم عادی بود. دادیم تحقیق کنن اما دو سه بار گوش دادم. مورد خاصی نداشت. آبتین: به نظرم کار من تمام شده. دیشب سپردمش به هاکان. هاکان الان منتظر ماست که طبق معمول، تا صبحونه اش خورد، یا کارشو تمام کنه و خلاص! یا توجیهش کنه و بفرستتش مرحله بعد. نفر دوم گفت: ما تا اطلاعات خانوادش نیاد نمیتونیم تصمیم قطعی بگیریم. نفر اول گفت: آبتین چرا عجله کردی؟ خب میذاشتی دو سه شب دیگه! ما تا اطلاعات خانوادش نرسه نمیتونیم کاری بکنیم. اومدیم و خانواده ای در کار نبود و همه صداهایی که شنیدیم پوشش باشه! آبتین: خب تمامش کنین. برای من که فرقی نداره. قوم و خویشم نیست که نگرانش باشم. یه چیزی تو این پسر دیدم که به نظرم رسید به دردمون میخوره. حالا ببین هاکان چی میگه؟ اگه اونم تاییدش کرد که صبر میکنیم تا نتیجه تحقیق درباره مادر و خواهرش بیاد. این دو سه روز اونجا بخوره و بخوابه. اگرم دیدیم که تو زرد از آب دراومد، جوری خلاصش میکنیم که انگار هیچ وقت نبوده و به دنیا نیومده. اون دو نفر نگاهی به هم انداختند و چیزی نگفتند. تو خونه امن آبتین هاکان داشت چایی میریخت و حواسش به بابک هم بود. براش اس ام اس اومد. متن پیامک این بود: نظرت دربارش چیه؟ جواب هاکان این بود: نظر خاصی ندارم. خیلی معمولیه. از این پیامک و جواب هاکان، 48ساعت گذشت. یکی از اون دو نفری که درباره بابک تحقیق میکرد به همکارش گفت: جواب تحقیق درباره بابک اومد. یکی از متهمان شب های اغتشاش معرفی شده و دنبالشن. بعید نیست که برای خونشون هم مامور گذاشته باشن که بگیرنش. دوستاش نمیدونن که هنوز ایرانه یا زده بیرون. اینم عکس خواهرش هست. مادرش چون از خونه بیرون نمیاد و فکر کنم مریض باشه، ازش عکس نداریم. همکارش گفت: همین قدر خوبه. بسه. حالا مگه میخواد برامون چیکار کنه؟ اینم مثل بقیه. به هاکان پیام بده که کارای اولیه رو شروع کنه. هاکان براش اس ام اس اومد. خوند و گوشیشو گذاشت تو جیبش. رفت سراغ بابک. بابک رو مبل نشسته بود و داشت تلوزیون تماشا میکرد. هاکان گفت: باید صحبت کنیم. بابک با تعجب گفت: بفرما آقا. هاکان گفت: مشخصات کاملت رو اینجا بنویس. امروز میگم برات گذرنامه بگیرن و حداقل برای سه ماه اقامتت درست بشه. بابک با تعجب و خوشحالی گفت: واقعا؟ بگو جان بابک! هاکان: بنویس تا بگم امروز فردا ردیف کنند. بنویس تا دو تا لیوان شربت بریزم بیارم که کلی باهات حرف دارم. بابک قلم و کاغذو گرفت و شروع کرد فرم رو پر کرد. خیلی هم تلاش کرد مثلا خوش خط بنویسه و همه اطلاعاتش دقیق باشه. هاکان با دو تا لیوان شربت آب پرتقال اومد و نشست کنار بابک. هاکان گفت: دو تا جمله بهت میگم که تا آخرین روزی که با ما کار میکنی، به دردت میخوره و اگه رعایت نکنی، ممکنه با زندگی خودت بازی کنی! بابک پرسید: کار سختی میخواید پیشنهاد کنین؟
هاکان گفت: نکته اولش همینه که سوال نکنی! تو خیلی سوال میپرسی. هر چی لازم باشه بدونی، خودمون بهت میگیم. لازم نیست اینقدر سوال بپرسی. بابک: ببخشید. چشم. هاکان: نکته دوم هم اینه که کنجکاوی نکنی. جلوی حس فضولی خودتو بگیری. همه آدما اطلاعات بیشتر از چیزی که لازم دارن، براشون مثل سمّ خطرناک میمونه. اینا رو الان دارم میگم که بعدا نگی نگفتی و شاکی نشی. هر وقت دیدی یه نفر از ما روت اسلحه کشید و قراره بزنه تو مغرت، بدون یا زیاد سوال کردی یا فهمیدن که کنجکاوی و دیگه حوصلشون سر رفته. بابک با ترس و دلهره گفت: یا قمر بنی هاشم! ینی تا این حد؟ هاکان: حتی جدی تر از این. حله؟ بابک: آقا دستم به دامنت. نمیشه بی خیال اقامت و گذرنامه قانونی و این چیزا بشم و زحمت کم کنم؟ هاکان: کجا میخوای بری؟ میخوای برگردی پیش خانوادت؟ اصلا میذارن برگردی اونجا؟ بابک با ناراحتی گفت: نه. نامردا نمیذارن. هاکان: میخوای بمونی و مثلا کار کنی و پول دربیاری؟ میتونی بدون گذرنامه و اقامت؟ اگه گرفتنت میتونی خودتو نجات بدی؟ بابک با ترس گفت: نه. اینا به کسی رحم نمیکنند. هاکان: پس لطفا دهنتو ببند و گوش بده ببین چی میگم. هاکان نشست و حدود سه چهار ساعت با بابک حرف زد. سه روز بعد، بابک تابه خودش اومد، دید در محوطه ورودی یک کمپ ایستاده و در حالی که یک کیف دستی دستش بود، در صفی طولانی ایستاده و منتظره تا یواش یواش نوبتش بشه و بتونه پس از اینکه خودش معرفی کرد، وارد کمپ بشه. هر کدام از صف ها بسیار شلوغ بودند. همه ایرانی بودند و با گویش های مختلف با هم صحبت میکردند. بابک خیلی معمولی ایستاده بود اما معلوم بود که داره به حرف نفرات جلویی و پشت سرش توجه میکنه و گوش میده. اون بیچاره ها داشتند از بدبختی ها و مشکلاتشون حرف میزدند و ناله میکردند. نفر اول: تازه من کسی هستم که همه کارام در دفتر آسام(سازمان همبستگی با پناه‌جویان و مهاجران) در کمتر از یک سال انجام شد و الان اینجوریم خدا به فریاد بقیه برسه. نفر دوم: یک سال که خوبه. من و برادرم قشنگ دو سال منتظر آسام شدیم ولی خبری نشد تا اینکه همین دو ماه پیش یهویی زنگ زدند گفتند جور شده. نفر سوم: اصلا مشخص نیست اینا معیار و ملاکشون چیه؟ پسر دایی من با همین آسام کوفتی تونست دو ماهه همه کاراش ردیف بشه و الان هم رفته یونان. نفر چهارم: شاید وصل بوده! نفر پنجم: نه بدبخت ... به زن داییمم وصل نیست. چه برسه به جایی! (خنده بقیه) نفر ششم: آقا چند روز اینجا میمونیم؟ نفر هفتم: میگن 45 روز. ینی قانونش اینه که بیشتر از 45 روز نشه. حالا یهو میبینی شد دو ماه. نفر هشتم: همین جوری میخوریم و میخوابیم؟ کسی کارمون نداره؟ نفر نهم: نمیدونم. منم بار اولمه. ولی انگار کسی به کسی نیست. فقط میخوان ببینن مریضی خاصی نداشته باشیم.یا شایدم محکومی پحکومی نباشیم. تا اینکه نوبت بابک شد. بابک از جیبش کاغذی درآورد و به انضمام گذرنامه اش تحویل کسی داد که این چیزارو چک میکرد. اون هم یه نگا به هر دوش کرد و یه نگاه هم به قیافه بابک انداخت و وقتی انطباق داد، اجازه ورود داد. نفر بعدی که دومتر اون طرفتر ایستاده بود و یه مرد لاغر اندام و دقیق بود و به چهره همه بیشتر از نفر قبلی توجه میکرد، یه کاغذ به بابک داد که نوشته بود: اتاق 13 ! ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour